عطا نویدی: ردیف موسیقی ایرانی؛ عبارتی که سالهاست دربارهاش بحث میشود. برخی آن را رپرتواری مقدس میانگارند و برخی بیآنکه شناخت دقیقی از ماهیت آن پیدا کنند دست به شکست ظاهریاش میزنند تا به گمانشان کار نویی کرده باشند اما در واقع از چارچوبی که برایشان غیرقابل درک است، میگریزند. برخی استادان پایبندند به آنچه امروز از گذشتگان در دسترس است، برخی تعدد روایتهای ردیف را پذیرفته و حتی اقدام به روایت خودشان از ردیف کردهاند و برخی معتقدند همان دو ردیف آقا حسینقلی و میرزاعبدلله مبنا و منشا تمام ردیفهای بعد از خود است پس نیازی به آموزش و یا روایت ردیفهای دیگر نداریم. هر دو دیدگاه استادانه و قابل بحث و تحلیل است. در این میان برخی سعی کردهاند ردیف موسیقی، این رپرتوار کاملا فنی و تخصصی را آسان کنند و شکل بازاری و همگانی به آن بدهند. چند سالی هم هست که کتابهایی نوشته میشود که میخواهند ردیف را به همه و آسان بیاموزند. اما به گمان بسیاری از صاحبنظران، این امر به ریشههای این رپرتوار ارزشمند ضربه میزند.
به هر حال ردیف موسیقی ایرانی یکی از میراث ناملموس سرزمین کهن ایران است که در طول قرنها دستخوش تکامل- و نه تغییر بنیادی- شده و امروز به شکل مدون در اختیار جامعه است. ردیف موسیقی ایرانی اکتبر سال ۲۰۰۹ برابر با ۸ مهرماه ۱۳۸۸ به عنوان میراث فرهنگی ناملموس نزد یونسکو به ثبت رسید. این امر به پیشنهاد و براساس ایده دکتر هومان اسعدی موسیقیدان و پژوهشگر موسیقی و با مشارکت مالی سازمان میراث فرهنگی وقت و حمایت معنوی خانه موسیقی ایران اتفاق افتاد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ثبت ردیف موسیقی ایران در یونسکو هیچ نقشی نداشت و تا سال گذشته هیچ نهادی نیز سالگردی برای ثبت ردیف موسیقی ایرانی برگزار نکرد و این مهم به حال خود رها شد. سال ۱۴۰۳ دانشکده موسیقی دانشگاه هنر به همت ریاست این دانشکده، دکتر بابک خضرایی پس از ۱۴ سال نخستین برنامه «پاسداشت روز ثبت ردیف موسیقی در یونسکو» را برگزار کرد. دومین مراسم با حضور چهرههای مختلف موسیقی ۸ مهرماه ۱۴۰۴در سالن رودکی برگزار شد.
کسانی که در رادیو نوازندگی می کردند ردیف را با برداشت خودشان می نواختند
«دومین مراسم پاسداشت ثبت ردیف موسیقی در یونسکو» با حضور یکی از چهرههای شاخص موسیقی برگزار شد؛ استاد داریوش پیرنیاکان نوازنده تار، ردیفدان و استاد دانشگاه.
پیرنیکان در بخشی از سخنرانی خود در این مراسم گفت: «اگر بخواهیم درباره ردیف صحبت کنیم، باید از جنبههای مختلف به بررسی آن بپردازیم. در چنین شرایطی نخست این پرسش پیش میآید که اصلاً چرا این رپرتوار به دست ما رسیده و از کجا به ما انتقال یافته است؟ این جنبه تاریخی بحث است. از سوی دیگر میتوان از منظر زیباییشناسی و محتوای خود ردیف به آن نگاه کرد. متأسفانه ردیف گاه طوری معرفی شده که انگار امری موزهای است، در حالی که چنین نیست. درواقع برخی دوستان و همکاران ما از یک طرف بام افتادهاند و برخی دیگر از طرف دیگر. خاطرم هست در بزرگداشت زندهیاد استاد جلیل شهناز هم عرض کردم؛ به کسانی که در رادیو نوازندگی میکردند به چشم دیگری نگاه میشد.»
