به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمدامین خدابنده در پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: اسنادی که در سال ۱۹۷۴ توسط آژانس مطالعات، تحلیل و بازیسازی ستاد مشترک ارتش ایالات متحده تهیه و در سال ۲۰۱۱ از طبقهبندی محرمانه خارج شده، یکی از نمونههای نادر و قابل توجه از شبیهسازیهای سیاسی-نظامی دوران جنگ سرد است که به بررسی سناریوهای استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی در درگیریهای منطقهای پرداخته است. این سند، با وجود مخدوش بودن برخی بخشها به دلیل سطح بالای محرمانگی، پرده از برنامهریزیهای استراتژیک ایالات متحده برای استفاده احتمالی از سلاحهای هستهای در ایران در یک سناریوی فرضی در سال ۱۹۷۶ برمیدارد. این شبیهسازی، که در بستر تنشهای ژئوپلیتیکی خاورمیانه و رقابت ابرقدرتی میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی طراحی شده بود، نهتنها ابعاد نظامی بلکه پیامدهای سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی گستردهای را در روابط بینالملل آشکار میسازد.
از منظر نظریههای روابط بینالملل، شبیهسازی اسکیلا III-۷۳ را میتوان در چارچوب رئالیسم و نظریه بازدارندگی تحلیل کرد. این سند نشاندهنده درک ایالات متحده از ضرورت حفظ برتری استراتژیک و جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی در خاورمیانه، منطقهای که به دلیل منابع نفتی و موقعیت ژئوپلیتیکیاش از اهمیت راهبردی برخوردار بود، است. سناریوی فرضی این شبیهسازی، که در آن تنشهای ایران و عراق به مداخله نظامی شوروی و پاسخ هستهای ایالات متحده منجر میشود، بر استراتژی «بازدارندگی گسترده» ایالات متحده تأکید دارد. این استراتژی، که در دوران جنگ سرد برای مهار گسترش کمونیسم به کار گرفته میشد، در اینجا با استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی برای حفظ نفوذ آمریکا در ایران و خاورمیانه به نمایش گذاشته شده است. برنامهریزی برای استفاده از ۸۵ سلاح هستهای در مرحله اول و ۱۱۸ سلاح در مرحله دوم علیه نیروهای شوروی در ایران، نشاندهنده آمادگی ایالات متحده برای تشدید کنترلشده درگیری به منظور دستیابی به اهداف سیاسی و نظامی است.
از منظر امنیتی، این سند نگرانیهای عمیق ایالات متحده نسبت به فروپاشی نظم منطقهای در خاورمیانه و از دست دادن متحدان کلیدی مانند ایران را نشان میدهد. در سناریوی اسکیلا III-۷۳، ایران به عنوان یک متحد استراتژیک در برابر نفوذ شوروی در منطقه تلقی میشود، و مداخله نظامی ایالات متحده برای جلوگیری از سقوط تهران، نشانهای از تعهد واشنگتن به حفظ توازن قدرت در برابر مسکو است. با این حال، این شبیهسازی همچنین خطرات ذاتی استفاده از سلاحهای هستهای در درگیریهای منطقهای را برجسته میکند. پاسخ حسابشده اما قاطعانه شوروی، که شامل حملات هستهای به ناوهای هواپیمابر ایالات متحده و تأسیسات نظامی در گوام بود، نشاندهنده پتانسیل تشدید غیرقابلکنترل درگیریها در صورت استفاده از سلاحهای هستهای است. این امر بر مفهوم «پارادوکس بازدارندگی» تأکید میکند، جایی که استفاده از سلاحهای هستهای برای دستیابی به اهداف تاکتیکی میتواند بهسرعت به یک رویارویی استراتژیک منجر شود.
از منظر سیاسی-دیپلماتیک، شبیهسازی اسکیلا III-۷۳ نشاندهنده شکنندگی ائتلافهای بینالمللی، بهویژه ناتو، در شرایط بحران است. عدم تمایل پیشبینیشده ناتو برای مشارکت فعال در این درگیری، بیانگر چالشهای ایالات متحده در بسیج حمایت متحدان در سناریوهای پرریسک است. این موضوع همچنین نشاندهنده استراتژی ایالات متحده برای اعمال فشار بر متحدان از طریق تهدید به بازنگری در تعهدات نظامی، مانند انتقال نیروها از اروپا به مناطق دیگر، است. این رویکرد، که در شبیهسازی به عنوان بخشی از اقدامات تیم آبی دیده میشود، بازتابی از سیاست خارجی رئالیستی است که در آن منافع ملی بر تعهدات ائتلافی اولویت دارند.
