کیسانیه نخستین فرقه منشعب از شیعه پس از واقعه کربلا بود که با محوریت محمد بن حنفیه و به‌دنبال قیام مختار ثقفی شکل گرفت. این جریان ریشه در تحولات سیاسی و مذهبی آن دوران داشت و نقطه آغاز اختلافات شیعی درباره امامت شد.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، فرقه کیسانیه از نخستین انشعابات در تاریخ تشیع است که در پی تحولات پس از واقعه کربلا و با محوریت محمد بن حنفیه شکل گرفت.

بنابر روایت حوزه، در ادامه به بررسی تفصیلی این فرقه خواهیم پرداخت.

کیسانیه: نخستین فرقه شیعی پس از شهادت امام حسین(ع)
کیسانیه به فرقه ای منقرض شده از شیعه که پیروان ابو عمره کیسان «رئیس قبیله بَجَیله» بودند، گفته می‌شود.

بنابر برخی از گزارشها وی غلام حضرت علی(ع) و شاگرد محمد بن حنفیه بوده است. در گزارشی دیگر گفته شده که «کیسان» رئیس پلیس مختار بوده است. این فرقه بعد از شهادت امام حسین به وجود آمد و کیسان از کسانی بود که مختار را به خونخواهی امام حسین تشویق کرد. پیروان این فرقه محمد بن حنفیه را پس از امام حسین (ع) امام می‌دانستند و پس از محمد درباره امامت به اختلاف افتادند. از جمله این که برخی امامت را پس از محمد به فرزندش ابوهاشم نسبت دادند و برخی دیگر به امامت پسر عمویش عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر معتقد شدند.

برخی نیز امامت را ویژه محمد بن علی بن عبد الله بن عباس دانستند. برخی از آنها حتی حسنین علیهماالسلام را نیز امام ندانسته و گفتند که، پس از امام علی امامت از آن محمد بن حنفیه است.

در اینکه شیعیان تا شهادت امام حسین (ع) هیچ اختلافی که بتوان آن را به عنوان فرقه و یا انشعابی شیعی نامید، نداشتند گزارش‌ها یکسان است و عموماً از «کیسانیه» به عنوان اولین فرقه شیعی بعد از شهادت آن حضرت یاد می شود. البته با این تفاوت که تاریخ و چگونگی شکل گیری این فرقه در مقایسه با دیگر فرقه‌های شیعی به ویژه با توجه به عدم دوام آنها در قرون بعدی، از ابهام ویژه ای برخوردار است.۲

ابهام در گزارش‌های تاریخی را که موجب تحلیل‌های مختلف و احیاناً متناقض پژوهشگران نیز شده است میتوان هم در وجه تسمیه، ویژگی ها و اهداف بنیانگذار نخستین این گروه و هم در اندیشه ها و گونه های فرقه‌ای آن مشاهده کرد.۳

گو اینکه درباره این فرقه بزرگنمایی شده، با این همه در ظهور و بروز تاریخی این فرقه از دل تحولات سیاسی و شکل گیری اولیه آنها از حلقه شیعیان و پیروان اهل بیت، تردید روا نیست.

این انشعاب موجب تقسیم شیعیانِ نخستین به دو شاخه فاطمی و کیسانی شد.۴

ادعاهای عباسیان و پایگاه تاریخی کیسانیه
ادعاهای ساختگی عباسیان مبنی بر انتقال اختیاری امامت و وصایت از طرف ابو هاشم علوی، از رهبران اولیه کیسانیه، به یکی از نوادگان عباسی، ممکن است ما را به سمت این نتیجه بکشاند که رواج ایــن فرقه نیز توسط دستگاه عباسی بوده است. به ویژه با توجه به این که عباسیان بعد از کسب قدرت اقتدار و ماندگاری خویش را در گرو داشتن یک پایگاه تاریخی و مذهبی میدیدند.۵

با وجود این ساختگی دانستن و اثبات بی پایگی تاریخی برای این دسته به نوعی مخالفت با شواهد و مدارک زیاد تاریخی است.۶

در این سخن نیز تردید نشده که مبنای جدایی این دو گروه و دسته‌های بعدی شیعه، موضوع امامت و رهبری و تعیین مصادیق آن از میان اولاد علی(ع) بوده است. نگاهی اجمالی به اختلافات این گروه‌ها شاهد مدعا خواهد بود.

