سازمان ملل متحد هشتادمین سالگرد تأسیس خود را با شعار «ساختن آینده با هم» جشن گرفت، در حالی که بحران‌های جهانی مانند جنگ غزه، حمله روسیه به اوکراین و ناکامی در اجرای قطعنامه‌های صلح، اعتبار آن را به چالش کشیده است. چرا باید در ساختار سازمان ملل بازنگری کرد؟

خبرآنلاین - رسول سلیمی: در سایه ویرانه‌های جنگ جهانی دوم، جایی که بیش از ۷۰ میلیون نفر جان باخته و اروپا به ویرانه‌ای تبدیل شده بود، ۵۰ کشور در ۲۶ ژوئن ۱۹۴۵ منشور سازمان ملل متحد را امضا کردند تا «صلح پایدار» را تضمین کنند. این سازمان، با شعار «ما ملت‌ها»، وعده داد تا از تکرار فجایع گذشته جلوگیری کند، اما هشتاد سال بعد، در ۲۰۲۵، با بحران‌هایی مانند جنگ غزه (که بیش از ۶۵ هزار کشته برجای گذاشته) و حمله روسیه به اوکراین، با سؤالاتی روبرو است: آیا سازمان ملل همچنان ابزار صلح است یا نمادی از ناکارآمدی؟

مروری بر عملکرد سازمان ملل از پس از جنگ جهانی دوم

عملکرد سازمان ملل از ۱۹۴۵، ترکیبی از دستاوردها و ناکامی‌هاست که جهان را از ویرانه‌های جنگ به عصر چندقطبی هدایت کرده است. منشور سازمان ملل، با تأسیس شورای امنیت (با حق وتو برای پنج عضو دائم: ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، چین و روسیه)، شورای اقتصادی و اجتماعی، و دادگاه بین‌المللی، چارچوبی برای صلح و توسعه فراهم کرد. در دهه‌های اولیه، سازمان نقش کلیدی در استعمارزدایی ایفا کرد؛ از ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۰، بیش از ۸۰ کشور از جمله هند (۱۹۴۷) و الجزایر (۱۹۶۲) مستقل شدند، که آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان، در سخنرانی ۸۰مین سالگرد، آن را «پیروزی بزرگ علیه استعمار» خواند. سازمان ملل همچنین در کنترل بیماری‌ها موفق بود؛ سازمان بهداشت جهانی (WHO) در ۱۹۸۰ آبله را ریشه‌کن کرد و واکسیناسیون فلج اطفال را به ۹۹ درصد رساند.

در حوزه صلح، عملیات حفظ صلح سازمان (از ۱۹۴۸) بیش از ۷۰ مأموریت را پوشش داد، از قبرس (۱۹۶۴) تا مالی (۲۰۱۳)، که جان بیش از ۱۰۰ میلیون نفر را نجات داد. با این حال، عملکرد در بحران‌های بزرگ مانند جنگ کره (۱۹۵۰-۱۹۵۳) و ویتنام (۱۹۵۵-۱۹۷۵) ضعیف بود، جایی که وتوی شوروی و ایالات متحده مانع شد. آنتونیو گوترش همچنین گفت: «سازمان ملل از ۱۹۴۵، ۱۲۰ میلیون آواره را حمایت کرده، اما بحران‌های امروز مانند غزه نشان‌دهنده ناتوانی ساختاری است»

این در حالی است که عملکرد سازمان بر ماده ۱ منشور (حفظ صلح) استوار بوده، اما وتوی شورای امنیت (بیش از ۳۰۰ مورد از ۱۹۴۶) آن را فلج کرده است. از منظر روابط بین‌الملل، عملکرد سازمان بازتاب قدرت‌های بزرگ است؛ آنچنانکه اندیشکده بروکینگز آن را «ابزاری برای هژمونی غربی» می‌خواند. با این حال، بدون اصلاح وتو، عملکرد آینده در برابر چالش‌هایی مانند تغییرات آب و هوایی (که سازمان ملل در پاریس ۲۰۱۵ رهبری کرد) تهدید می‌شود.

