آیت الله هاشمی رفسنجانی همواره از چهرههای شاخص نظام بوده است. زمانی بود که اصلاحطلبی به معنی انتقاد از هاشمی معنی میشد و بعدها تبدیل به حمایت از او شد. زمانی نیز بوده که اصولگرایان یا جناح راست هاشمی را استوانه نظام میدانستند و به او اتکا میکردند و بعدها ( به خصوص پس از انتخابات ریاست جمهوری 84) هاشمی نماد اشرافیت شد و انتقاد از او نقل محافل اصولگرایان. خیلیها هم بر این باورند که هاشمی این روزها در یک سیر نزولی قرار دارد که هر روز سهمش از بهرهمندی از قدرت کاهش پیدا میکند. اما با این وجود هنوز اظهار نظرهایش موج درست میکند. به خصوص در میان کسانی که برد خود را همواره در بزرگ کردن خطری به نام هاشمی می دانند.
هاشمی رفسنجانی سال جدید را با یک گفت و گوی جنجالی آغاز کرد و در آن یک خاطره تاریخی را درباره مذاکره با آمریکا نقل کرد. این قسمت جنجالی گفت و گو را عینا نقل میکنم: " من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است."
پس از این اظهارنظر سیل هجمهها علیه هاشمی آغاز شد. روزنامههای کیهان و رسالت نیز پیشگام این موضوع شدند. حسین شریعتمداری در کیهان نوشت که " آقای هاشمی چرا پاسخ امام را منتشر نمیکنید؟ " . چند روز بعد از آن هم روزنامه رسالت شعری را خطاب به هاشمی رفسنجانی نوشت که
غیر از این ها در مجلس هم انواع و اقسام نطقها علیه وی مطرح شد . از سوی دیگر برخی دیگر به دفاع از اظهارات هاشمی پرداختند. به عنوان مثال محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت با انتقاد از هجمهها علیه هاشمی رفسنجانی گفت که " یکی از بزرگان کشور ما خاطرهای از زمان حضرت امام (ره) در رابطه با مذاکره با آمریکا را مطرح میکنند و خودشان هم میگویند که این بحث فقط یک خاطره بوده است اما این بحث تبدیل به یک مساله بزرگ میشود."
اما آیا واقعا کسانی که به هاشمی طعنه میزنند دغدغه خطر رابطه با آمریکا را دارند؟ آیا واقعا به این میاندیشیند که کشتی آمریکا در حال غرق شدن است و کسانی که میخواهند با آمریکا رابطه داشته باشیم مارا به قهقرا میکشانند؟ کاری به این تحلیلها نداریم. باید دید که هاشمی برای چه حالا سخن از رابطه با آمریکا میگوید و مخالفتهای با او ریشه در چه دارد. اگر ادامه گفت و گوی هاشمی را بخوانید او آنجا که سخن از رابطه با عربستان میکند به خطر تحریمها و فشارها اشاره می کند. او همچنین خود را سیاستمداری معتدل و عملگرا میخواند. اینها یعنی اینکه هاشمی راه حل وضع کنونی کشور را در گفت و گو میداند و اینکه باید تدبیری اتخاذ کرد نه اینکه مدام بر طبل جنگ کوبید یا همه دنیا را تحریم کرد. هاشمی میگوید اگر بجای اینکه اینقدر روابطمان را عربستان تیره کردیم آنها را کنار خود نگه میداشتیم تحریمهای آمریکا بی اثر میشد. همین و نه بیشتر.
اما چرا برخی اظهار نظرهای او را ذلیلانه میخوانند و می گویند هاشمی از موازین انقلاب عدول کرده است؟ اگر قرار است رابطه با آمریکا همچنان ممنوع باشد چرا فقط باید برای امثال هاشمی ممنوع است؟ مگر محمود احمدینژاد نخستین رییس جمهوری نیست که به روسای جمهور آمریکا نامه نوشته است؟ مگر رییس جمهور آخرین باری که رفت نیویورک نگفت که " اصل برقراری رابطه با آمریکاست و این عدم رابطه به زیان دوطرف است؟ "
من نیتخوانی نمیدانم و نمی دانم که چرا برخی سخنان از برخی زبانها نارواست و از برخی زبانهای دیگر روا. اما به نظر می رسد پیش بینی هاشمی در همین خاطرهای که نقل کرده است درست بوده. یعنی رابطه با آمریکا از آن گردنههای حساسی بوده که بعد از رحلت امام لاینحل باقی ماندهاست. امروز نیز اگر قرار باشد این موضوع حل شود جز با تدبیر رهبری حل نخواهد شد. هاشمی نیز به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام مشاور رهبری است و نظر او تنها نظری مشورتی است. به نظر میرسد برخی مشکلشان با هاشمی را در این مقطع پشت مساله رابطه با آمریکا پنهان کردهاند. یعنی مشکل رابطه با آمریکا نیست، مشکل هاشمی است.
27219