از منظر تاریخی، این سند نشاندهنده ذهنیت استراتژیک ایالات متحده در اوج جنگ سرد است، زمانی که ترس از گسترش نفوذ شوروی در خاورمیانه و کاهش تعهدات جهانی آمریکا به دلیل مشکلات داخلی و فروپاشی ناتو، برنامهریزیهای نظامی را به سمت سناریوهای غیرمتعارف سوق داده بود. برنامهریزی برای بمباران هستهای ایران، هرچند در یک شبیهسازی فرضی، نشاندهنده آمادگی ایالات متحده برای در نظر گرفتن گزینههای افراطی در راستای حفظ هژمونی جهانی خود است. این امر همچنین پرسشهایی را درباره تأثیرات بلندمدت چنین برنامهریزیهایی بر روابط ایالات متحده با ایران و سایر کشورهای خاورمیانه مطرح میکند، بهویژه با توجه به اینکه ایران در آن زمان متحد نزدیک واشنگتن بود.
درنهایت، این سند نهتنها یک تمرین استراتژیک، بلکه آیینهای از پیچیدگیهای روابط بینالملل در دوران جنگ سرد است. این شبیهسازی نشان میدهد که چگونه رقابتهای ابرقدرتی، ملاحظات ژئوپلیتیکی و تصمیمگیریهای نظامی میتوانند پیامدهای عمیقی برای ثبات منطقهای و جهانی داشته باشند. مطالعه این سند از منظر امروزی، اهمیت دیپلماسی، مدیریت بحران و اجتناب از تشدید غیرضروری در درگیریهای بینالمللی را بیش از پیش برجسته میکند.
نقش ایران و احتمال بمباران هستهای آن در شبیهسازی اسکیلا III-۷۳
در شبیهسازی سیاسی-نظامی اسکیلا III-۷۳، ایران به عنوان یک بازیگر کلیدی و متحد استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه در نظر گرفته شده است. این شبیهسازی، که در سال ۱۹۷۴ توسط آژانس مطالعات، تحلیل و بازیسازی ستاد مشترک ارتش ایالات متحده طراحی شد، سناریویی فرضی را در سال ۱۹۷۶ ترسیم میکند که در آن تنشهای منطقهای در خاورمیانه به یک درگیری نظامی بینالمللی منجر میشود. نقش ایران و احتمال بمباران هستهای آن در این شبیهسازی به شرح زیر است:
نقش ایران در سناریو: متحد استراتژیک ایالات متحده، ایران، در این شبیهسازی به عنوان یک متحد نزدیک ایالات متحده در برابر نفوذ فزاینده اتحاد جماهیر شوروی در خاورمیانه معرفی میشود. این نقش بازتابی از واقعیت تاریخی دهه ۱۹۷۰ است، زمانی که ایران تحت حکومت پهلوی یکی از ستونهای سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه بود.
محور درگیری منطقهای: سناریو با افزایش تنش بین ایران و عراق آغاز میشود. عراق در ژوئن ۱۹۷۶ تلاش میکند اراضی مورد مناقشه کویت را با زور تصرف کند. ایران از کویت حمایت کرده و به عراق حمله میکند. این اقدام ایران به عنوان کاتالیزوری برای مداخله شوروی عمل میکند، که دو لشکر خود را از مرز ایران-شوروی در جنوب قفقاز وارد خاک ایران میکند تا از سقوط بغداد جلوگیری کند.
هدف استراتژیک ایالات متحده: با نزدیک شدن سقوط تهران به دلیل تهاجم شوروی، ایالات متحده مداخله نظامی را برای نجات ایران حیاتی میداند. این امر نشاندهنده اهمیت ژئوپلیتیکی ایران برای حفظ توازن قدرت در خاورمیانه و جلوگیری از تسلط شوروی بر منطقه است.
