به گزارش خبرآنلاین روزنامه جوان نوشت: برای هند، چابهار فرصتی طلایی بود تا با دور زدن پاکستان و بندر گوادر، به بازارهای افغانستان، آسیای مرکزی و حتی اوراسیا دست یابد. اما تحولات اخیر، بهویژه همسویی فزاینده هند با رژیم صهیونیستی و اولویتبندی کریدورهایی نظیر ایمک (هند- خاورمیانه- اروپا)، پرسشهای جدیای درباره تعهد واقعی دهلینو به پروژه چابهار و ماهیت روابطش با ایران مطرح کرده است. اکنون زمان آن فرا رسیده که ایران، با نگاهی واقعبینانه و راهبردی، در نوع تعامل خود با هند در این پروژه تجدیدنظر کند.
وعدههای ناتمام هند
از زمان امضای توافقنامه سال ۲۰۱۶ که طی آن هند متعهد به سرمایهگذاری ۸۵میلیون دلاری برای توسعه بندر چابهار و ۱۵۰میلیون دلاری برای زیرساختهای مرتبط شد، انتظار میرفت این بندر به سرعت به محور ترانزیتی منطقه بدل شود. این تعهدات در سال ۲۰۲۴ به ۱۲۰میلیون دلار برای تجهیزات بندری و ۲۵۰میلیون دلار برای زیرساختها افزایش یافت. با این حال، پیشرفت پروژه با موانع متعددی مواجه شده است. تحریمهای یکجانبه امریکا، بهویژه پس از خروج این کشور از برجام، یکی از موانع اصلی بوده است. اما آیا تمام چالشها به تحریمها خلاصه میشود؟
بررسی دقیقتر نشان میدهد که هند، بهرغم ادعای استقلال راهبردی و تأکید بر روابط دوستانه با ایران، در عمل تطابق حداکثری با سیاستهای تحریمی امریکا داشته است. به عنوان مثال، پس از بازگشت تحریمها در سال ۱۳۹۷، هند بهسرعت واردات نفت از ایران را متوقف کرد و در پروژه چابهار نیز به جای پیشبرد توسعه زیرساختی، به فعالیتهای محدود و عملیاتی نظیر اپراتوری بندر بسنده کرد.
حتی «استثنای تحریمی محدود» اعطا شده از سوی رژیم امریکا که صرفاً برای فعالیتهای مرتبط با بازسازی افغانستان بود، نتوانست هند را به سرمایهگذاری جدیتر ترغیب کند. این استثنا که اجازه فعالیت در سه حوزه محدود (توسعه بندر، تأمین نفت برای صادرات به افغانستان و ارسال کالاهای بشردوستانه) را میداد، نهتنها موقتی بود، بلکه با خروج امریکا از افغانستان در سال ۱۴۰۰ عملاً موضوعیت خود را از دست داد. عدم تمایل هند به ریسکپذیری در برابر تحریمهای ثانویه، نشاندهنده فقدان ارادهای واقعی برای تبدیل چابهار به یک هاب منطقهای است. سؤال اینجاست: آیا هند که خود را شریکی راهبردی برای ایران معرفی میکند، در بزنگاههای حساس، به تعهدات موجود وفادار خواهد ماند؟
همسویی هند با رژیم صهیونیستی
با تحولات اخیر، بهویژه پس از عملیات طوفانالاقصی در مهرماه ۱۴۰۲، پرده از لایههای پنهان سیاست خارجی هند برداشته شد. در حالی که جهان شاهد جنایات رژیم صهیونیستی در غزه بود، هند نهتنها موضعی منفعلانه در برابر این فجایع اتخاذ کرد، بلکه با پیوستن به کریدور ایمک (هند- خاورمیانه- اروپا) عملاً در کنار رژیم صهیونیستی، امارات و رژیم امریکا قرار گرفت. این کریدور که بهعنوان رقیبی برای کریدورهای چینی و حتی کریدور شمال- جنوب مطرح شده است، نشاندهنده تغییر اولویتهای هند از چابهار به مسیرهای ترانزیتی دیگر است. این همسویی با رژیم صهیونیستی که در تضاد آشکار با مواضع اصولی ایران اسلامی ما در حمایت از آرمان فلسطین قرار دارد، پرسشهای جدیای درباره اعتمادپذیری هند بهعنوان شریک راهبردی مطرح میکند. چابهار که قرار بود پلی برای اتصال هند به آسیای مرکزی و اوراسیا باشد، اکنون در سایه کریدور ایمک و رقابتهای ژئوپلتیک هند با چین و پاکستان، به حاشیه رانده شده است. این در حالی است که هند همچنان بر اهمیت چابهار برای اتصال منطقهای تأکید میکند و مدعی است این بندر برای هند اولویت دارد. اما آیا این ادعاها با واقعیتهای میدانی همخوانی دارد؟
