به گزارش خبرآنلاین، ابتدای بهار همزمان بود با آغاز مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا. اتفاقی که به سرعت چشمانداز اقتصادی در ایران را تغییر داد و بازار ارز و طلا یک دوره دو ماهه با ثبات را تجربه کرد. پس از پنج دور از مذاکره طرفین و در حالی که تهران خود را آماده دور ششم مذاکرات میکرد، در ۲۳ خرداد ماه، ارتش اسراییل به ایران حمله کرد. این حمله آغاز گر جنگی بود که آن را جنگ ۱۲ روزه نامیدهاند. جنگی که گرچه به طور رسمی فعلا به آتش بس انجامیده اما اغلب تحلیلگران آن را صلح در حالی که دست هر دو طرف روی ماشه است، میدانند.
سه ماهه تابستان که در میانه جنگ ۱۲ روزه آغاز شد، روزهایی یکسره متفاوت از بهار داشت؛ هر روز قیمتها افزایش پیدا کردند و در اوج نگرانی و ابهام فصل گرما سپری شد. این در حالی بود که ناترازی انرژی، تحمل گرما را دشوارتر از سالهای دیگر هم کرده بود. اکنون نرخ هر دلار آمریکا از ۱۰۷ هزار تومان نیز گذشته و دیگر کمتر کسی امیدی به رفع و کاهش تنشها از طریق مذاکره و گفتگو دارد. حالا سه کشور اروپایی هم در پی اجرای مکانیسم ماشه و به اصطلاح سختتر کردن حلقه محاصره دور کشور هستند. با وجود همه این مشکلات، سیاستگذاری ادامه دارد و حتی اهمیت آن به مراتب بیش از گذشته است. سیاستگذاری مناسب و اصولی میتواند از تشدید مشکلات در داخل جلوگیری کند و سیاستگذاری اشتباه به تشدید فشارها منجر خواهد شد.
حسین راغفر، کارشناس اقتصادی، درباره اجرای مکانیسم ماشه به خبرآنلاین گفت: به نظر من میرسد که این اقدام سه کشور اروپایی، مصداق بارزی از یک اقدام غیرقانونی است. برجام مانند هر قرارداد دیگری زنده میماند تا زمانی که طرفین به آن پایبند باشند. در برجام ایالات متحده تعهداتش را کنار گذاشت و از آن خارج شد و کشورهای اروپایی هم برای این مشکل هیچ چارهای نیاندیشند و در عمل ایران تنها طرفی بود که به تعهداتش پایبند باقی ماند.
او ادامه داد: متاسفانه انصاف بر دنیا حاکم نیست و همه چیز بر مبنای زور میچرخد. در عین حال ایران هم همه تلاش را به خرج داد تا حسن نیت نشان دهد. به همین دلیل با وجود اینکه کشور مورد هجوم قرار گرفته بود باز هم وزیر خارجه به قاهره رفت و قرارداد تازهای را امضا کرد اما در عمل این تلاشها به جایی نرسید و اروپا به مسیری پا گذاشت که مطابق خواسته تل آویو بود.
به باور این عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا در حال حاضر تعیین کننده اصلی سیاست خارجی برای غرب، اسراییل است.
او ادامه داد: این اقدامات اروپا مانند آن بیانیه آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که زمینه و توجیه حمله اسراییل به ایران را فراهم میکند. به زبان سادهتر به نظر میرسد غرب در حال مقدمه چینی برای حملات نظامی بیشتر است و در اینجا دیگر مذاکره هم نمیتواند کارکردی داشته باشد. مذاکره امروز بخشی از مانور جنگ غرب خواهد بود و فکر میکنم چه مذاکره شود و چه نشد، در هر صورت ثمری برای کشور نخواهد داشت.
عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا با تاکید بر اینکه طرف مقابل تنها به دنبال توقف غنی سازی نیست، توضیح داد: غرب چنان زیادهخواه است که نمیتوانیم سقفی برای امتیازاتی که از ایران میخواهد قائل شویم. اکنون مساله توقف غنی سازی هم نیست چرا که در دور پنجم مذاکره با ویتکاف ایران پذیرفت غنی سازی را تا ۰.۷ درصد کاهش دهد که به نوعی توقف غنی سازی است اما اسراییل به کشور یورش آورد و جنگ ۱۲ روزه را رقم زد.
وی ادامه داد: اسراییل به خوبی میداند ایالات متحده ناگزیر به حمایت از آن است و به همین دلیل بیپروا و گستاخانه به کشورهای دیگر تعرض میکند. در حال حاضر طرف غربی در پی فشار حداکثری به ایران بوده و البته اگر بخواهیم منصف باشیم باید بگوییم در این سیاست تا به امروز موفق بودند و سیاستگذاران ما در مقابل فشار خارجی، راه حل مناسبی نداشتند.