انتقاد به عملکرد سازمان ملل از پس از جنگ جهانی دوم  

انتقاد به عملکرد سازمان ملل از ۱۹۴۵، بر ناکارآمدی ساختاری، تعصبات ایدئولوژیک و ناتوانی در اجرای قطعنامه‌ها تمرکز دارد، که آن را از آرمان‌های صلح دور کرده است. جان کری، وزیر خارجه سابق ایالات متحده، در ۱۹۸۳ شورای امنیت را «موبینگ» (حمله جمعی) علیه ایالات متحده خواند، جایی که بحث‌ها به جای حل مسئله، به سیاست تبدیل می‌شوند. در ۲۰۲۵، با بحران بودجه (کاهش کمک‌های ایالات متحده به ۳.۷ میلیارد دلار)، گوترش گفت: «سازمان ملل در بحران هویتی است؛ کشورها پرداخت‌ها را به تأخیر می‌اندازند». از سوی دیگر انتقاد اصلی، وتوی شورای امنیت است؛ از ۱۹۴۶، ایالات متحده ۸۳ وتو برای حمایت از اسرائیل استفاده کرده، در حالی که روسیه ۱۲۰ وتو برای سوریه (۲۰۱۱-۲۰۲۵) اعمال کرد.

در رواندا (۱۹۹۴)، ناکامی در جلوگیری از نسل‌کشی ۸۰۰ هزار نفر، سازمان را به عنوان «ناظر بی‌تفاوت» بدنام کرد؛ گزارش بروکینگز آن را «شکست اخلاقی» می‌خواند. در اوکراین (۲۰۲۲-۲۰۲۵)، وتوی روسیه مانع تحریم‌های مؤثر شد، که الجزیره آن را «فلج سیاسی» توصیف کرد. بان کی‌مون، دبیرکل سابق، در ۲۰۱۶ تعصب علیه اسرائیل را پذیرفت، اما در ۲۰۲۵، انتقادها بر تعصب ضدغربی سازمان ملل، مانند انتصاب عربستان به ریاست کمیسیون حقوق زنان در ۲۰۲۵، تمرکز دارد.  

در همین راستا، انتقادها بر ماده ۲۷ منشور (وتو) استوار است، که تعادل قدرت ۱۹۴۵ را حفظ کرده اما عدالت را قربانی می‌کند.  از سویی عملکرد سازمان بازتاب منافع قدرت‌های بزرگ است؛ از سوی دیگر ناکامی در اجرای فصل VII (اقدامات اجباری) سازمان را به «گفتگوی بی‌فایده» تبدیل کرده است. با این حال، انتقادها بدون توجه به محدودیت‌های مالی (۵.۶ میلیارد دلار برای حفظ صلح در ۲۰۲۵) ناقص است چرا که سازمان، با وجود انتقادها، کانالی برای دیپلماسی باقی مانده، اما بدون اصلاح، در برابر بحران‌های آینده مانند غزه (که ۶۵ هزار کشته داشته) ناتوان خواهد ماند. این انتقادها، سازمان را نه مرده، بلکه نیازمند جراحی اساسی می‌بیند، جایی که تعصبات ایدئولوژیک (از جنگ سرد تا چندقطبی ۲۰۲۵) آن را از بی‌طرفی دور کرده است.  

تغییر جهت‌های سیاسی سازمان ملل و تعصبات ایدئولوژیک  

از این رو، تغییر جهت‌های سیاسی سازمان ملل از پس از جنگ جهانی دوم، از اجماع غربی به چندقطبی‌سازی، تعصبات ایدئولوژیک را برجسته کرده و کارایی آن را کاهش داده است.  در دهه ۱۹۴۰-۱۹۵۰، سازمان تحت سلطه ایالات متحده و متحدانش بود،آنها سازمان را به ابزاری ضدکمونیستی تبدیل کردند. با موج استعمارزدایی (از۱۹۶۰)، با شکل گیری جنبش عدم تعهد (۱۹۶۱) و افزایش اعضای آفریقایی-آسیایی (از ۵۱ به ۱۹۳ عضو)، جهت به سمت جنوب جهانی تغییر کرد؛ قطعنامه ۳۳۷۹ مجمع عمومی (۱۹۷۵) صهیونیسم را «نژادپرستی» خواند، که ایالات متحده آن را تعصب ضداسرائیلی می‌دانست.

