مطابق نظرسنجیهای معتبر داخلی، بیش از ۶۰ درصد از پاسخدهندگان اعلام کردهاند که به تیم مذاکرهکننده کشور اعتماد دارند. این اعتماد، بیش از آنکه ناشی از شعارهای سیاسی باشد، محصول نوعی انتظار معقول و تجربهاندیش از فرایندهای سیاست خارجی است. مردم، برخلاف برخی از تحلیلگران بدبین، به جای مطالبه نتایج آرمانی و حداکثری، بر دستیابی به «حداکثر ممکن» متمرکزند؛ یعنی همان نقطهای که در آن، منافع ملی با حفظ اصول ممکن میشود و بهبود نسبی در وضعیت اقتصادی و بینالمللی کشور قابل تصور است.
در سوی دیگر، گروهی از تحلیلگران سیاسی، بهویژه در فضای مجازی، نگاهی حداکثرطلبانه به مذاکرات دارند؛ گویی تنها توافق مطلوب، توافقی است که تمام مطالبات تاریخی ایران را بیکاست برآورده کند. این نگاه اگرچه برآمده از دغدغههای ملی است، اما در عمل، از درک شرایط زیستسیاسی کشور، نسبت قدرت در سطح جهانی و امکان چانهزنی در فضای واقعی مذاکرات فاصله دارد. هرگونه مذاکرهای، در بهترین حالت، بهدنبال تأمین «حداکثر ممکن» است، نه تحقق «حداکثر مطلوب». این تمایز، برای فهم موفقیت یا ناکامی دیپلماسی، کلیدی است.
تأمل در روند پنج دور گفتوگوی عباس عراقچی با ریچارد ویتکاف در عمان، ژنو و رم نیز مؤید همین نکته است. هرچند این مذاکرات عمدتاً محرمانه برگزار شد، اما گزارشهای اندیشکدههایی مانند International Crisis Group و Stimson Center نشان میدهند که دو طرف با وجود اختلافهای مهم، توانستهاند بر برخی سناریوهای عملیاتی به تفاهم ابتدایی برسند. در آخرین دور گفتوگو، حتی منابع آمریکایی اذعان داشتند که پیشنهادهای جدید ایران «دارای عقلانیت تکنیکی» است و قابل بحث در سطوح بالاتر است.
در همین راستا، ارزیابیهای نهادهای غربی مانند Brookings Institution و European Council on Foreign Relations نیز حکایت از آن دارد که نگاه طرف آمریکایی نسبت به سطح انتظارات خود تعدیل شده است. عقبنشینی از خواسته توقف کامل غنیسازی یا پذیرش نظارتهای مرحلهبندیشده، نشانههایی از حرکت واقعبینانه در سمت مقابل است. در مقابل، ایران نیز با حفظ اصول خود، برخی مدلهای اجرایی چون «بازگشت متقابل مرحلهای به تعهدات» را روی میز گذاشته که از سوی کارشناسان بهمثابه «انعطاف هوشمندانه» تحلیل شده است.
بر این اساس، اگر بخواهیم در یک جمله خلاصه کنیم که چرا مردم به مذاکرات امیدوارند، پاسخ روشن است: زیرا مردم بهخوبی دریافتهاند که در جهان پرآشوب امروز، سیاست خارجی نه میدان آرزوها، بلکه میدان سنجش واقعیتهاست. جامعه ایرانی، با تکیه بر حافظه تاریخی و تجربههای پیشین، به این باور رسیده است که مذاکره، اگر در چارچوب عزت و مصلحت هدایت شود، میتواند گرههایی از زندگی روزمرهشان بگشاید. این امید، اگرچه آرام و تدریجی است، اما ریشه در نگاهی عاقلانه، ملی و مسئولانه دارد و همین، بزرگترین سرمایه برای تداوم مسیر گفتوگوست.
311311