اولویت گمشده هند
از منظر ژئواکونومیک، چابهار برای هند فرصتی بینظیر برای دسترسی به بازارهای افغانستان و آسیای مرکزی بدون وابستگی به پاکستان فراهم میکرد. با این حال، بررسی دقیق نشان میدهد که هند، بهرغم این ظرفیت، چابهار را در اولویت ترانزیتی خود قرار نداده است. قرارداد ۲۰۲۴ که بر اساس مدل BOT (ساخت، بهرهبرداری، انتقال) تنظیم شده، عمدتاً بر بهرهبرداری بندری متمرکز است و توسعه زیرساختهای کلیدی، نظیر راهآهن چابهار- زاهدان، همچنان بر عهده ایران باقی مانده است. این در حالی است که توسعه یک کریدور ترانزیتی موفق نیازمند مشارکت فعال همه ذینفعان، بهویژه در زیرساختهاست. علاوه بر این، تمرکز هند بر کریدور ایمک که با حمایت رژیم امریکا و رژیم صهیونیستی پیش میرود، نشاندهنده تغییر جهت استراتژیک دهلینو است. این کریدور که هدف آن اتصال هند به اروپا از طریق غرب آسیاست، نهتنها چابهار را به حاشیه میراند، بلکه با اهداف ژئوپلتیک ایران در منطقه نیز در تعارض است. این تغییر اولویت، همراه با تطابق هند با تحریمهای امریکا، نشان میدهد که چابهار از منظر ژئواکونومیک برای هند اهمیتی ثانویه یافته و بیشتر به ابزاری برای رقابت ژئوپلتیک با چین و پاکستان تبدیل شده است.
زمان بازنگری در روابط
ایران عزیزمان، بهعنوان کشوری که سالها با تحریمهای ظالمانه رژیم امریکا دستوپنجه نرم کرده است، نمیتواند به شریکی اعتماد کند که در بزنگاههای حساس، منافع خود را با سیاستهای واشینگتن همسو میکند. تجربه چابهار نشان داد که هند، بهرغم وعدههای بزرگ، در عمل به تعهداتش پایبند نبوده و تحت فشار تحریمها، از سرمایهگذاری جدی در این پروژه شانه خالی کرده است. علاوه بر پیوستن هند به کریدور ایمک، این روزها با رژیم موقت صهیونیستی، همسویی دارد و فراتر از آن از چنین رژیم کودککشی حمایت میکند، ضرورت بازنگری در روابط دوجانبه بیش از پیش آشکار شده است. ایران اسلامی باید با نگاهی راهبردی، شرکای جدیدی برای توسعه چابهار جستوجو کند. کشورهایی که در کریدور شمال- جنوب ذینفع هستند و از تحریمهای رژیم امریکا تأثیر کمتری میپذیرند، میتوانند جایگزینهای مناسبی باشند. چین، با تجربه موفق در توسعه بندر گوادر و ابتکار کمربند و جاده، میتواند سرمایهگذاری قابلتوجهی در چابهار انجام دهد و این بندر را به بخشی از شبکه ترانزیتی جهانی خود متصل کند. علاوه بر این، ایران ما باید رویکردی جامعتر به توسعه چابهار و پهنه مکران اتخاذ کند. به جای تمرکز صرف بر ترانزیت، باید بستهای کامل شامل توسعه صنعتی، گردشگری و زیرساختهای شهری در این منطقه طراحی شود. این رویکرد، نهتنها جذابیت چابهار را برای سرمایهگذاران خارجی افزایش میدهد، بلکه توسعه پایدار منطقه مکران را تضمین میکند. در این راستا، مراکز پژوهشی پیشنهاد میدهندکه دعوت به سرمایهگذاری خارجی بهصورت موازی و با چندین شریک بالقوه انجام شود تا قدرت چانهزنی ایران افزایش یابد.
جان کلام
بندر چابهار، با ظرفیت بینظیر خود، میتواند دروازهای برای شکوفایی اقتصادی ایران ما و منطقه باشد، اما این هدف تنها با شرکایی محقق میشود که منافع مشترکی با ایران داشته باشند و در برابر فشارهای خارجی تسلیم نشوند. هند، با تطابق حداکثری با تحریمهای رژیم امریکا و همسویی با رژیم کودککش صهیونیستی، نشان داد که نمیتواند شریکی قابلاعتماد برای این پروژه باشد. اکنون زمان آن است که ایران، با عزمی راسخ و نگاهی راهبردی، مسیر جدیدی برای توسعه چابهار ترسیم کند.
21302