بر پایه این آموزه بود که بحث بر سر اینکه آیا امام باید از نسل علی(ع) باشد یا فاطمه(س)؟ و اگر از نسل علی(ع) بودن ضرورت دارد، واسطه این نسل تنها امام حسین(ع) است یا حسن (ع)را نیز شامل می‌شود؟ و این که تعیین امام باید از طریق نص امام قبلی باشد یا منوط به انتخاب؟ محور اصلی اختلافات شیعیان کیسانی و زیدی و امامی قرار گرفت.۷

تذکر این نکته مفید است که در روزگار امام سجاد و هنگام قیام مختار، که عموماً از وی به عنوان پایه گذار فرقه کیسانیه و طراح امامت ابن حنفیه یاد می‌کنند، ۸ گرچه تشیع با نام علی و محوریت آن امام و اولادش گره خورده بود. اما هنوز از لحاظ کلامی و حقوقی شکل متمایزی نداشت در واقع با توجه به فضای سیاسی و اجتماعی و نوع مشغله های امامان قبلی، زمینه چنین امری نیز فراهم نشده بود.۹

در احادیث مشهوری که از زبان پیامبر و امام علی و حسنین علیهم السلام با تعابیری چون اهل بیت عترت و آل محمد به جایگاه این خانواده اشاره شده بود. اما تعبیری روشن از مصادیق خاص که به واسطه آن بتوان نظریه امامت پی در پی امامان شیعه اثنی عشری را اثبات کرد مشاهده نمی‌شد.

آن نگاه کلامی ویژه‌ای را نیز که بعداً در میان تشیع امامی غالب شد، بایستی حاصل تلاش صادقین و امامان بعد از آن حضرت و حاصل سیر تطور مکتب دانست و نه مسئله ای روشن و جا افتاده برای اصحاب امامان قبلی.

بنابراین باور عمومی شیعیان علی(ع) و علاقه مندان به اهل بیت در مورد امام و امامت و مصادیق آن در عصر امام سجاد(ع) را نباید همان باوری دانست که در مراحل بعدی شکل گرفت.

از این روی به دور نیست اگر برخی از آنان پا را فراتر گذاشته و به خاطر شیوه مبارزه حسن و حسین علیهماالسلام، حتی از اعتقاد به امامت آنها دست بردارند!

توجه به این گزارش نوبختی خالی از لطف نیست: «چون حسین کشته شد، گروهی که از یاران او بودند سرگردان شدند و گفتند: روش حسن با حسین نسازد و کار این با آن موافق نباشد. زیرا حسن با یاران بسیار و نیرویی که داشت، اگر روشی را که در آشتی با معاویه و واگذاشتن بهره خود به وی، نستیزیدن با او از روی ناتوانی را اختیار کرد درست بود، پس نبرد حسین با یزید از چه روی بود و چرا با یاران اندک و مردمی ناتوان با او که هواخواهانی بسیار نیرومند داشت به جنگ برخاست و سرانجام خود را با همراهان خویش به کشتن داد. چه وی در بازنشستن و کناره گیری از نبرد و آشتی کردن و از در دوستی درآمدن با یزید، از حسن با معاویه معذورتر بود. اگر کاری که حسین در مقابله با یزید کرد تا بدانجا که خود و یاران و فرزندانش را به کشتن داد درست و واجب بود، پس کناره جویی حسن و دست کشیدن از ستیز و نبرد با معاویه با داشتن یاران بسیار کاری نادرست بوده است. پس در کار آن دو در گمان شدند و از امامت آنان بازگشتند و در گفتار با توده مردم همداستان گردیدند.»

