کیاوش حافظی: بعد از توافق ایران و آژانس، تندروها آتشبار خود را برای حمله به دستگاه دیپلماسی کردند. استناد آنها به قانونی بود که مجلس در پی جنگ ۱۲ روزه برای محدودیت همکاری با آژانس تصویب کرد و همکاری با این نهاد بینالمللی را به مجوز شورای عالی امنیت ملی مشروط کرد.
با وجود آنکه پیدا بود وزارت خارجه به تنهایی و مستقل از نهادهای فرادستی وارد عمل نشده، شعام در بیانیهای اعلام کرد که مذاکرات با آژانس ترتیبات در کمیته هستهای شورای عالی امنیت ملی مورد بررسی قرار گرفته و توافق تهران و آژانس مصوب این کمیته بوده است.
اما این نخستین بار نیست که تندروها در برابر تصمیمات نهادهای فرادستی قرار میگیرند. برجام، ممانعت از اجرای قانون عفاف و حجاب به خاطر تنشزا بودن یا بررسی لوایح مربوط به FATF در مجمع تشخیص نمونههای دیگری در این خصوصاند.
در این باره خبرآنلاین با غلامرضا ظریفیان، فعال سیاسی اصلاحطلب گفتگو کرده است.
ظریفیان معتقد است تندروها که خودرا محقتر و بالاتر از تصمیمگیران اصلی کشور میدانند از سه گروه تشکیل شده اند: عدهای دارای منافع اقتصادی، اقلیت پرهیاهو که دنبال مطرح کردن خود هستند، و عدهای هم با اعتقادات آخرالزمانی که تصور میکنند هر تلاش برای ساماندهی جهان، با بنیادهای شیطانی گره خورده است و باید تخریب شود تا به اتوپیایی مبهم برسند.
مشروح گفتگوی خبرآنلاین با این فعال سیاسی را در ادامه میخوانید؛
****
*پس از توافق قاهره جریان تندرو حملات زیادی به وزارت خارجه و سپس شورای عالی امنیت ملی داشتند. این بار اول نیست که جریانات تندرو چه در مجلس و چه خارج از آن، در پروندههای مرتبط با شورای عالی امنیت ملی مثل برجام، توقف قانون حجاب، و ... چنین رویکردی نشان میدهند. این مساله را چطور تحلیل میکنید؟
اینها چند گروه هستند. یک بخش از آنها طبیعتاً بحث تعارض منافع دارند. طبیعتاً آنها که به «کاسبان تحریم» شهرت پیدا کردهاند از اینکه کشور به سمت شرایط عادی برود ضرر میکنند. در حالیکه توسعه زمانی اتفاق میافتد که رانتخوارها، جیرهخوارها و ویژهخوارها به حاشیه بروند، از مافیا عبور کنیم و به سمت شفافیت و دانش برویم.
بخش دیگری از آنها که در اقلیت هستند، هدفشان فقط دیده شدن و در صحنه ماندن است. هر کسی که سالیان دراز در این مملکت زندگی کرده باشد و در عرصه سیاست هم حضور داشته باشد، میداند که تصمیمگیری در بسیاری از امور مخصوصاً در سیاست خارجی و امنیت ملی با بزرگان این نظام است. حتی افراد غیرآشنا به سیاست در کشور هم این را میدانند، چه برسد به نمایندگان مجلس یا کسانی که در عرصههای مختلف حضور داشتهاند. بنابراین بخشی از این افراد صرفاً با مخالفت و ایجاد هیاهو خود را مطرح میکنند و میخواهند در صحنه سیاست بمانند و افرادی شناخته میشوند که توانایی برهم زدن توازن را دارند. در حالی که تجربه نشان داده اینها اهل ساختارسازی نیستند، چیزی را احداث نکردهاند، بلکه عمدتاً مانع بودهاند و تلاش کردهاند جلوی توسعه کشور را بگیرند. بسیاری از ناکارآمدیها و ناترازیها محصول همین رویههاست.
گروهی از تندروها نگاه آخرالزمانی دارند و فکر میکنند هرچه عالم آشفتهتر باشد «نجات» رخ میدهد
بخش دیگری از این گروه افراد معتقدی هستند، اما نگاه درستی به مناسبات داخلی، جهانی و تحولات بینالمللی ندارند. بعضاً هم اسیر باورها و انگارههای آخرالزمانیاند. تصورشان این است که هرچقدر بتوانند این عالم را آشفتهتر کنند و نگذارند به آرامش برسد، بحث «نجات» رخ میدهد. افق آنها کاملاً مبهم است. در این نگاههای آخرالزمانی، فقط میدانند چه چیزی را نمیخواهند؛ مثلاً توسعه، آرای مردم، جمهوریت، و اینکه مردم باید در سرنوشت سیاسی خود سهیم باشند. همه اینها را انگارههای غربی و شیطانی میدانند. اما وقتی از آنها پرسیده شود «با تخریب این بنیادها چه چیزی جایگزین میکنید؟» پاسخی ندارند. این بخش اعتقادیتر است، چون اساساً عالم را اینگونه میبینند.