پس از جنگ سرد (۱۹۸۹)، سازمان به سمت مداخله بشردوستانه (مانند کوزوو ۱۹۹۹) چرخید، اما در ۲۰۲۵، با ظهور چین و روسیه، جهت به چندقطبی تغییر کرده است؛ بنابراین ابتکار سازمان ملل در هشتادمین سالگردش، گوترش را به بازنگری مأموریت‌ها واداشت. آنچنانکه تعصبات ایدئولوژیک، مانند انتصاب عربستان به ریاست کمیسیون حقوق زنان، سازمان را به «ابزار سیاسی» تبدیل کرده؛ بان کی‌مون در ۲۰۱۶ تعصب علیه اسرائیل را پذیرفت. در فلسطین، ۷۹ قطعنامه شورای امنیت (از ۱۹۴۸) علیه اسرائیل صادر شده، اما وتوی ایالات متحده ۸۳ مورد را مسدود کرده است.

در مجموع، تغییرات بر ماده ۲۳ منشور (ترکیب شورای امنیت) استوار است، که قدرت سال ۱۹۴۵ را حفظ کرده است. به همین دلیل، جهت‌گیری‌ها بازتاب هویت‌های ایدئولوژیک کشورهای قدرتمند عضو آن است؛ آنچنانکه بروکینگز آن را «از لیبرالیسم غربی به پوپولیسم جنوب جهانی» توصیف می‌کند، در حالی که  تعصبات (مانند وتوی روسیه در سوریه) سازمان را به «انتقال قدرت ناکارآمد» تبدیل کرده است. با این حال، تغییرات مثبت مانند اهداف توسعه پایدار (۲۰۱۵) نشان‌دهنده انعطاف است؛ بدون اصلاح وتو، جهت‌گیری‌ها در ۲۰۲۵ (با بحران‌هایی مانند غزه) سازمان را به حاشیه می‌راند و چندقطبی را تشدید می‌کند. این تغییرات، سازمان را از بی‌طرفی به ابزاری برای رقابت‌های بزرگ تبدیل کرده، جایی که ایدئولوژی (از ضدکمونیسم تا ضدغربی) عدالت را قربانی می‌کند.  

 ناکامی‌های سازمان ملل در کنترل بحران‌های بین‌المللی، به ویژه فلسطین  

بنابراین، ناکامی‌های سازمان ملل در کنترل بحران‌های بین‌المللی، به ویژه فلسطین، ریشه در وتوی شورای امنیت و عدم اجرای قطعنامه‌ها دارد، که از ۱۹۴۸ بیش از ۷۰ سال تنش را طولانی کرده است. در فلسطین، قطعنامه ۱۸۱ (۱۹۴۷) تقسیم را پیشنهاد کرد، اما جنگ ۱۹۴۸ (ناکبا) ۷۰۰ هزار فلسطینی را آواره کرد و سازمان ناتوان ماند. قطعنامه ۲۴۲ (۱۹۶۷) عقب‌نشینی اسرائیل را خواست، اما شهرک‌سازی ادامه یافت؛ از ۱۹۶۷، بیش از ۷۰۰ هزار شهرک‌نشین کرانه باختری را اشغال کرده‌اند. در غزه (۲۰۲۳-۲۰۲۵)، وتوی ایالات متحده ۵ قطعنامه را مسدود کرد، در حالی که ۶۵ هزار فلسطینی کشته شدند.