از طرف دیگر در دوران امامت امام چهارم تب و تاب قیام و شورش و انتقام گیری از قاتلان امام حسین(ع) به شدت بالا رفته بود. شیعیان نیز در پیگیری این اهداف نه تنها نیازمند رهبری معنوی و پشتوانه مذهبی فردی از اهل بیت بودند، بلکه اعتقاد عمومی آنها این بود که حرکت آنان بدون پشتوانه و استناد به اهل بیت از مشروعیت برخوردار نیست. اما اینکه مصداق گزینش رهبری برای آنها چه کسی باشد، بستگی به اوضاع و شرایط خاص سیاسی داشت این امر را می‌توان در تمام حرکات سیاسی و رقابت های شیعیان علوی بعد از شهادت حسین بن علی(ع) به روشنی مشاهده کرد. بنابراین دور از انتظار نبود که در عصر امام سجاد(ع) و نیز امام باقر(ع) افراد و گروه هایی باشند که در عین علاقه به اهل بیت و امامان و چه بسا با اعتقاد سر سخت به امامت سیاسی و مذهبی آنان، ضرورتی در اطاعت از سیره و سخنان آنان احساس نکنند.

پاسخ امام رضا به مأمون درباره قیام زید بن علی جالب توجه و خواندنی است.۱۰

در کتاب ندای وحدت با استناد به جامع المسانید از قول ابو حنیفه چنین نقل شده است در زمانی که هنوز جوان بودم به مدینه رفته و خدمت محمد بن علی (حضرت باقر) رسیدم سلام کردم گفتم من از دوستان شما و اهل کوفه هستم.

حضرت فرمودند: اهل کوفه ممنوع شده‌اند که با ما تماس بگیرند می‌بینید چه اندازه اختناق سیاسی در کوفه وجود داشته است زیرا شیعه‌ها در کوفه بودند و حکومت، اهالی آنجا را از تماس با ائمه منع کرده بود ابو حنیفه گفت: من از دوستان شما هستم. حضرت فرمودند: اینجا ننشین زیرا اسباب زحمت می شود. ابو حنفیه گوش نکرد و عرض کرد دوستان شما در کوفه به بعضی از خلفا اهانت می‌کنند شما آنان را از این کار منع فرمایید. حضرت فرمودند: من به آنها گفته‌ام ولی گوش نمی کنند. عرض کرد چرا گوش نمی‌کنند؟ شما امام و پیشوای آنان هستید. امام فرمودند: آنها هم مثل شما هستند؛ شما خود را از دوستان ما می‌دانید اما وقتی به شما گفتم اینجا ننشین اهل کوفه نباید با ما تماس بگیرند گوش نکردی و نشستی.۱۱

نقش محمد بن حنفیه و قیام مختار در شکل‌گیری کیسانیه
از لحاظ تاریخی و فضای احساسی آن زمان نیز به دور از انتظار نبود که حجم وسیعی از شیعیان حتی معتقدان به رهبری نسل پیامبر، تحت الشعاع قیام مردم پسند مختار که خود را از دوستداران اهل بیت و شعار تحریک آمیز اصحاب او نیز یاد آوری ظلم به شیعیان بود،۱۲ قرار گیرند و اشباع عواطف خویش را در شرکت در قیام وی جست و جو کنند از این جهت بود که آنان در حرکت خود توجهی به سیره و سخن امام سجاد نداشتند بلکه همه توجه آنها معطوف پاسخ دهی به روحیه انتقام جویی و ابراز عملی تنفر شدید خود از بنی امیه و تعقیب قاتلان سید الشهد الله بود.