احتمال بمباران هستهای ایران: استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی توسط ایالات متحده در پاسخ به مداخله شوروی، ایالات متحده به دلیل کمبود نیروی متعارف کافی، گزینه استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی را در خاک ایران انتخاب میکند. در حرکت اول، تیم آبی (ایالات متحده) ۸۵ سلاح هستهای (۴۷ پرتاب هوایی، ۳۰ توپخانهای و ۸ مین تخریبی اتمی) علیه نیروهای زمینی شوروی و خطوط ارتباطی آنها در ایران به کار میبرد. در حرکت دوم، این تعداد به ۱۱۸ سلاح (۷۲ پرتاب هوایی، ۳۰ توپخانهای، ۱۲ موشک پرشینگ و ۴ مین تخریبی اتمی) افزایش مییابد. این حملات مستقیما در خاک ایران انجام میشود، که نشاندهنده آمادگی ایالات متحده برای استفاده از سلاحهای هستهای در قلمروی متحد خود به منظور دستیابی به اهداف استراتژیک است.
حملات هستهای شوروی در ایران: در پاسخ، تیم قرمز (شوروی) نیز از سلاحهای هستهای در ایران استفاده میکند. نیروهای میدانی ایران با حملات هستهای مورد هدف قرار میگیرند که منجر به ۴۰ درصد تلفات میشود. همچنین، تمامی پایگاههای هوایی ایران که قابلیت پشتیبانی از جتها را دارند، با حملات هستهای از کار میافتند. این حملات نشاندهنده تبدیل شدن خاک ایران به میدان نبرد هستهای بین دو ابرقدرت است.
پیامدهای غیرمستقیم برای ایران: اگرچه هدف اصلی حملات هستهای ایالات متحده نیروهای شوروی هستند، استفاده گسترده از این سلاحها در خاک ایران به معنای خسارات جانبی عظیم، ازجمله تخریب زیرساختها، تلفات غیرنظامی و آلودگی رادیواکتیو است. به طور مشابه، حملات هستهای شوروی به نیروهای ایرانی و پایگاههای هوایی، توانایی دفاعی ایران را بهشدت تضعیف میکند و این کشور را به عنوان یک بازیگر آسیبپذیر در این درگیری معرفی میکند.
تحلیل احتمال بمباران هستهای: میدان نبرد هستهای؛ ایران در این شبیهسازی به عنوان میدان اصلی درگیری هستهای بین ایالات متحده و شوروی عمل میکند. این امر نشاندهنده دیدگاه استراتژیک دوران جنگ سرد است که در آن کشورهای متحد، مانند ایران، میتوانستند به عنوان صحنهای برای رویارویی غیرمستقیم ابرقدرتها مورد استفاده قرار گیرند.
ریسک تشدید درگیری: استفاده از سلاحهای هستهای در خاک ایران، حتی اگر به صورت تاکتیکی باشد، خطر تشدید غیرقابلکنترل درگیری را افزایش میداد. پاسخ هستهای شوروی به حملات ایالات متحده نشان میدهد که ایران میتوانست بهسرعت به مرکز یک بحران هستهای منطقهای تبدیل شود.
پیامدهای ژئوپلیتیکی: تبدیل ایران به میدان نبرد هستهای، جایگاه آن را به عنوان یک متحد کلیدی ایالات متحده تضعیف میکرد و میتوانست به بیثباتی داخلی و منطقهای منجر شود. این امر همچنین نشاندهنده آمادگی ایالات متحده برای پذیرش هزینههای سنگین برای حفظ نفوذ خود در خاورمیانه است، حتی اگر این هزینه به قیمت تخریب متحد خود باشد.
اهمیت استراتژیک ایران: ایران در این شبیهسازی نهتنها به دلیل منابع نفتی و موقعیت ژئوپلیتیکیاش، بلکه به عنوان سپری در برابر گسترش نفوذ شوروی در خاورمیانه و خلیجفارس اهمیت دارد. حفظ ایران به عنوان یک متحد، برای ایالات متحده به معنای جلوگیری از تسلط شوروی بر منابع نفتی منطقه و حفظ توازن قدرت جهانی بود.
در پایان شبیهسازی، شوروی با حفظ بخشی از خاک ایران و دسترسی به خلیجفارس از طریق عراق، به اهداف خود نزدیک میشود، در حالی که ایران به عنوان یک بازیگر آسیبدیده و تحت فشار باقی میماند. این امر نشاندهنده شکنندگی جایگاه ایران در استراتژیهای ابرقدرتها است.
