اگر حمله عراق به کویت، واکنشی عملی را به همراه داشت، در مقابل اسرائیل، هیچ واکنش عملی رخ نخواهد داد و این احتمالا، تیر خلاص بر پیکره همه توافقات و مناسبات و تفاهم‌های بین‌المللی است؛ توافقاتی که قبلاً هم معلوم شده بود که دیگر معنایی ندارد ولی این حمله، همچون کاغذ کادو، بسته مجموعه جهانی بی‌در و پیکر را کادوپیچ کرد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مهرداد احمدی شیخان در روزنامه هم‌میهن نوشت: برخی رخدادهای این روزهای خاورمیانه، از جهاتی یادآور اتفاقاتی در گذشته است، هرچند نه عینا یکسان، ولی مشابهت‌های قابل ذکری دارند. ۳۷ سال پیش، وقتی جنگ ایران و عراق پایان یافت، جدای از آن حس زخم التیام‌نیافته‌ای که برای ما ایرانیان به‌ جای گذاشت و همچنان هم به نوعی پابرجاست، تصویری بیرونی هم داشت که تحولاتی بسیار در منطقه ایجاد کرد.

غیر از این‌که ما احساس پیروزی نمی‌کردیم که این حس جای حرف دارد که آیا درست است یا خیر، سبب رواج این نظر نیز شد که جنگ هیچ پیروزی ندارد که از جنبه‌های متعددی درست است، اما یک تصویر بیرونی هم وجود داشت که به آن اندازه تصویر داخلی برای اکثر ما چندان مهم نبود، ولی در کلیت خاورمیانه، بسیار با اهمیت بود و هست.

آن تصویر بیرونی این بود که وقتی در ۲۹ تیرماه ۱۳۶۷، ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، کاریزمای مرحوم امام خمینی(ره)، چنان قدرتمند بود که با همه پرسش‌های بی‌جواب، جامعه توانست که با آن همراهی کند و به نوعی، انتظار برای پاسخ پرسش‌ها را بگذارد برای زمانی دیگر، اما چنین وجهی از مدارا با آن‌چه جنگ ۸ ساله نامیده می‌شد، در عراق موجود نبود.

عراق جنگی را آغاز کرده بود که بعد از ۸ سال نه‌تنها در همان جای اول قرار داشت، بلکه هزینه‌ای گزاف بر عراق بار کرده بود که بیرون آمدن از زیر این بار، برای حتی دیکتاتوری چون صدام نیز آسان نبود و برای همین، صدام حسین علاوه بر دلایل عدیده اقتصادی، از جنبه روانی هم برای بیرون آمدن از زیر سنگینی چنین باری، نیاز به یک پیروزی معنادار داشت که حمله به کویت آن را برآورده می‌کرد. لذا در یازده مرداد ۱۳۶۹، عراق  کویت را تسخیر و آن را استان نوزدهم خود نامید.

این اتفاق، برعکس حمله به ایران، واکنشی جهانی را برانگیخت. اگر حمله به ایران، به هر دلیلی نه‌تنها با مخالفت معناداری روبه‌رو نشد، که حتی هم در خاورمیانه و هم در جهان، حمایت شد؛ حمله به کویت از جهتی دیگر بود و به‌سرعت واکنش‌ها و محکومیت‌های شدید را در پی داشت و در ادامه سبب‌ساز جنگ اول خلیج‌فارس و حمله کشورهای غربی به عراق شد و نتیجه تلاش صدام برای رسیدن به یک پیروزی معنادار، بعد از بی‌نتیجه ماندن جنگ ۸ ساله علیه ایران، مقدمه سقوط او را فراهم کرد؛ سقوطی که ریشه در بی‌ثمر بودن اصرار بر جنگی داشت که عدم پیروزی در آن، معنایش فقط شکست بود و نه بی‌نتیجه بودن حمله به ایران.

امروز برای اسرائیل نیز همین داستان تکرار شده، اسرائیل دو سال است در غزه کشتار می‌کند، ولی غیر از کشتن زنان و کودکان و مردم پیر و جوان، دستاوردی نداشته، هرچند برای این کشور، کشتن کودکان شاید خودش دستاورد محسوب شود، ولی این را نمی‌تواند در افکار عمومی جهان به‌ عنوان موفقیت جا بیندازد.

حمله به لبنان و آن قتل‌عام حزب‌الله نیز بدون خلع‌سلاح حزب‌الله، معنایش فقط یک کشتار دیگر است و نه پیروزی و حتی شاید اگر خلع‌سلاحی نیز در این مرحله رخ دهد، در ادامه به پایان داستان حزب‌الله نینجامد.

ماجرای سوریه و کرانه باختری هم باز فقط گشودن یک جبهه دیگر در بین میدان‌های جدید جنگ است و عملا به معنای پیروزی نیست، پیروزی‌ای که اسرائیل برای رسیدن به آن و نشان دادن تفوق خود، بسیار به آن نیازمند است. حمله به ایران نیز، جدا از آن‌چه ما در داخل کشور بر آن بار معنایی گذاشته‌ایم، در تصویر بیرونی و برای اسرائیل، بسته خوش‌آب و رنگ پیروزی نبوده و نتوانسته آن را به‌ عنوان پیروزی به افکار عمومی داخلی و خارجی بفروشد و حالا بعد از دو سالی که به‌رغم گشودن این همه جبهه، موفقیتی که بتواند بگوید «این هم پیروزی»، در واقعیت روی زمین برای اسرائیل به دست نیامده، حمله به قطر و تلاش برای کشتن سران حماس اگر اتفاق می‌افتاد، تلاشی بود تا بلکه بتواند بگوید ما پیروزیم و نشد.

حمله‌ای که اگرچه در تجاوز به ایران واکنش‌های رسمی جهانی نداشت، ولی  قطر آن پروپاگاندای ضدیت با ایران را نداشت که نتیجه، عکس‌العمل تند و گسترده کشورها بود؛ یعنی دقیقاً همان تفاوت واکنش رسمی جهانی در مقابل حمله عراق به ایران و کویت. این از مشابهت داستان حمله عراق به کویت و اسرائیل به قطر.

اما اگر حمله عراق به کویت، واکنشی عملی را به همراه داشت، در مقابل اسرائیل، هیچ واکنش عملی رخ نخواهد داد و این احتمالا، تیر خلاص بر پیکره همه توافقات و مناسبات و تفاهم‌های بین‌المللی است؛ توافقاتی که قبلاً هم معلوم شده بود که دیگر معنایی ندارد ولی این حمله، همچون کاغذ کادو، بسته مجموعه جهانی بی‌در و پیکر را کادوپیچ کرد.

می‌گویند ترامپ اعتقادی به توافقات بین‌المللی ندارد و فقط به دنبال توافق‌های دوجانبه با تاکید بر برتری مطلق آمریکاست. احتمالاً این حمله نتیجه‌اش این خواهد شد که کشورها، دیگر نتوانند روی هیچ توافقی با آمریکا حساب کنند، چون انگار وجود هر توافقی با عدم وجودش فرقی نمی‌کند.

۲۵۹

منبع: هم میهن