پر واضح است که این هدف به ویژه با توجه به سکوت امام سجاد (ع)، با پیروی و طرح امامت ابن حنفیه و یا حداقل نسبت دادن حرکت خود به پشتوانه تأیید صریح یا ضمنی او، تأمین می‌شد. به ویژه اینکه امام سجاد نیز به گونه‌ای صریح به نفی و طرد قیام این افراد اقدام نکرد. ابن حنفیه نیز نه تنها از علویان سرشناس و دارای شخصیتی وارسته بود بلکه سابقه پرچمداری جنگ‌های علی(ع) را نیز داشت. ۱۳

بنابراین می‌توان گفت که «این حقوق و شخصیت ابن حنفیه نبود که توده‌های شیعیان کوفه را گرد او آورد و موجب شد تا او را به عنوان مهدی بپذیرند بلکه نیاز مردم به وجود مهدی و منجی که بتواند آنان را از استیلای امویان رهایی بخشد، این نهضت را به وجود آورد. بررسی دقیق تبلیغات مختار برای ابن الحنفیه نشان می دهد که تأکید عمده او بر نقش مهدویت محمد بن الحنفیه بود نه بر نقش امامت او و همین مطلب شاید عامل اصلی جلب مردم به سوی او باشد. در عین حال همین که این عقیده القا شد راه خود را یافت و اکثر توده‌های شیعی ناپایدار را جاروب کرد و منحرف نمود. پس از این که نهضت همه گیر و توده‌پسند شد و با امیدهای روشنی همراه گردید حتی بعضی از بقایای شیعیان اصلی را نیز به خود ملحق نمود و به دنبال این قافله روان ساخت.»

ابن حنفیه از علویان وارسته دانشمند و خوش سابقه و سن او نیز مقتضی پذیرش چنین مسئولیتی بود اما شرافت خانوادگی وی با امام سجاد تا حدودی تفاوت داشت. پژوهشگران عدم شرکت وی در قیام امام حسین(ع) به علاوه بیان برخی دیدگاه‌های محافظه کارانه از وی را دلیل روحیه آرام و مسالمت جوی وی می دانند.۱۵

اما این به معنای آن نبود که وی از انتقام خون شهیدان کربلا و راه اندازی قیامی عمومی علیه امویان ناراضی باشد. از این روی بعید نیست که تأیید ضمنی وی از قیام مختار و آمادگی او برای همکاری با انقلابیون را که مورد سوء استفاده های بعدی شد در راستای پاسخگویی به خواست اکثریت شیعیان بدانیم و چنین گزارشی را تا حدودی قرین به صحت تلقی کنیم. حرکتی که منشأ شکل گیری فرقه ای به نام «کیسانیه» با محوریت امامت وی شد. ۱۶ گرچه که این گروه با تلاش اهل بیت و با توجه به بی پایگی عقاید و تشتت فرقه ای در همان قرون نخست به تاریخ پیوستند اما از نقش آنان در ارائه و اشاعه برخی از اندیشه های غلو آمیز و سر در آوردن این اندیشه در قالب دیگر فرقه ها نمی‌توان غافل بود. ۱۷

تحقیقاً اگر امام سجاد(ع) در مقابل بنی امیه مجبور به سکوت نمی‌شد و رهبری را در قیام شیعیان به عهده می‌گرفت و یا ابن حنفیه به طور صریح بهانه را از کسانی که او را مطرح می‌کردند گرفته بود هیچ زمینه فکری و پایگاه مذهبی برای پیدایش این فرقه تاریخی وجود نمی داشت.

برخی از نویسندگان محور اصلی انشعابات داخلی این گروه را نیز موضوع امامت و هر یک از اندیشه‌های کلامی مطرح شده نظیر بداء و رجعت، مهدویت و حلول را با رنگ و بوی سیاسی و برخاسته از ضرورت های سیاسی می‌دانند. ۱۸

نتیجه گیری:

در مجموع و به عنوان نتیجه گیری در باب خاستگاه این گروه و گرایش افراد زیادی به آنها در آن مقطع زمانی و بی توجهی آنان به سیره امام سجاد (ع) چنین گفته شده که شیعیان کوفه به خصوص موالی نهضت فعالی را می‌جستند که بدان وسیله بتواند آنها را از حکمرانی ظالمانه شامیان و امویان نجات بخشد. آنان تنها راه خروج از این معرکه و رسیدن به اهداف خود را در نجات بخشی ابن الحنفیه که مختار آن را تبلیغ میکرد دیدند. ابن الحنفیه نیز به هر دلیلی دعاوی آنان را رد نکرد.