این نوازنده برجسته تار و سهتار با بیان این که افتخار داشته است که شاگرد بسیاری از استادان دوره قاجار باشد و این یکی از بزرگترین خوشبختیهای اوست، ادامه داد: «توجه داشته باشید که اینطور نبود که کسانی که در رادیو فعالیت داشتند، ردیف بلد نباشند و فقط کسانی که بیرون بودند بلد باشند. نه، چنین نبود. برخی ردیف را به عنوان شیوه آموزشی ادامه دادند و باید هم چنین میکردند. برخی دیگر آن را یاد گرفتند اما براساس سلیقه و خلاقیتهای شخصی خود، کارهای تازهای آفریدند. ارزش هیچکدام هم کمتر از دیگری نیست.»
موسیقی ردیف دستگاهی از موسیقیهای عربی و ترکی عثمانی جداست
پیرنیاکان ادامه داد: «خوشبختانه رپرتوارِ ردیف دستگاهی که امروز موجود است، به همت هنرمندان و نظریهپردازان موسیقی ایرانی، از موسیقیهای عربی و ترکی عثمانی جدا شد. این نکته کمتر مورد بحث قرار میگیرد. در واقع، هوشمندی بزرگی به کار گرفته شد تا موسیقی دستگاهی ایران مستقل بماند. اگر فواصل موسیقی ردیف دستگاهی را بررسی کنید، میبینید که هیچکدام از فواصل عربی یا ترکی در آن وجود ندارد. این جدایی در اواسط دوره صفویه روی داد، زمانی که موسیقی ممنوع شد و میان «عمل موسیقی» و «نظریه موسیقی» شکاف افتاد. پیش از آن، نظریهپردازان موسیقی خود نوازندگان برجسته بودند اما با این جدایی، حلقهای گمشده پدید آمد و روند طبیعی موسیقی ایران مختل شد.»
آنچه امروز در موسیقی ایرانی داریم همان فواصل دوره فارابی است
داریوش پیرنیاکان گفت: «در تمام گستره «ایران فرهنگی» ـ نه فقط ایران به معنای جغرافیای امروزی ـ موسیقی بر پایه همین فواصل شکل گرفته است. اگر به آثار عبدالقادر مراغهای یا صفیالدین ارموی نگاه کنید، میبینید که فواصل عربی و ترکی در آنها فراوان است. اما اگر عقبتر برویم و آثار ابوعلیسینا یا فارابی را بررسی کنیم، دقیقاً همان فواصلی را میبینیم که امروز در ردیف موسیقی ایرانی اجرا میشود. زندهیاد مصطفی کمال پورتراب حدود ۲۰ یا ۲۵ سال پیش، همراه با دو شاگردش، تحقیقی انجام دادند. آنها فواصل روی تار را اندازهگیری کردند و دریافتند دقیقاً همان فواصلی است که فارابی و ابنسینا در رسالات خود نوشتهاند. یعنی تداوم این سنت کاملاً اثبات شده است.»
فواصل موسیقی سریال «امام علی» کاملا عربی است
او افزود: «اما بعدها، به دلیل آمیختگیهای سیاسی و فرهنگی، موسیقی درباری امپراتوری اسلامی با عربی و ترکی ترکیب شد. نمونهاش همان چیزی که فرهاد فخرالدینی در موسیقی سریال «امام علی» به کار برد؛ آن فواصل کاملاً عربی است و هیچ ربطی به فواصل موسیقی ایرانی ندارد.»
