به گزارش خبرآنلاین، روزنامه اعتماد نوشت: در چنین فضای سختی که اقتصاد و معیشت مردم هم در شرایط نامطلوب و حتی برزخی قرار دارد، برخی جریانهای تندرو، بیاعتنا به این شرایط که زندگی را به کام مردم تلخ کرده و فضای آینده اقتصادی جامعه را گنگ و مبهم ساخته اند، وارد مدار مبارزه با دولت و طرفداران آن شدهاند و تهمت و توهین را به شدیدترین اندازه وارد ادبیات خود کردهاند.
از آغلپنداری تا تشبیه به شخصیتهای چالشی صدر اسلام و حتی تهدید به استیضاح رییسجمهور و...، نمونههایی از چنین رفتارهایی است که حتی از رسانه «ملی» با شور وافری نشر پیدا میکنند.
واقعا اکنون زمانه چنین بحرانسازی و تخریبهایی است؟ آیا مشکل کنونی جامعه مدیران کنونی و سابق است یا ابربحرانهایی که تمامیت سرزمینی کشورمان را تهدید میکنند و امنیت، آرامش و معیشت ایرانیان را هدف گرفتهاند؟ آیا کسانی که دست به این «جنجالسازی» میزنند، دغدغه ایران را دارند یا نگران بخشی از کرسی از دست رفته خود در میز قدرت هستند؟
در شرایط کنونی، اولویت قدرت این گروه یا آن گروه اهمیتی ندارد، آنچه اهمیت دارد، برونرفت کشور از بحرانی است که امنیت و یکپارچگی کشور را تهدید میکند، بحرانی که سودای قدرت برخی افراد و گروهها باعث شده تا آن را درک نکنند و بدان نیندیشند. جریان موسوم به دولت سایه و عقبه فکری آنها، همواره در این کشور در ساختار قدرت و تصمیمگیری حضور داشتهاند و وضعیت کنونی کشور را نمیتوان مبرا از سهم آنها تحلیل کرد.
در این روزها، با نادیده گرفتن شرایط بحرانی کنونی و همچنین بدون ارزیابی منصفانه نقش خود در ارکان تصمیمگیری کشور در دو دهه گذشته، واژه مذاکره و تعامل را به عنوان واژهای پلید و نحس معرفی میکنند و در کنار چنین برداشتی از تعامل در عرصه بینالمللی و اتهامزنی و ناسزاگویی به باورمندان رفع تنش، مشخص نمیسازند که چه جایگزینی برای آن دارند. بدیهی است وقتی تعامل و مذاکره در یک اختلاف کنار گذاشته شود، درگیری و جنگ به میان میآید.
ناگفته نماند که در برخی موارد، رویارویی نظامی بیشتر با امریکا و غرب را فریاد میزنند بدون توجه به اینکه چنین درگیریهایی چه دستاوردی برای کشور ما خواهد داشت. جریان تندرو برآنند زمانی که حتی در مشارکت پایین انتخاباتی، مورد اقبال رای مردم واقع نمیشوند، به شیوههای نامتعارفی اراده و ایده خود را بر این جامعه تحمیل کنند، حتی اگر ایدههای آنها موجب خالصسازی درون جامعه شود و کشور را به درگیری با دیگر کشورها بکشاند.
مهمترین اصل امر سیاسی در عرصه بینالملل، شناخت و ارزیابی واقعبینانه شرایط خود و دیگر بازیگران جهانی است. اگر جز این به سیاست نگریسته شود، جامعه به ورطه ایدههای آخرالزمانی با سرنوشت ناپیدا میافتد که سرنوشت صفر و صدی در بر دارد و بدیهی است کشوری چون کشور ما که حتی یک همراه صادق و واقعی در منازعات بینالمللی ندارد، از چنین فضایی به شدت آسیب میبیند.
دل خوش کردن به قدرتهای شرقی که هیچ کمکی به ایران در جنگ اخیر نداشتند و تخریب کنشگران داخلی و تعمیق شکاف سیاسی و اجتماعی داخلی، بدترین سناریویی است که میشد تصور کرد ولی در واقع در کشور ما اتفاق افتاده و همچنان با شدت تداوم پیدا میکند.
اگر بازیگران تندرو، به راستی دغدغه سرنوشت این سرزمین و حفظ تمامیت آن را میداشتند، حاضر نمیشدند سرنوشت آن را هزینه رقابتهای سیاسی برای دستیابی به سطوح بالاتر و بیشتر قدرت کنند. چنین فضای تنشآلود داخلی آن هم در شرایط خاص کنونی، تردید نسبت به صداقت و ماهیت برخی گروههای سیاسی را افزایش میدهد، ضمن اینکه انسجام ملی را در وضعیت بحران کنونی به شدت تضعیف میکند.
23302