اقبال بیشتر به این گروه در آن مقطع زمانی از این جهت نیز تحلیل شده که:

اکثر شیعیان خالص و هسته مرکزی معتقدان به این آیین با آن موضع گیری مکتبی در مسئله رهبری بلافصل نسل پیامبر(ص)، دار فانی را وداع گفته و از نظر کمی کاهش یافته بودند. اینان در قتل عام کربلا همراه با حسین (ع) و سپس در جنگ عین الورده تحت فرماندهی سلیمان بن صرد الخزاعی جان خود را فدا کردند اینان نه تنها مرکز نقل و از جمله معتقدان پر و پا قرص آرمان‌های تشیع بودند بلکه رهبری مذهبی فکری و ارشادی توده‌های شیعیان کوفه را نیز در دست داشتند. پس از واقعه کربلا و عین الورده آنچه که باقی ماند، اعراب معمولی مردد و موالی بودند که در اوضاع ناامیدی و بسیار سخت قادر به تشخیص و تمایز مکتبی بین فرزندی علی(ع) به تنهایی و فرزندی علی(ع) و فاطمه(س) به طور یکجا نبودند. از نظر آنان علی(ع) به هر حال پسر عموی پیامبر و یکی از اعضای طایفه مقدس و روحانی بنی هاشم بود، قداست بنی هاشم که پس از بعثت پیامبر به خاندان او ارزانی شده و منحصر می‌گردید آن چنانکه شیعیان نخستین معتقد بودند دیگر اعضای خاندان هاشم را در بر نمی‌گرفت. چنین اعتقادی در میان افراد معمولی رو به زوال نهاد. از این رو به آسانی جذب تبلیغات مؤثر و موفقیت آمیز مختار برای ابن الحنفیه به عنوان مهدی و منجی نجات بخش شدند و ظلم و بی عدالتی موجود و فشار ناشی از آن موجب جذب آنها به وی گردید. ۱۹

به این نکته نیز باید توجه کرد که مختار بنا بر پاره‌ای از گزارش‌ها ابتدا از امام زین العابدین(ع) برای رهبری قیام دعوت کرد۲۰ اما آن حضرت با توجه به ملاحظات سیاسی و یا رسالتی الهی که خود را موظف به آن می‌دانست از قبول دعوت وی خودداری نمود. چنین می‌نماید که اگر این گزارش درست باشد در آن صورت مختار که با توجه به فراهم بودن زمینه ظاهری شورش و مبارزه با بنی امیه تصمیم خود را گرفته بود و از طرفی چاره‌ای جز فراهم سازی پشتوانه‌ای مذهبی و عاطفی نداشت راه چاره را در این دید که به سمت و سوی ابن حنفیه کشیده شود. و این سرآغازی بود برای تقسیم شیعیان به دو گروه فاطمی و کیسانی و شاید آغازی برای شکل گیری دو شیوه مبارزه مثبت و منفی و باقی ماندن حکایت این دو شیوه مختلف تا عصر حاضر.

البته باید توجه داشت که به فرض قبول ابن حنفیه و پذیرش چنین امری از طرف شیعیان، نمی‌توان تشکیل گروهی را به نام «کیسانیه» به گونه ای خلق الساعه تصور کرد. چرا که بر فرض قبول رهبری توسط وی که نوعی مقابله با امام سجاد(ع) تلقی می‌شد، چنین پذیرشی را می‌توان نقطه آغازین این گروه دانست، و شکل گیری رسمی این فرقه را بعد از مرگ مختار به حساب آورد. به دیگر سخن، قیام مختار و حتی قبول ضمنی و یا صریح ابن حنفیه برای رهبری و تأیید قیام وی، زمینه ساز بعدی و یا بهانه ای برای صاحبان این فرقه بود. شاید با توجه به چنین تحلیلی باشد که برخی شکل گیری رسمی کیسانیه را در زمان امام جعفر(ع) می‌دانند.

