نشست «جنگ و پساجنگ» با حضور چهار تحلیلگر برجسته، پیامدهای ۱۲ روز درگیری نظامی بر ساختار فکری و روانی جامعه ایران را بررسی کرد .

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین  دکتر جواد کاشی این دوره را با شیفت رادیکال و هژمونیک به سمت ناسیونالیسم همراه دانست، در حالی که دکتر محمد فاضلی، مکانیسم‌های سازمان‌یافته تبعیض (گزینش) را به مثابه «استخوان‌های لای زخم همبستگی اجتماعی» معرفی کرد که تنها با حرکت به سوی «بی‌طرفی حکومت» و تخصص‌گرایی قابل ترمیم است. در همین حال، دکتر محمد ملاعباسی با اشاره به سکوت فراگیر جامعه، از شکست «ایدئالیسم زندگی روزمره» و تقویت گفتمان راست‌گرایی و ژئوپولیتیک خبر داد، و دکتر بهاره آروین نیز تاب‌آوری منحصربه‌فرد جامعه ایرانی در برابر ابهام و تعلیق ناگهانی را، که با «دم غنیمت شمردن» و طنزآمیزی همراه است، مورد توجه قرار داد.خلاصه گزارش این نشست که توسط دبیر علمی نشست دکتر سمیه توحیدلو تهیه شده به شرح زیر است. 

 ۱. دکتر جواد کاشی: جنگ و تحول در گفتمان‌های سیاسی (گذار از اسلام سیاسی به ناسیونالیسم)

 دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، بر تحول گفتمان‌های سیاسی در ایران با تمرکز ویژه بر گذار از اسلام سیاسی به ناسیونالیسم ایرانی متمرکز بود و در سخنانش بر تحول گفتمان در سایه جنگ ۱۲ روزه،و چهار مرحله تحول گفتمان اسلام سیاسی (گفتار رقیب) به شرح زیر تاکید کرد. 

دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی

تحول گفتمان در سایه جنگ ۱۲ روزه

از نظر کاشی، با وقوع جنگ ۱۲ روزه، اولین تحول جدی کلامی، شیفت رادیکال به سمت گفتمان ناسیونالیستی بود. این گفتمان به چیرگی تام و تمام (هژمون) دست یافت؛ به طوری که از هسته درونی نظام سیاسی تا جریانات رادیکال برانداز، همگی از ملی‌گرایی و وطن‌دوستی سخن گفتند.

چهار مرحله گفتمان اسلام سیاسی (گفتار رقیب)

در این نشست دکتر کاشی مسیر گفتمان رقیب، یعنی اسلام سیاسی یا اسلام ایدئولوژیک را در چهار مرحله ترسیم کرد:

در دوره اول (نیمه دهه ۵۰ تا اواخر دهه ۶۰) گفتمان اسلام سیاسی تماماً هژمون بود و همه جریانات برای کسب مشروعیت، خود را منتسب به آن می‌کردند. او پایان این دوره را با وفات آیت‌الله خمینی همراه دانست. در دوره دوم (اوایل دهه ۷۰ تا ۱۳۸۸) از نظر این استاد دانشگاه، اسلام ایدئولوژیک دیگر هژمون مطلق نبود و رقبایی در صحنه داشت. با عقب‌نشینی به پشت صحنه، فرصت رقابت گفتمان‌های متفاوت در پرتو وجودش را فراهم کرد و با منطق زندگی دموکراتیک پیوند خورد.

در دوره سوم (از ۱۳۸۸ به بعد) دوران رقابت دموکراتیک پایان یافت و اسلام سیاسی جایگاه خود را به مرجع زور و سلطه تغییر داد. این گفتمان یک نقطه اتکای ثانوی به نام امنیت پیدا کرد. اوج این اعمال زور در سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ بود.

در دوره چهارم (با جنبش مهسا) با ظهور جنبش مهسا، دوران قهر عمیق آغاز شد و عمر اسلام سیاسی به مثابه یک گفتمان مؤثر در صحنه سیاسی پایان یافت.