در شبیهسازی اسکیلا III-۷۳، ایران به عنوان یک متحد استراتژیک ایالات متحده و میدان اصلی درگیری هستهای بین ابرقدرتها نقش محوری دارد. احتمال بمباران هستهای ایران، چه از سوی ایالات متحده علیه نیروهای شوروی و چه از سوی شوروی علیه نیروهای ایرانی، این کشور را به یک قربانی بالقوه در رقابت ژئوپلیتیکی جنگ سرد تبدیل میکند. این شبیهسازی نشان میدهد که چگونه منافع ابرقدرتها میتوانست به قیمت تخریب زیرساختها و تضعیف یک متحد کلیدی دنبال شود، و بر خطرات استفاده از سلاحهای هستهای در درگیریهای منطقهای تأکید میکند. این سند، از منظر روابط بینالملل، نمونهای از پیچیدگیها و مخاطرات استراتژیهای بازدارندگی و مدیریت بحران در دوران جنگ سرد است.
در ادامه، ترجمه بخشی از این پرونده اسناد از نظر میگذرد:
مخاطب: وزیر دفاع
خلاصه:
شبیهسازی سیاسی-نظامی بینسازمانی اسکیلا III-۷۳ از ۲۶ نوامبر تا ۱۴ دسامبر ۱۹۷۳ در امکانات پنتاگون، توسط آژانس مطالعات، تحلیل و بازیسازی انجام شد. این شبیهسازی برای طراحی و ارزیابی گزینههای هستهای در درگیریهای نظامی غیراستراتژیک طراحی شده بود. در ادامه، خلاصهای سریع از این شبیهسازی ارائه میشود. توزیع این گزارش محدود است تا زمانی که ارزیابیهای بیشتری انجام شود و سپس خلاصهای تحلیلیتر به سازمانهای مربوطه ارسال خواهد شد.
سناریوی اولیه:
جهان بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۶ شاهد تنشزدایی، فروپاشی بیشتر ناتو، کاهش تعهدات ایالات متحده در خارج از کشور، مشکلات داخلی آمریکا و گسترش جهانی شوروی با تمرکز بر افزایش نفوذ در خاورمیانه بود. در آغاز سال ۱۹۷۶، طوفانی در خاورمیانه در حال شکلگیری بود. تنش بین عراق و ایران افزایش یافت، پادشاه فیصل ترور شد و یک گروه نظامی در عربستان سعودی علیه ایالات متحده و ایران اعلام خصومت کرد. شوروی با افزایش کمک به عراق، اوضاع رو به وخامت را تشدید کرد. ایالات متحده نیز کمک به ایران را افزایش داد. در ژوئن ۱۹۷۶، عراق تلاش کرد با زور، اراضی مورد مناقشه کویت را تصرف کند. ایران از کویت حمایت کرد و به عراق حمله کرد. با نزدیک شدن سقوط بغداد، اتحاد جماهیر شوروی مداخله کرد و دو لشکر شوروی از مرز ایران-شوروی در جنوب قفقاز وارد شدند. ایالات متحده مداخله را برای نجات تهران حیاتی دانست، اما نیروی متعارف کافی در دسترس نبود. رئیسجمهور ایالات متحده دستور تهیه گزینههایی برای استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی در ایران را صادر کرد.