این پژوهشگر موسیقی در بخشی از سخنانش به تاریخچه کشور آذربایجان اشاره کرد و گفت: «در جمهوری آذربایجان امروز هم میبینیم که چه جعلهای تاریخی صورت گرفته است. نام «آذربایجان» در سال ۱۹۱۸ بر منطقه «اران» نهاده شد. تاریخنگاران یونانی هم هزاران سال پیش، مرز اران و آذربایجان را رود ارس دانستهاند. این تغییر نام و جعل تاریخی بعدها به موسیقی هم کشیده شد.»
اصل موسیقی کشور آذربایجان کنونی هم از ایران آمده است
او افزود: «برای نمونه، چرا اگر آنها ترکاند، در موسیقیشان از اصطلاحات فارسی مثل «چهارگاه» یا «دشتی» استفاده میکنند؟ چرا یک نوازندهشان در اوایل قرن بیستم، دقیقاً همان چهارگاه میرزا حسینقلی را اجرا کرده است؟ این نشان میدهد که اصل موسیقی از ایران آمده است.»
تار قفقازی ریشهاش ایرانی است
این استاد دانشگاه و ردیفدان برجسته ادامه داد: «همینطور داستان تار هم روشن است. آنچه به «تار قفقازی» معروف میشود، وجود خارجی ندارد. همان تاری است که در نقاشیهای دوره قاجار هم دیده میشود. تغییرات آن هم به دست استادان ایرانی مثل حاجطاهر و یحیی انجام گرفته است. بنابراین، موسیقی ردیف دستگاهی در تمام ایران فرهنگی حضور داشته و دارد. اما مهم این است که امروز چگونه به آن نگاه کنیم؛ درواقع نه باید آن را کنار گذاشت و کهنه دانست و نه باید موبهمو و بدون انعطاف حفظش کرد.»
آموزش سازهای ایرانی بدون ردیف امکانپذیر نیست
پیرنیاکان ادامه داد: «ردیف در اصل شیوه آموزش موسیقی ایرانی است. بدون ردیف، آموزش سازهای ایرانی امکانپذیر نیست. همانطور که در موسیقی کلاسیک غربی بدون گامها نمیتوان آموزش داد. ردیف برای ما همان کارکرد را دارد. علاوه بر این، جملهبندیهای ردیف بسیار دقیق و حساب شدهاند. مثل سنگریزههایی که در رودخانه به مرور صاف و صیقلی میشوند. این جملهها در طول زمان پالایش یافته و ناب شدهاند. اگر بخواهیم آنها را تغییر دهیم، چیزی متفاوت بهدست میآید، اما اصل آن هم نابود میشود. ردیف همچنین به ما زیباییشناسی، زمانبندی، سکوتها، نوسانها و جملهبندی را میآموزد. همین ویژگیهاست که موجب شده است بهترین آهنگسازان و نوازندگان ما، مانند جلیل شهناز، بتوانند خلاقیتهای خود را از دل ردیف پرورش دهند. ردیف برای هنرجو همچون گنجینهای از واژهها برای شاعر است. وقتی شما ۳۰ گوشه بلد باشید، میتوانید بینهایت ترکیب و ملودی بسازید. پس ردیف کهنه نیست؛ بلکه همواره زنده و نو است. هر بار که ردیف نواخته میشود، تازگی دارد.»
او افزود: «من خود همیشه جستوجوگر بوده و علاقه زیادی به تاریخ داشتهام و همواره این پرسش در ذهنم بوده که آیا آنچه امروز به ما رسیده است، واقعاً هزار یا هزاروپانصد سال پیش هم وجود داشته است؟ برای همین در دیوان شاعران و متون تاریخی بسیار جستوجو کردهام. یک روز در دیوان شمس مولانا به غزلی برخوردم که کلید بسیاری از پرسشهایم شد. مولانا میگوید: «ای چنگ، پردههای سپاهانم آرزوست / ای نای، ناله خوش الهامم آرزوست» و در بیتی کلیدی ادامه میدهد: «در خواب کردهای ز رهاوی مرا، کنون/ بیدار کن به زنگوله آنم آرزوست.» کسانی که رهاوی و زنگوله نواختهاند میدانند این دو گوشه همان است که ما امروز هم داریم. «رهاوی» حالتی خلسهگون دارد و «زنگوله» شور و طرب و بیداری. این نشان میدهد که همان گوشهها در زمان مولانا نیز به همین نام و شکل وجود داشته است.»