بنابراین، این جریان را میتوان به این سه دسته تقسیم کرد؛ عدهای دارای منافع اقتصادی، اقلیت پرهیاهو که دنبال مطرح کردن خود هستند، و عدهای هم با اعتقادات آخرالزمانی که تصور میکنند هر تلاش برای ساماندهی جهان، با بنیادهای شیطانی گره خورده است و باید تخریب شود تا به اتوپیایی مبهم برسند.
تندروها خود را فهمیدهتر، محقتر و بالاتر از تصمیمگیران اصلی کشور تلقی میکنند
* آقای ظریفیان، شما به نکتهای اشاره کردید و گفتید هر کسی که در این کشور باشد میداند که تصمیماتی مثل سیاست خارجی در اختیار بزرگان است. این تصمیمگیرندهها در سطح فراقوهای هستند. آیا اینها نظام را قبول ندارند، اما چون نمیتوانند این موضوع را علنی بگویند اینگونه حمله میکنند؟
نمیدانم که اینها نظام را قبول دارند یا نه؛ اینها نظم نوین را قبول ندارند. تصور بخشی از آنها این است که قرار توهمآمیز آنها در بیقراری است. اما در عین حال این نکته مهمی است: به هر حال بخشی از این افراد با سیاست آشنا هستند؛ نماینده و وزیر بودهاند و در مناصب مختلف کشور حضور داشتهاند و با مناسبات کشور، قانون اساسی و گردش کار در امور اساسی آشنا هستند. به نظر من اینها گاهی اوقات خود را ذیحقتر، فهمیدهتر و محقتر از دیگران برای تصمیمگیری در کشور میدانند؛ حتی خود را بالاتر از تصمیمگیران اصلی کشور تلقی میکنند. بنابراین به خود حق میدهند که اگر جایی با نگاه آنها متفاوت باشد، نه فقط آن را نقد کنند ــ چون نقد اشکالی ندارد ــ بلکه تخطئه کنند و حتی اگر بتوانند آن تدبیر را بر هم بزنند. این یک نوع نگاه خودشیفتگی، خودبرتربینی و این تلقی است که مصالح کشور را این اقلیت اندک بهتر از مسئولان اصلی کشور و حتی بهتر از مردم میفهمند، در حالی که وقعی برای مردم و خواست آنها قائل نیستند.
نسخه تندروها مخرب بوده است نه سازنده و مکمل
* اینکه میفرمایید این تلقی را دارند که از مسئولان اصلی بهتر میفهمند و در عین حال قائل به رأی مردم نیستند، آیا میتواند زمینهساز این باشد که نظام سیاسی در مورد موجودیت اینها و حضورشان در ارکان حاکمیت تجدید نظر کند؟
این موضوع با فرازونشیب همراه بوده است. بعضی مواقع تدابیری اندیشیده شده تا جلوی تندروی آنها گرفته شود؛ گاهی هشدارهای غیرعلنی، و گاهی هشدارهای علنی داده شده است. بههرحال مسئله «گروه فشار» پدیدهای است که در جاهای دیگر هم وجود دارد. بستگی دارد، اما تلقی من این است که در چند سال اخیر توجه نسبت به عملکرد اینها بیشتر شده است. چراکه نگاه و رویکردشان مخرب است، نه مکمل. چون بههرحال بحث انتقاد و نقد مشفقانه امر درستی است و نباید هیچوقت مانع آن شد.
اما نحوه نگاه این جریان، نگاه منتقدانه و مشفقانه نیست؛ بلکه نسخهای است که خود بخش مهمی از مشکلات امروز جامعه در عرصههای مختلف را ایجاد کرده است. اینها در زمانهایی که در موقعیت بودهاند، نسخههایی پیچیدهاند که حاصل آن مشکلات امروز است. بنابراین امیدوارم که هم در سطح افکار عمومی، هم در سطح جریانهای سیاسی، حتی اصولگرا، این آگاهی ایجاد شده باشد که رویکرد اینها مخرب است. و امیدوارم برخورد با این جریان بهگونهای باشد که روندهای درست کشور ادامه پیدا کند و اینها موفق نشوند مانع این روندها شوند.
گروه آخرالزمانی تندروها مصلحت خودشان را هم در نظر نمیگیرد
*فکر میکنید حرکت بعدی تندروها چه میتواند باشد؟
نمیدانم. طبیعی است که اینها بهعنوان یک جریان سیاسی تمایل داشته باشند همچنان در صحنه بمانند و حداقل نقش خود را ایفا کنند. منطقی به نظر میرسد که در مقطعی عقبنشینی تاکتیکی داشته باشند. اما گروه سوم که نگاه اعتقادی و ایدئولوژیک دارند، ممکن است مصلحتها را حتی برای خودشان هم در نظر نگیرند و نهایتاً همچنان به همین مسیر ادامه دهند.
۲۹۲۱۱