حرکت اول
تیم آبی (ایالات متحده)
تیم آبی ارزیابی کرد که رهبری جهانی در خطر است. اگر شوروی از این فرصت بهرهبرداری میکرد، برتری و کنترل خاورمیانه را به دست میآورد. برای مقابله با حرکت مسکو، تیم آبی یک پاسخ نظامی قوی همراه با اقدامات دیپلماتیک محدود را انتخاب کرد تا اهداف سیاسی را محقق کند، به جای اقدامات دیپلماتیک قویتر با اقدامات نظامی ضعیفتر که ممکن بود پایان درگیری را تضمین نکند. اهداف تیم آبی، پایان دادن به درگیری در پایینترین سطح و حفظ ثبات و وضعیت موجود در خاورمیانه بود، به صورت یکجانبه در صورت لزوم، اما ترجیحا با حمایت متحدان ناتو. گزینه نظامی انتخابشده، حمله به نیروهای زمینی شوروی و خطوط ارتباطی آنها در ایران با استفاده از ۸۵ سلاح هستهای (۴۷ پرتاب هوایی، ۳۰ توپخانهای و ۸ مین تخریبی اتمی) بود که همه این سلاحها استفاده شدند. همزمان، ایالات متحده هشدارهای دفاعی و وضعیت DEFCON ۱ را اعلام کرد، متحدان ناتو و ژاپن را از قبل مطلع کرد و به شوروی در زمان پرتاب اطلاع داد که این حمله نشانه عزم ایالات متحده برای حفظ ایران است. تیم آبی پیشبینی کرد که این حملات نگرانیهای بینالمللی و داخلی جدی ایجاد میکند و واکنش شوروی، شگفتی از استفاده اولیه ایالات متحده از سلاح هستهای و تردید در آمادگی ایالات متحده برای تشدید بیشتر خواهد بود.
تیم قرمز (شوروی)
پاسخ شوروی به حمله هستهای ایالات متحده و تلفات ناشی از آن، سنجیده و حسابشده بود. مسکو سیگنالها و نیات ایالات متحده را درک کرد. با درک اینکه این مبارزه یک رقابت سیاسی برای برتری جهانی است، تیم قرمز برای کسب حداکثر سود سیاسی با استفاده از نیروی نظامی متعارف واکنش نشان داد. برنامه عملیاتی دو مرحلهای آنها عبارت بود از:
۱. توقف در ایران، ادامه بسیج جهانی و اجرای کمپین تبلیغاتی شدید ضدآمریکایی.
۲. پس از ۴۸ ساعت، حمله به ایران با تصرف هماهنگ زمینی و هوایی تهران.
منطق تیم قرمز این بود که با تجمع غیرتحریکآمیز، ایالات متحده را فریب دهد، سپس با یک حرکت متعارف سیاسی قاطع عمل کند. امید آنها این بود که ایالات متحده در مرحله اول احساس پیروزی کند و حمله را ادامه ندهد. مرحله دوم یک موقعیت انجامشده ایجاد میکرد که استفاده مجدد ایالات متحده از سلاحهای هستهای را دشوار میکرد. در صورت استفاده مجدد ایالات متحده از سلاحهای هستهای، برنامه اضطراری شوروی، پاسخ هستهای قوی اما اجتناب از تبادل استراتژیک بود.
حرکت دوم
تیم آبی (ایالات متحده)
تیم آبی، توقف و پاسخ متعارف شوروی به حمله هستهای ایالات متحده را به عنوان درک موفقیتآمیز برنامه بازی شوروی ارزیابی کرد. تیم آبی نتیجه گرفت که تصمیم تیم قرمز برای عدم پاسخ با سلاحهای هستهای، با عقبنشینی تاریخی روسیه در برابر قاطعیت بیچونوچرا سازگار است. تیم آبی، پیشروی مجدد متعارف شوروی را تأیید اراده مسکو برای کنترل نفت خاورمیانه و دستیابی به برتری ابرقدرتی و همچنین آزمونی محتاطانه برای سنجش عزم ایالات متحده بدون خطر تبادل هستهای استراتژیک یا تاکتیکی بیشتر دانست. درنتیجه، تیم آبی تصمیم گرفت با تکیه بر سلاحهای هستهای تاکتیکی، فشار بر تیم قرمز را حفظ کرده و ایران را نجات دهد. برنامه عملیاتی انتخابشده شامل استفاده از ۱۱۸سلاح علیه نیروهای شوروی در ایران (۷۲ پرتاب هوایی، ۳۰ توپخانهای، ۱۲ موشک پرشینگ و ۴ مین تخریبی اتمی) بود که همه بهجز یک مین تخریبی استفاده شدند. نیروی هوایی تاکتیکی برای جلوگیری و سرکوب فرود هوایی نزدیک تهران و تجدید منابع ایالات متحده و ایران استفاده شد. اقدامات سیاسی همزمان، مسکو را از عزم و نیات آمریکا مطلع کرد و حمایت ناتو و جهان را برای ایالات متحده جلب نمود. برنامهریزی اضطراری، پاسخ هستهای تاکتیکی شوروی را در نظر گرفت و اقدامات لازم را پیشبینی کرد.