چشم‌انداز آینده (سناریوهای ناسیونالیسم):

 کاشی در چشم‌انداز کنونی، دو سناریو برای استقرار مجدد ناسیونالیسم ایرانی مطرح می‌کند که هر دو فاقد بار دموکراتیک هستند:

نوصفوی‌گرایی: در این سناریو، امیری (حاکمی) از راه می‌رسد که مشروعیت خود را تنها از اراده قدرتمندش می‌گیرد و بنا به مصالح سیاسی از روحانیت مدد می‌جوید و می‌تواند نفسی تازه به اسلام سیاسی ببخشد.

سلطنت‌طلبان: مشکل اصلی این سناریو آن است که در نقطه آغاز، آشکارا به نیروهای خارجی تمسک کرده‌اند و شانسی برای موفقیت ناسیونالیسمی که به مدد دیگران محقق می‌شود، وجود ندارد.

امکان سوم: ملی‌گرایی مدنی (ناسیونالیسم دموکراتیک):

از نظر این استاد دانشگاه امکان سومی وجود دارد که در کوتاه‌مدت، قدرت و منازعه قدرت را به تعلیق درآورده است. این ژانر سوم، نوعی دل‌نگرانی عمیق مدنی با ماهیتی مراقبتی و زنانه در میان مردم است مبنی بر اینکه ایران در حال از دست دادن تمام بنیادها و سرمایه‌های خود مانند آب، هوا و سرمایه‌های نسل آینده است. این همبستگی، یک همبستگی مدنی است و اگر این نهال جوان از دست نرود، می‌تواند پشتوانه‌ای برای نوع تازه‌ای از ملی‌گرایی باشد که متضمن نظم دموکراتیک نیز هست.

۲. دکتر محمد فاضلی: استخوان‌های لای زخم هم‌بستگی اجتماعی

دکتر محمد فاضلی جامعه‌شناس ایرانی و استادیار سابق دانشگاه شهیدبهشتی در سخنرانی خود با تحلیل تجربی واکنش‌های جامعه به ۲۴ توییت خود در فضای مجازی، به شناسایی مکانیسم‌های سازمان‌یافته اعمال تبعیض در ایران پرداخت که آن‌ها را «استخوان‌های لای زخم هم‌بستگی اجتماعی» نامید.

دکتر محمد فاضلی

از نظر این جامعه شناس دو توییت وایرال‌شده در فضای مجازی بر اساس محتوای تحلیل شده که دارای بازتاب میلیونی بوده اند به شرح زیر هستند:

 الف:تمامیت سرزمینی: این توییت بر این موضوع تأکید داشت که سرزمین‌ها (قفقاز، هرات، بحرین) از ایران جدا شده‌اند، نه صرفاً از حکومت‌های وقت. این توییت بیشترین بازنشر را داشت و اهمیت تهدید تمامیت ارضی را نشان داد.

ب:مکانیسم گزینش: این توییت بیان می‌کرد که فرایند پرهزینه گزینش نتوانسته مانع حضور جاسوسان شود، اما حتماً مانع حضور شایستگان شده است، زیرا منتقدان حذف شده و واقع‌پوشان برگزیده شده‌اند. این توییت پس از تمامیت ارضی، بیشترین بازنشر را داشت.

مکانیسم گزینش به مثابه زخم اجتماعی:

این جامعه شناس در ادامه گفت: استقبال گسترده از نقد گزینش نشان می‌دهد که این مکانیسم در ۴۷ سال گذشته تقریباً به هر خانواده ایرانی زخمی وارد کرده است. گزینش، یک مکانیسم سازمان‌یافته حکومتی اعمال تبعیض است که بسیار «خزنده اما گزنده» است و میلیون‌ها نفر را به دلایل سلیقه‌ای و واهی حذف کرده است. این مکانیسم‌ها (شامل گزینش و سهمیه‌های دانشگاهی که در علوم پزشکی به ۶۰ تا ۷۰ درصد ورودی‌ها می‌رسد) به‌عنوان «استخوان‌های لای زخم هم‌بستگی اجتماعی» در ایران عمل می‌کنند.

راهکار بازسازی در دوران پساجنگ:

در ادامه فاضلی به ارائه راهکار پرداخت. راهکارهای دو مبتنی هستند بر خروج از وضعیت منازعه. او تاکید می کند که برای تاب‌آوری و سامان‌یابی ایران، باید بساط مکانیسم‌های سازمان‌یافته حکومتی زخم زدن به مردم برچیده شود. برای تحقق این امر نیز بازسازی اجتماعی، سیاسی و سرمایه اجتماعی نیازمند حرکت به سمت «بی‌طرفی حکومت» است.او سپس به تعریف بی طرفی پرداخت و گفت: بی‌طرفی یعنی استخدام‌ها بر اساس آزمون‌های کاملاً فنی و تخصصی باشد و تیغ سیاست، مذهب یا قومیت بر شایسته‌ترین‌ها اثر نگذارد.