دستگاه تصمیمگیری چه باید بکند؟
راغفر در پاسخ به این سوال تاکید کرد: باید به سمت مردم بر گردند. سیستمی از بحران موفق خارج میشود که بتواند سیاستهای در خدمت مردم و برای مردم را به اجرا بگذارد تا جامعه را در کنار خودش و در مقابل دشمن نگه دارد. اسراییل روی نارضایتی تودهها حساب کرد و به ایران یورش آورد اما مردم به آنها روی خوش نشان ندادند و این را نظام بهتر از هر کسی میداند.
او افزود: پس از جنگ، انتظار میرفت حاکمیت به سمت مردم بازگردد و از مردمی که آن طور پای کشور خود ایستادند، به این شکل تقدیر کند. متاسفانه این امید خیلی زود ناامید شد و دوباره هر کالایی را گران کردند و کارهایی کردند که در نهایت به زیان معیشت مردم تمام میشود.
کدام اقدامات، پس از جنگ ۱۲ روزه ناامیدکننده بودند؟
کارشناس اقتصاد سیاسی پاسخ داد: طرح شدن دوباره «خصوصیسازی» به عنوان راه حل رفع بحرانهای فعلی، از ناامیدکنندهترینها بود. چرا که خصوصی سازی در ۳۷ سال گذشته از عوامل اصلی ایجاد بحرانهایی بوده که امروز تار و پود کشور ما را در بر گرفته است. اگر ذرهای عقلانیت وجود داشت، پس از نزدیک ۴ دهه شکست این سیاست کنار گذاشته میشد نه اینکه همچنان به عنوان راه رفع مشکلات فعلی مطرح شود.
وی افزود: این اقدامات یادآور «شوک درمانی» است. در وضعیتی که حواس عموم مردم به جنگ و بمباران است، از محافل تصمیمگیری صحبتهایی در مورد خصوصیسازی شرکت نفت شنیده میشود. تحمیل هر شوک تازهای به جامعه بیش از هر چیز به زیان ثبات سیستم حاکم و کشور است و این پیشنهادها را نه دلسوزان که براندازان باید طرح کنند.
راغفر حذف ۴ صفر و افزایش نرخ ارز را دو اقدام ناامیدکننده دیگری دانست که در روزهای پس ازجنگ ۱۲ روزه به کشور آسیب زد.
وی افزایش نرخ کالاهای خوراکی را هم خسارت بار دانست و گفت: مدافعان «شوک درمانی» مسببان وضع فعلی هستند ولی از بحران اخیر هم نهایت استفاده را بردند تا با تحمیل شوک، فرصتهای بیشتری برای سودجویی اقلیتی ناچیز فراهم کنند. به تعبیری اقلیتی کم شمار، برای جذب درآمد بیشتر و در راستای اهداف خود، به هر اقدام ضد مردمی و ضد ملی دست میزنند و تصمیمگیران به جای برخورد با آنها، این سیاستها را تصویب و اجرا میکنند.
چشمانداز آینده را چطور باید ترسیم کرد؟
راغفر توضیح داد: مکانیسم ماشه قطعا اجرا خواهد شد چرا که غرب و در راس آن آمریکا متوجه شده ایران در شرایط ضعف قرار دارد و سیاستگذاران مردد هستند. از جمله رفتن وزیر خارجه به قاهره سیگنال ضعف بود و طرف مقابل هم آن را به خوبی دریافت کرد. سه کشور اروپایی اما در مقابل این سیگنال ضعف، پاسخ سختی دادند و اجرای ماشه را تقریبا اجتناب ناپذیر دانستند.
وی درباره اینکه برخی «انفعال» ایران در مذاکرات را در ایجاد وضعیت فعلی موثر میدانند تاکید کرد: چنین نیست، ایران همواره پای میز مذاکره رفته است. در تمام این سالها کشور ما دیپلماسی دفاع کرده و این موضوع در همه عرصهها مشهود است. چه در زمینه کنترل تنش با غرب و چه حتی در موضوع فلسطین. برخی عادت دارند فقط ایران را محکوم کنند و مثلا بگویند ایران مخالف «دو کشوری» است حال آنکه در زمان مرحوم امیرعبدالهیان در نشست سران کشورهای اسلامی در ریاض، نهایتا ایران هم با سیاست دو کشوری موافقت کرده است.
او هشدار داد: اتهام انفعال به دیپلماسی ایران، نامنصفانه است و شخصا باور دارم نه تنها انفعال نداشتیم بلکه بیش از اندازه به مذاکره و دیپلماسی بها دادیم. در حالی ایران در پی عادی سازی روابط با امریکا بود که در واشنگتن مساله اصلی منافع اسراییل است. کسانی که فکر میکنند با وجود اسراییل، تهران و واشنگتن میتوانند وارد دوره روابط عادی شوند، شناختی از جهان امروز ندارند. منافع اسراییل در ایجاد جنگ و بحران است و به همین دلیل هر امیدی به کنترل تنش صرفا از طریق گفتگو با واشنگتن، توهم است.
۲۲۳۲۲۹