کنگره شهدا ، عهدی که نباید فرانوش شود /«شهیدان، شمعهای جاودانه تاریخ»
»مرتضی دهرویه
گاهی روزگار، ما را چنان در گرداب دنیا غرق میکند که فراموش میکنیم بر این خاک چه خونهایی جاری شد و بر این آسمان چه ارواحی پر کشیدند. فراموش میکنیم که اگر امروز در آغوش امنیت و آرامش نفس میکشیم، اگر کودکانمان بیدغدغه در کوچهها بازی میکنند، اگر پرچم سهرنگ ایران در برابر چشمان دشمن برافراشته است، همه و همه به برکت خون شهیدانی است که «خود» را ندیدند تا «ایمان» بماند و «ایران» زنده بماند.
شهیدان شمعهای فروزان تاریخاند؛ شمعهایی که سوختند تا ما بمانیم، اشک شدند تا ما لبخند بزنیم، خاک شدند تا ما سربلند بمانیم. آنان آیینههایی بودند که تقوا در سیمایشان میدرخشید، اخلاص در رفتارشان هویدا بود، ایثار در میدانهای نبرد به عیان دیده میشد و انفاقشان در کوچههای محرومین، نان بر سفرههای گرسنه میگذاشت. آنان با خدا معاملهای کردند که در آن، جان دادند و جاودانه شدند.
اکنون در آستانه دومین کنگره ملی سههزار شهید استان سمنان، دلهایمان دوباره به لرزه میافتد. این کنگره، تنها یک مراسم نیست؛ بلکه حماسهای است که یادآور میشود خون برتر از جان، هنوز در رگهای تاریخ میجوشد. این کنگره محشری کوچک است که در آن، وجدانهای ما به داوری فراخوانده میشوند؛ محشری که به ما میگوید: راه شهدا هنوز باز است، اما آیا شما رهرو آنید یا رهزن؟
شهیدان چراغ شدند تا مسیر را گم نکنیم. اما امروز چه؟ آیا ما وارثان حقیقی آنها هستیم یا تنها در قاب عکسها و سخنرانیها، از نامشان یاد میکنیم؟ مردم این سرزمین، بارها پای کار ایستادهاند؛ از میدانهای آتش و خون تا روزگار تحریم و فشار. اما در برابر مردم، برخی مسئولان چگونه رفتار کردهاند؟
چه تلخ است دیدن کسانی که در صف نخست مراسمها، با یقههای دیپلمات و ژستهای پر زرق و برق ظاهر میشوند، در حالی که دلشان از مردم تهی است و فاصلهشان از کوچههای ساده زندگی بهاندازه آسمان تا زمین است. چه تلخ است شنیدن صداهایی که از اخلاص میگویند، اما فرزندانشان در آن سوی آبها در خوشگذرانی غرقاند؛ از صبر و قناعت دم میزنند، اما خانهها و سفرههایشان سرشار از رفاه و نعمت است. این دوگانگی، زخم عمیقی بر دل مردم است؛ زخمی که جز با بازگشت به راه شهیدان درمان نمیشود.
شهیدان فرزندانشان را راهی میدان نبرد کردند و خود چشم انتظار بازگشت پیکری بیجان ماندند، اما با رضای الهی گفتند: «خدایا شکر.» و امروز برخی مسئولان، فرزندانشان را راهی فرودگاه میکنند تا در غربت و رفاه خوش بگذرانند. این تفاوت، تفاوت زمین و آسمان است؛ تفاوت نور و ظلمت است.
مدیری که نمیتواند با تقوا، با اخلاص، با ایثار و با انفاق، خدمت کند، نهتنها شایسته صندلی مسئولیت نیست، بلکه باید شجاعانه کنار رود تا فردای قیامت شرمنده خون شهیدان نباشد. چرا که مسئولیت، امانتی است بر دوش ما و این امانت با خون شهیدان استوار مانده است.
اما در کنار این گلهها، باید سر تعظیم فرود آورد در برابر آنانی که سالهاست بینام و بیادعا، شبانهروز برای برگزاری این کنگره عظیم تلاش کردهاند. آنان که نه برای عکس و شهرت، که برای رضای خدا و برای زنده نگهداشتن یاد شهیدان، دل و جان خود را وقف کردهاند. باید گفت: دستمریزاد! خدا قوت! این مردان و زنان مخلص، خود رهروان حقیقی شهیدانند که چراغ یادشان را روشن نگه داشتهاند.
و اما مردم...
ای مردم عزیز! این کنگره تنها با حضور شما معنا پیدا میکند. یاد شهیدان، تنها با اشک چشم و داغ دل خانوادهها زنده نمیماند؛ بلکه با حضور پررنگ همه ما در میدانها، در مراسمها، در زندگی روزمره تداوم مییابد. بیایید برای خودمان، برای فرزندانمان، برای آیندهای که هنوز در راه است، در این بزرگداشتها حاضر شویم. بیایید بگوییم که خون شهیدان هرگز فراموش نمیشود، بیایید نشان دهیم که این ملت هنوز زنده است، هنوز با شهیدان عهد بسته است.
کاش اشکهایی که در این روزها بر گونهها میریزد، تنها اشک حسرت نباشد، بلکه اشک عهد باشد؛ عهدی برای بازگشت به صداقت، به ایمان، به خدمت. عهدی برای آنکه راه شهیدان را نه در شعار، که در عمل ادامه دهیم.
کنگره شهدا باید فریاد بزند: «شهیدان زندهاند.» و ما، اگر میخواهیم فردای قیامت شرمنده نباشیم، باید این فریاد را در جان خود بشنویم و در زندگی خویش جاری کنیم.
پس بیاییم در این کنگره، نه تنها یاد گذشته کنیم، بلکه آینده را بسازیم. بیاییم عهد کنیم که این خاک، این ملت، این پرچم، همچنان بر همان ستونهای ایثار و تقوا و اخلاص و انفاق استوار بماند. بیاییم در برابر آیینه شهیدان، صادقانه به خود نگاه کنیم و بپرسیم: آیا ما ادامهدهنده راهیم یا مانع؟ و اگر کم گذاشتهایم، همین امروز جبران کنیم، پیش از آنکه دیر شود.
شهیدان با خون خویش پرسشی جاودانه نوشتند:
«ما جان دادیم، شما چه میکنید؟»