او تاکید کرد که تمام زبان‌ها و گفتارهای پیش از جنگ ۱۲ روزه به درجاتی «نامعتبر و بی‌اعتبار» شده‌اند و باید «به زبان دیگری حرف زد».

این جامعه شناس زبان جدید را تخصص گرایی ذکر کرد و گفت: زبان جدید، «تخصص‌گرایی» است که در مقابل زبان «تعهدگرایی» قرار می‌گیرد و می‌تواند با ناسیونالیسم مدنی نسبتی داشته و سرمایه‌ای برای آینده جامعه ایران باشد.

۳. دکتر محمد ملاعباسی: پساجنگ: نگاهی به تغییر دستور کارهای فکری در جامعه ایران

موضوع سخنرانی دکتر محمد ملاعباسی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی نگاهی به تغییر دستور کارهای فکری در جامعه ایران بود. او سخنرانی خود را بر تحلیل سکوت فراگیر و فقدان روایت تروماتیک (آسیب زا) پس از جنگ ۱۲ روزه و ظهور روندهای فکری جدید متمرکز کرد.

دکتر محمد ملاعباسی

سکوت و ابهام فراگیر در تجربه پساجنگ:

ملاعباسی در ادامه به یک تجربه بسیار مهم بعد از جنگ ۱۲ روزه اشاره کرد: تجربه عمومی پس از جنگ دوازده روزه، یک سکوت فراگیر و عمیق است، به طوری که جامعه نمی‌تواند به اندازه کافی درباره این رخداد سخن بگوید. روشنفکران گلایه دارند که چرا صدای ضد جنگی شنیده نمی‌شود و حتی کنشگران نزدیک به نظام نیز از فراموش شدن این «نقطه عطف بزرگ» شکایت دارند.

فقدان روایت تروماتیک و تبعیض تروما:

او افزود: برخلاف انتظار از یک جنگ (مانند جنگ جهانی دوم) که منجر به تغییرات رادیکال و تروماتیک می شود، پس از جنگ ۱۲ روزه، فقدان این احساس دگرگونی عمیق وجود دارد؛ چرا که جنگ در خاورمیانه اغلب با زندگی روزمره مردم درآمیخته است. این شکست در ارائه روایت تروماتیک، به دلیل ساختارهای اجتماعی و پدیده‌ای به نام «تبعیض تروما» رخ می‌دهد و برای تحلیل وضعیت، باید به روندهای آغاز شده پیش از جنگ توجه کرد.

پایان ایده آلیسم زندگی روزمره (جنبش مهسا):

ملاعباسی در ادامه گفت: جنبش زن زندگی آزادی در سال ۱۴۰۱ اوج «ایده آلیسم زندگی روزمره» (تمرکز بر زنان، حقوق شهروندی و استبداد) بود. تجربه جنگ ۱۲ روزه فاقد این میزان از دگرگونی فردی در مقایسه با جنبش مهسا است. اگر جنبش مهسا (آنچنان که بسیاری از کنشگرانش ارزیابی می‌کنند) به نوعی به شکست انجامیده، این به معنای آن است که این مسیر فکری به جایی نمی‌رسد.

ظهور گفتمان راست‌گرایی و ژئوپولیتیک:

ملاعباسی سپس به یک شکست و جایگزین شدن ایده ها و نیروهای جدید اشاره کرد و گفت: شکست «ایده آلیسم زندگی روزمره»، زمینه‌ساز تقویت نیروها و روندهای جدیدی شد که اغلب با عنوان «راست‌گرایی» توصیف می‌شوند. این گفتمان بر کنار گذاشتن دستورکارهای روشنفکرانه و تمرکز بر قدرتمند شدن، زور داشتن و پولدار شدن تأکید دارد. جنگ ۱۲ روزه یک فرصت طلایی برای مرکزی شدن سؤالات ژئوپولیتیکی و رئال پالیتیکس (دشمن کیست؟ چقدر زور داریم؟) ایجاد کرد. این خیزش جدید فکری در نهایت کار حکومت را آسان می‌کند، زیرا هشدارهای دولت درباره بیگانگان اکنون از سوی خود مردم نیز تأیید و تکرار می‌شود. علاوه بر این، در پی جنگ، «مسئله جاسوس‌ها» نیز به عنوان یک چالش فکری جدی مطرح شده است.