پی نوشت:

ا . معجم الفرق الاسلامیة : اقبال، عباس خاندان نوبختی ص ۲۵۲ به بعد. اعتقادات مختلف آنها را درباره مصادیق امامان بعد از امام حسین بنگرید نوبختی در این اثر کهن درباره انشعابات فرقه مذکور به تفصیل سخن گفته شده است. نیز نک شهرستانی الملل والنحل، ص ۱۳۱ - ۱۳۷؛ هر چند وجه تمایز کیسانیه را در آن زمان از دیگر گروه ها میتوان اعتقاد به امامت محمد بن حنفیه بعد از امام حسین دانست شهرستانی، ص ۱۳۲، ابن حزم، ج ۵، ص ۳۵ رازی، ص ۱۵۱، ابوالمعالی ص ۱۵۱) اما ملل و نحل نگاران درباره تعریف کیسانیه و تعداد فرقه های آن هم داستان نیستند و این دسته نیز در طول ایام حیات فرقه ای خود به گروه های مختلفی تقسیم شدند و کم کم منقرض شدند الکیسانیه فی التاریخ و الادب، ص ۲۶۵ به بعد فرق الشیعه، ص ۲۳ به بعد. برای اطلاع اجمالی به نمودار شماره ۱ مراجعه کنید.

۲. برای اطلاع تفصیلی از تاریخ و عقاید این فرقه نک و داد قاضی الکیسانیة فی التاریخ والأدب.

۳. همان، ص ۵۸ - ۱۰۰ این پژوهش از جامع ترین و عالمانه ترین آثاری است که توسط نویسندگان معاصر نگاشته شده و نویسنده آن به زوایای مختلف تاریخ و اندیشه های کیسانیان پرداخته است.

۴. به عنوان نمونه، نوبختی و اشعری نمی و ابو حاتم رازی و شیخ مفید حجم زیادتری از گزارشهای خود درباره فرق شیعی را به این گروه اختصاص داده اند. علاوه بر گزارشهای متعدد تاریخی، در برخی از کتب رجالی شیعه و نیز روایات اهل بیت نیز به این گروه و طرفداران آن اشاره شده است. به عنوان نمونه قاسم بن عوف که یکی از یاران امام سجاد است خود اعتراف میکند که در ابتدای امر میان علی بن الحسین و محمد بن حنفیه در تردید بود (رجال کشی، ص (۱۲۴) و تنها افراد انگشت شماری بودند که دچار چنین تردیدی نبودند. در روایتی آمده است مردم بعد از امام حسین مرتد شدند جز سه نفر: «ابو خالد کابلی، یحیی بن ام الطویل و جبیر بن مطعم» (کشی، ص (۱۲۳) و در یک روایت دیگر میخوانیم که در نخستین روزهای امامت امام سجاد تنها پنج نفر با آن حضرت بودند: سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیی بن ام الطویل و ابو خالد کابلی، چنین مواردی را بنگرید: کشی، ص ۱۱۵ - ۱۲۹ و کلینی، ج ۱، ص ۳۵۲ به بعد).

۵. اشعری قی، ص ۲۱ نوبختی، همان ترجمه محمد جواد مشکور، ص ۱۰۶.

۶. نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۲۵۰ تلاش در ساختگی نشان دادن ادله و تردید در وجود تاریخی این فرقه را بنگرید در کتاب سبحانی، ج ۷، ص ۳۵ - ۴۱ ؛ حسنی، سید نظیر، دفاع عن التشیع، ص ۴۳۱ -۴۳۲؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ص ۵۴۷

۷. به عنوان نمونه بنگرید به گزارش نوبختی و ناشی اکبر از دسته بندیهای شیعیان نخستین و ملاحظه کنید که چگونه محور تمام انشعابات فرقه ای شیعیان را اختلاف نشان و یا مصادیق امامت میدانند. یکی از پژوهشگران معاصر نیز تلاش کرده است تا ثابت کند که افراد این گروه با پیش کشیدن بداء و تشبیه در حوزه بحث امامت بیشترین کوشش را برای بهره برداری از اندیشه های خاص در امور سیاسی جامعه مبذول داشته اند (نک: علی محمد ولوی دیانت و سیاست در قرون نخستین هجری،ص ۳۲۶ - ۳۳۱).