داریوش پیرنیاکان در پایان سخنانش گفت: «ما حتی در شعر هم میبینیم که قالب ثابت میماند اما محتوا تغییر میکند. همانطور که ابتهاج یا حسین منزوی در قالب غزل، مضامین و ترکیبات تازهای آفریدند. پس در موسیقی هم میتوان قالب ردیف را حفظ کرد اما محتوای نو آفرید. به همین دلیل است که ما باید ردیف را هم به عنوان شیوه آموزش و هم به عنوان منبع خلاقیت جدی بگیریم، نه صرفاً چیزی برای ضبط و بایگانی.»
از داشتن روز ملی برای موسیقی محرومیم
در این مراسم همچنین دکتر بابک خضرایی، پژوهشگر و رئیس دانشکده موسیقی دانشگاه هنر به عنوان میزبان در جایگاه سخنران قرار گرفت و پس از ارائه گزارشی درباره چگونگی شکلگیری «دومین مراسم پاسداشت ثبت ردیف موسیقی در یونسکو» با اشاره به این که شاید بتوان نام این برنامه را «روز ردیف» یا «گرامیداشت ثبت ردیف» گذاشت، افزود: «اجازه بدهید من چند نکته عرض کنم؛ دو نکته اصلی. نکته اول را با استفاده از مطلبی که استاد شفیعی کدکنی ذکر کردهاند آغاز میکنم. ایشان میگویند در طول تاریخ سه عنصر فرهنگی ایران، مایه افتخار و حیثیت ما در جهان است یا به تعبیر دیگر هدیه فرهنگ ایرانی به فرهنگ جهان. این سه عبارتاند از: شعر فارسی، عرفان ایرانی و موسیقی ایرانی.»
خضرایی تأکید کرد: «البته موسیقی ایرانی منحصر به موسیقی دستگاهی مبتنی بر ردیف نیست؛ بلکه موسیقی مردمی و نواحی ایران هم نقش مهمی دارند و عصاره آنها نیز در همین مجموعه ردیف حضور دارد.»
او ادامه داد: «ما برای بزرگان ادب همچون فردوسی، حافظ و دیگران روزهایی در تقویم داریم، همینطور برای عرفان ایرانی مانند روز شمس تبریزی و روز سهروردی. اما متأسفانه برای موسیقی ایرانی روزی در تقویم وجود ندارد. در سالهای گذشته روزی با عنوان «آواها و نواهای ایرانی و روز بزرگداشت صفیالدین ارموی» (۶ بهمن) پیشنهاد شد، اما چندان مورد استقبال قرار نگرفت. هرچند روز جهانی موسیقی و روز جهانی آهنگساز وجود دارد، اما برای موسیقی کلاسیک ایرانیِ مبتنی بر نظام دستگاهی، روزی در نظر گرفته نشده است. این در حالی است که بسیاری از فرهنگهای جهان برای موسیقی کلاسیک خود روز ویژه دارند؛ از جمله در تاجیکستان و ازبکستان که روز ملی ششمقام برگزار میشود. ما هرچند انتظار نداریم چنین روزی به سرعت وارد تقویم رسمی کشور شود اما دستکم خود موسیقیدانها میتوانند چنین روزی را گرامی بدارند و برنامههایی در این زمینه اجرا کنند.»