۴. دکتر بهاره آروین: جنگ و پساجنگ توصیفی از تجربه جمعی زیستن در ابهام و تعلیق

دکتر بهاره آروین عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس به تحلیل تجربه جمعی زیستن در ابهام، تعلیق و کوتاه‌مدت بودن پس از جنگ پرداخت. او در سخنان خود محورهایی چون ناگهانی بودن و تاثیر شناختی جنگ، پرتاب شدن به زیستن در ابهام و تعلیق، تاب آوری جامعه ایرانی در برابر تعلیق، و کیفیت خاص زیستن در کوتاه مدت را مورد بررسی قرار داد. 

دکتر بهاره آروین

ناگهانی بودن و تأثیر شناختی جنگ:

آروین ابتدا در تفسیر ناگهانی بودن و تاثیر شناختی جنگ گفت: جنگ دوازده روزه یک رخداد کاملاً ناگهانی و پیش‌بینی‌ناپذیر بود که تقریباً همه اقشار و گروه‌ها را شگفت‌زده کرد و آمادگی توقف امور را نداشتند. این تجربه ناگهانی یک تأثیر شناختی مهم در جامعه گذاشته است: این رخداد می‌تواند تکرار شود (برخلاف بمباران دهه شصت که پیش‌بینی‌پذیر بود). این تجربه جمعی (فارغ از مکان زیست) یک تأثیر عمیق در حافظه و روان جمعی می‌گذارد.

پرتاب شدن به زیستن در ابهام و تعلیق:

او در ادامه به مهمترین تاثیر جنگ پرداخت و گفت: تأثیر اصلی جنگ، پرتاب کردن جامعه به یک زیست متفاوت و سرشار از ابهام و تعلیق است. این ابهام و تعلیق پس از جنگ نیز ادامه پیدا کرد و جامعه همچنان در زندگی تعلیق شده به حیات ادامه می‌دهد و دائماً منتظر یک حمله مجدد است.

تاب‌آوری جامعه ایرانی در برابر تعلیق:

با این همه این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی تاکید کرد که با وجود احساس فروپاشی، جامعه ایران در برابر این ابهام و تعلیق کوتاه‌مدت بودن بسیار تاب‌آور است. جامعه ایرانی به دلیل کوتاه‌مدت بودن زیستن (که پیش از جنگ هم وجود داشت)، به زندگی در شرایطی که دورنما ندارد، عادت کرده است. این تاب‌آوری باعث شده است که مردم در عین اقرار به ابهام، زیست روزمره خود را پی بگیرند؛ گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.

سؤال درست برای تحلیل جامعه‌شناختی:

استاد دانشگاه تربیت مدرس در ادامه به طرح مسئله صحیح برای برون رفت از شرایط کنونی پرداخت. او گفت: سؤال اشتباه این است که چطور از این ابهام و تعلیق خارج شویم، چرا که اثر جنگ ناگهانی ناممکن است از بین برود. اما سؤال درست این است که تجربه خاص جامعه ایرانی در زیستن در چنین شرایطی چه مختصاتی دارد و برای مواجهه صحیح با آن دارای چه پتانسیل‌هایی است.

کیفیت خاص زیستن در کوتاه‌مدت:

او سپس به یکی از شیوه های مواجهه جامعه ایرانی با مصائب اشاره می کند که حاصل زیست کوتاه مدت است . او می گوید :در کوتاه‌مدت زیستن، اتفاقاً باعث شده که آدم‌ها به همین لحظه بچسبند و به نوعی «دم را غنیمت بشمارند». این شکل خاص از زیستن، با شوخی و طنزآمیز بودن در برابر مصائب همراه است  به نحوی که عنصر طنز در برابر ترس و دلهره پررنگ می‌شود. این تجربه جمعی یک شکل خاص از کیفیت زندگی را به همراه آورده که مختص جامعه ایرانی است.

۲۱۶۲۱۶

منبع: خبرآنلاین