۸. وداد قاضی، ص ۷۲

۹. جعفریان، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص ۲۶۴

۱۰. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۲۵

۱۱. واعظ زاده خراسانی، محمد ندای وحدت ص ۱۴۲ نگارنده خود نیز شاهد ماجرایی بود که یادآوری آن برای روشن شدن جریانهای تاریخی عبرت آموز است. ماجرا از این قرار بود که در روزهای پایانی جنگ ایران و عراق که هنوز جوانان پرشور و فرماندهان نظامی سپاه پاسداران پیروزی نظامی را امید داشتند به ناگاه و به طور غیر منتظره خبر پذیرش قطعنامه صلح را از طرف امام خمینی شنیدند علی القاعده برای آنان که در عشق و اطاعتشان نسبت به امام خمینی تردیدی نبود انتظار می رفت که جنگ و صلح و پیروزی و شکست برای آنها فرع اطاعت از امام باشد. با این حال باور کنید که در آن فضا نه تنها اعتراضاتی از طرف این عزیزان ابراز میشد بلکه برخی از فرماندهان بدون هیچ هماهنگی با مقامات بالا مقدمات برخی از عملیات ایذایی علیه دشمن را فراهم کرده بودند که...»

۱۲. نشار، ج ۲، ص ۴۷؛ ابن اعثم، الفتوح، ج ۶، ص ۱۰۸ - ۱۰۹ : جعفریان، تاریخ خلفا، ص۵۱۸-۵۲۱

۱۳. الکیسانیة فی الادب والتاریخ، ص ۷۷.

۱۴. جعفری، ص ۲۸۲؛ به گزارش نوبختی حتی برخی از هواداران ابن حنفیه حسنین را نیز مطیع و پیرو وی می دانستند. وی گزارش میکند که گروهی گفتند که محمد بن حنفیه امام مهدی و جانشین علی بن ابیطالب است و هیچ کس را از خاندان او نسزد که با وی از در ناسازگاری در آید و از امامت او بیرون شود و بی دستور وی شمشیر برکشد. حسین بن علی نیز به دستور او آهنگ نبرد با یزید کرد. اگر آن دو بی فرمان وی به این کار دست می یازیدند هر آینه گمراه و تباهکار میگردیدند. پس هر که با محمد بن حنفیه راه خلاف پیش گیرد کافر و مشرک است. همچنین محمد بن حنفیه مختار بن ابی عبید ثقفی را پس از کشته شدن حسین بن علی بر عراقین حکومت داد و او را به خونخواهی وی و کینه توزی از دشمنان و جستن و کشتن کشندگان آن حضرت امر فرمود. چون مختار مردی زیرک و با کیاست بود، او را «کیسان» نامید و از آنگاه که آوازه قیام او برخاست هواخواهان او را «مختاریه» یا «کیسانیه» خواندند. ۲. برای اطلاع از شخصیت وی نک الکیسانیة فی التاریخ والادب، ص ۷۷ - ۹۰ درباره این ادعا که وی به مهدویت و امامت اقرار میکرد و حتی خود را از حسنین برتر میدانست، نک: نشأة الفکرالفلسفی ، ج ۲، ص ۴۷ - ۵۵

۱۵. مفید، الفصول المختارة، ص ۳۰۰.

۱۶. مسعودی، ج ۳، ص ۸۷ - ۸۸

۱۷.همان، ص ۳۰۵

۱۸. نک: ولوی، علی محمد، دیانت و سیاست در قرون نخست، ص ۲۲۷ - ۲۲۸؛ بدوی، عبد الرحمان،تاریخ اندیشه های کلامی، ترجمه حسین صابری، ج ۱، ص ۷۵ - ۷۶

۱۹. جعفری، ص ۲۸۲

۲۰. مسعودی، ج ۳، ص ۸۳

منبع:خاستگاه تشیع و پیدایش فرقه‌های شیعی در عصر امامان، علی آقانوری (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)