در بحران‌های دیگر، ناکامی در رواندا (۱۹۹۴، ۸۰۰ هزار کشته) و سودان (۲۰۲۳-۲۰۲۵، ۱۵ میلیون آواره) مشهود است؛ چه آنکه گزارش بحران گروپ، آن را «فلج توسط قدرت‌های بزرگ» می‌خواند.

در تحلیل نهایی، ناکامی‌ها بر فصل VII منشور (اقدامات اجباری) نقض می‌شود، که وتو مانع اجرای آن است. چرا که  ناکامی در فلسطین (با ۷۹ قطعنامه ناکام) سازمان را به «حامی اشغال» تبدیل کرده است. به همین دلیل، اندیشکده کارنگی  آن را «شکست در جلوگیری از جنایت» می‌خواند، در حالی که بروکینگز، تأکید می‌کند تعصب غربی (حمایت از اسرائیل) عدالت را قربانی کرده است. با این حال، مجمع عمومی (با ۱۴۲ رأی برای فلسطین در ۲۰۲۵) این روند را جبران می‌کند؛اما بدون اصلاح رویکردها، ناکامی‌ها در بحران‌های آینده (مانند غزه) سازمان را بی‌اعتبار می‌کند. این ناکامی‌ها، سازمان را از صلح‌ساز به ناظر بی‌قدرت تبدیل کرده، جایی که فلسطین نماد شکست ۸۰ ساله است.

 نقاط قوت سازمان ملل و دستاوردها  

در مجموع، نقاط قوت سازمان ملل، از توسعه پایدار تا حقوق بشر، آن را علی‌رغم ناکامی‌ها به ستون دیپلماسی جهانی تبدیل کرده است. در توسعه، اهداف هزاره (۲۰۰۰-۲۰۱۵) فقر را ۵۰ درصد کاهش داد و ۱ میلیارد نفر را از گرسنگی نجات داد. اهداف توسعه پایدار (۲۰۱۵) تا ۲۰۲۵، ۷۰ درصد کشورها را به برق‌رسانی رساند. در حقوق بشر، اعلامیه جهانی (۱۹۴۸) پایه کنوانسیون‌های ژنو (۱۹۴۹) شد، که دادگاه کیفری بین‌المللی (۲۰۰۲) را تقویت کرد.

در حفظ صلح، ۷۰ مأموریت (از ۱۹۴۸) صلح را در ۲۰ کشور مانند تیمور شرقی (۱۹۹۹) برقرار کرد. آنچنانکه گوترش در سازمان ملل گفت: «سازمان ملل ۱۲۰ میلیون آواره را حمایت کرده است و در فلسطین، ۵.۹ میلیون پناهنده را تغذیه می‌کند.

این در حالی است که قوت‌ها بر ماده ۱ منشور بر پایه همکاری استوار است، که دیپلماسی را تضمین می‌کند. از سوی دیگر، قوت‌ها (مانند پیمان پاریس ۲۰۱۵) سازمان را به «شبکه جهانی» تبدیل کرده؛ با این حال، بدون بودجه (۳.۷ میلیارد دلار در ۲۰۲۵)، قوت‌ها به تهدید بدل می‌شود؛ این دستاوردها، سازمان را زنده نگه می‌دارند، جایی که دیپلماسی، همچنان مؤثر است.

در مجموع، هشتاد سالگی سازمان ملل، با عملکردی دوگانه از دستاوردها (استعمارزدایی و توسعه) تا ناکامی‌ها (فلسطین و وتوها)، تغییرات سیاسی (از غربی به چندقطبی) و انتقادها (تعصب ایدئولوژیک)، سازمان را به آستانه بازسازی رسانده است. گوترش در ۲۰۲۵ گفت: «ما نه تنها گذشته را جشن می‌گیریم، بلکه آینده را می‌سازیم»، اما ناکامی در غزه (۶۵ هزار کشته) و اوکراین مسیر پیش رو را با تردید مواجه می کند.

۲۱۳/۴۲

منبع: خبرآنلاین