در تاریخ موسیقی همواره دعوایی میان رمانتیکها و کلاسیکها وجود داشته است
این پژوهشگر موسیقی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «در تاریخ موسیقی همواره دعوایی میان رمانتیکها و کلاسیکها وجود داشته است. این موضوع تازگی ندارد. بیش از هزار سال پیش اسحاق موصلی و ابنجامه چنین رقابتهایی داشتند و در الاغانی ابوالفرج اصفهانی نیز به آنها اشاره شده است. در قرن چهاردهم شمسی نیز جریان موسوم به رادیو و جریان موسوم به حفظ و اشاعه اختلاف نظرهایی داشتند که گاهی به تنش کشیده میشد. اتهامات هم متقابل بود. مثلاً جریان رادیو را به دوری از سنتها متهم میکردند و آنها نیز به دیگران میگفتند خشکنواز یا مشقی. حتی واژه شیریننوازی که مجید کیانی برای برخی به کار میبرد، گاه سبب دلخوری میشد. اما در هر حال، نوعی رمانتیسم در کار نوازندگان رادیو مشهود است: تأکید بر احساسات شخصی در ساز، در آرایهها و در انتخاب اشعار، که معمولاً رنگ و بوی عاشقانه و پرسوز و گداز دارد. در مقابل، گروههای کلاسیک حتی در انتخاب اشعار عاشقانه هم گرایش به کلاسیسیسم نشان میدهند. برای نمونه، اشعار عارف قزوینی نسبت به اشعار تصنیفهای پیشین رنگوبوی رمانتیک بیشتری دارند، در حالیکه عاشقانههای شیدا متفاوتاند.»
دکتر خضرایی خاطرنشان کرد: «هر دو جریان نقاط قوت و آسیبهای خود را دارند. رمانتیسم اگر به افراط کشیده شود، ممکن است به ابتذال بیانجامد و کلاسیسیسم اگر افراطی شود، به مشقی بودن، دلزدگی و تکرار میانجامد. حتی در یک خانواده نیز این گرایشها دیده میشود؛ چنانکه عبدالحسین شهنازی بیشتر رمانتیک و علیاکبر شهنازی بیشتر کلاسیک شناخته میشوند.»
اجرایهای متنوع از روایتهای مختلف ردیف موسیقی ایرانی
در این برنامه بخشهای متنوعی از موسیقی دستگاهی ایران اجرا شد. اجرای رنگ فرحانگیز (اصفهان) توسط گروه موسیقی به سرپرستی دانیال شاهمحمدینبی، بخشهایی از دستگاه نوا برای ویلن (درآمد، گردانیه، نیشابورک، ناصری، زنگوله) با گردآوری موسی معروفی توسط بهزاد گلشنی نوازنده کمانچه، قسمتی از ردیف دستگاه «زابل سهگاه» آذربایجان (برداشت، مایه، مویه سهگاه، مبرقه (مبرقع) با روایت وامیق ممدعلیاُغلو (ممد علیاف) و اجرای بهراد بنیادی نوازنده تار، بخشی از روایت علیاصغر بهاری از ابوعطا (رامکلی، گبری، یتیمک، چهارباغ) با اجرای چکاد فشارکی نوازنده کمانچه برخی قسمتهای این برنامه بود.
همچنین بخشی از بیات شیراز از ردیف دوره عالی سنتور فرامرز پایور با نوازندگی تارا قهرمانی، مثنویخوانی پارسا حسندخت (مثنوی اصفهان و بخشی از مثنوی موسوم به عبری به روایت استاد حسن کسایی) با همراهی نی هوشمند عبادی، ارائه پژوهش پوریا فرجی درباره قطعات معروف به «محمدصادقخانی» و اجرای آنها با سنتور از دیگر بخشهای برنامه بود.
در این برنامه سپنتا حامدینژاد، نوازنده و پژوهشگر موسیقی نیز درباره ردیفهای عرضه و منتشرشده ایرانی سخنرانی کرد و گزارش مفصلی ارائه داد.
عکسها: امید حمزهای
۵۹۲۴۳