حرکت سوم
تیم قرمز (شوروی)
تیم قرمز از ناکامی حمله متعارف برای تصرف تهران و شدت پاسخ هستهای ایالات متحده ناامید شده بود. این تیم معتقد بود که این وضعیت هیچ راه خروجی برای حفظ آبرو یا گزینه رضایتبخشی برای شوروی در منطقه نبرد باقی نگذاشته است. درنتیجه، عزم تیم قرمز برای دستیابی به اهداف اولیهاش تقویت شد. تلافی هستهای برنامهریزی شد تا به ایالات متحده نشان دهد که سیاست خطرناک واشنگتن، شوروی را به مرز محدودیتهای گزینهها و خویشتنداریاش رسانده است. حملات شوروی گسترده اما غیراستراتژیک بود و بار مسئولیت تشدید عمده جنگ یا نشان دادن تمایل به تبادل استراتژیک احتمالی را بر دوش ایالات متحده قرار میداد. بر این اساس، شوروی به پنج گروه ناو هواپیمابر ایالات متحده (دو گروه در مدیترانه، دو گروه در اقیانوس آرام، یک گروه در خلیج عمان) و تأسیسات دریایی و هوایی در گوام با سلاحهای هستهای پرتابشده از هواپیماهای دوربرد و زیردریاییهای مجهز به موشک بالستیک حمله کرد. در ایران، نیروهای شوروی مواضع دفاعی هستهای گرفتند تا بازسازی و جبران خسارات کنند. نیروهای میدانی ایران با سلاحهای هستهای مورد حمله قرار گرفتند که منجر به ۴۰ درصد تلفات شد و تمامی پایگاههای هوایی ایران که قابلیت پشتیبانی از جتها را داشتند، با حملات هستهای از کار افتادند. به ترکیه اولتیماتوم داده شد که استفاده آینده از خاک ترکیه توسط نیروهای مهاجم ایالات متحده، منجر به حمله نیروهای استراتژیک موشکی شوروی به خاک ترکیه خواهد شد. به چین هشدار داده شد که دخالت ایالات متحده یا چین به شدت پاسخ داده خواهد شد. به متحدان ناتو نیز هشدار داده شد که امکانات خود را به نیروهای ایالات متحده ارائه ندهند. همزمان، به عنوان بخشی از اقدامات سیاسی-دیپلماتیک جهانی، مسکو پیشنهاد توقف خصومتها و آغاز مذاکرات برای عقبنشینی و خروج نیروهای متخاصم در ایران را به ایالات متحده ارائه کرد. تا زمان دریافت پاسخ ایالات متحده، به نیروهای شوروی دستور داده شد از حملات بیشتر خودداری کنند و در بالاترین سطح آمادگی باقی بمانند.
تیم آبی (ایالات متحده)
واکنش تیم آبی به حملات شوروی دوگانه بود. از یک سو، تیم آبی معتقد بود که چالش شوروی را مهار کرده و ضرورت توقف خصومتها را درک کرده است؛ بنابراین، واشنگتن به شوروی اعلام کرد که آماده مذاکره است. از سوی دیگر، تیم آبی نتیجه گرفت که برای حفظ اهرم مذاکره، نشان دادن عزم و بازگرداندن تعادل دریایی ایالات متحده و شوروی، میتواند محاصره و مینگذاری بنادر، کانالها و گذرگاههای بینالمللی شوروی و پیمان ورشو و حملات متعارف تهاجمی علیه کشتیهای تجاری و نظامی شوروی در آبهای بینالمللی را آغاز کند. تیم آبی اطمینان معقولی داشت که شوروی این اقدامات نظامی را کاهنده تنش تلقی خواهد کرد، زیرا حملات متعارف بودند، اگرچه به فرماندهان نظامی اجازه داده شد در صورت حمله متقابل هستهای، برای دفاع از خود از سلاحهای هستهای استفاده کنند، اما نه در خاک شوروی و محدود به کشتیها. همچنین، کرملین متوجه میشد که مذاکرات تنها بر اهداف کوتاهمدت آنها در خاورمیانه تأثیر میگذارد، بدون به خطر انداختن اهداف بلندمدت. در مجموع، تیم آبی معتقد بود که ترکیب اقدامات سیاسی-نظامی برای پایان فوری جنگ و تحریک مذاکراتی که در آن هر دو طرف جایگاه نسبی برابری را بپذیرند، ضروری است. در تلاشی مرتبط برای تقویت موضع ایالات متحده، تیم آبی موضع محکمی علیه متحدان ناتو که تمایلی به حمایت از ایالات متحده در این درگیری نداشتند، اتخاذ کرد. به متحدان هشدار داده شد که اگر ناتو برای دفاع از خود در برابر تجاوز بعدی شوروی بسیج نشود، نیروهای ایالات متحده که برای اروپا در نظر گرفته شده بودند، ممکن است به مناطق سودمندتر برای دفاع ایالات متحده منتقل شوند.
تیم قرمز (شوروی)
تیم قرمز در پاسخ به حملات تیم آبی نتیجه گرفت که شوروی در این مرحله عملا به اهداف خود دست یافته است، یعنی به عنوان یک ابرقدرت آبروی خود را از دست نداده است. علاوه بر این، شوروی با در اختیار داشتن بخشی از ایران، از طریق عراق به خلیجفارس دسترسی داشت که درنهایت به کنترل شوروی بر خاورمیانه منجر میشد. درنتیجه، مسکو پیشنهاد آتشبس و مذاکره با ایران (نه ایالات متحده) را ارائه کرد. به عنوان انگیزه، شروع به عقبنشینی نیروها از شمال شرقی ایران کرد. در همین حال، نیروهای شوروی در شمال غربی ایران مناطق اشغالی را تأمین و تحکیم کردند که مسکو قصد داشت تحت نظارت خود نگه دارد. در راستای تمایل به توقف خصومتها، هیچ اقدام تهاجمی علیه ایالات متحده انجام نشد. در عوض، کشتیهای شوروی به نزدیکترین بنادر هدایت شدند، کشتیهای نظامی مواضع دفاعی گرفتند، قایقهای موشکی به مناطقی که احتمال مینگذاری یا محاصره وجود داشت اعزام شدند و زیردریاییهای شوروی حضور خود را در نزدیکی کشتیهای تجاری ایالات متحده و متحدانش اعلام کردند. همزمان، ایالات متحده و متحدانش از اقدامات مسکو مطلع شده و هشدار دریافت کردند که هرگونه حمله تهاجمی دیگر، منجر به تلافی مجدد شوروی خواهد شد.
مشاهدات اولیه
۱. هر دو تیم رفتار محتاطانهای برای اجتناب از جنگ استراتژیک عمومی نشان دادند.
۲. هر دو تیم مصمم بودند که نفوذ و اعتبار ابرقدرتی خود را از دست ندهند.
۳. هر دو تیم تشخیص دادند که استفاده از سلاحهای هستهای نیازمند بازنگری در رابطه بین اهداف سیاسی و نظامی آنها است.
۴. هر دو تیم زمانی به آتشبس و مذاکره توافق کردند که معتقد بودند پیروز شدهاند یا حداقل شکست نخوردهاند.
۵. هر دو تیم تغییر در مکانهای جغرافیایی، نوع اهداف و افزایش تعداد سلاحها را بهعنوان اقدامات معتبر پذیرفتند.
۶. حملات علیه نیروهای دریایی و گوام را متمایز از حملات به خاک اصلی دانستند.
۷. تبادلات تلافیجویانه را برای انتقال سیگنالها و نیات ضروری ندانستند.
۸. پیشبینی کردند که ناتو تمایل کمی برای دخالت در این درگیری خواهد داشت.
۹. استفاده از سلاحهای هستهای را زمانی پذیرفتند که گزینههای متعارف غیرممکن یا قبلا ناموفق بوده باشند.
۱۰. در ارزیابی دقیق نیات و معنای اقدامات طرف مقابل دچار برخی سوءتفاهمها شدند.
۱۱. قادر به پیشبینی دقیق گزینهها و پاسخهای طرف مقابل در محدوده نسبتا محدود اقدامات ممکن نبودند.
۱۲. برنامهها را توسعه داده و در صورت نیاز برای دستیابی به اهداف اجرا کردند.
۲۵۹