به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پدیده شوم جنگ در هر کجای جهان، پدیدهای اثرگذار بر ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی افراد است. پدیدهای که با از دست رفتن جانهای بیگناه آغاز میشود و با تاثیرات مخرب بر اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه ادامه پیدا میکند و گاه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. زوایای گوناگون جنگ اگرچه بسته به محل وقوع، شدت و مدت زمان آن میتواند متفاوت باشد اما همواره از اجزایی ثابت نیز برخوردار است؛ اجزایی که ازجمله آنها میتوان به کارکرد، نقش و تاثیر رسانهها اشاره کرد. رسانههای یک کشور به هنگام درگیری وطنشان با دشمن خارجی چه باید بکنند؟ آنها برای ایفای نقش خود به عنوان حافظان روحیه جمعی و پاسداران امید جامعه چه نکاتی را باید مدنظر داشته باشند؟ و در عین حال اخبار و اطلاعات جنگ را چگونه باید منتقل کنند؟ اینها و بیشتر از اینها سوالاتی است که رسانههای هر کشوری که خواسته یا ناخواسته درگیر جنگ میشود باید پاسخهایی از پیش آماده برایش داشته باشند.
ایران، از انقلاب به این سو، دو جنگ تحمیلی را پشت سر گذاشته است؛ یکی جنگ عراق و دیگری جنگ اسرائیل. نامگذاری ۳۱ شهریور تا ۶ مهر با عنوان «هفته دفاع مقدس» بهانه و فرصتی بود برای برگزاری نشستی جهت اندیشیدن دوباره به نسبت میان «رسانه و جنگ» و مداقهای دیگرگونه در عملکرد صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در جنگ عراق علیه کشورمان. عملکردی که به عقیده بسیاری میتوانست سرلوحه صداوسیما در جنگ اسرائیل علیه ایران قرار بگیرد اما در عمل اینگونه نشد. خبرگزاری خبرآنلاین برای بررسی این موضوع اقدام به برگزاری نشستی با حضور راویان کارآموزده و تجربه از سرگذرانده حوزه رسانه در جنگ عراق علیه ایران کرد. از این رو محمد هاشمی، رئیس سازمان صداوسیمای وقت، محمدمهدی پورمحمدی و غلامحسین کرباسچی مدیران شبکه یک و دو، محمدعلی ایزدی مدیر خبر رادیو و تلویزیون، محمدعلی ابطحی مدیر رادیو و قسیمی یکی از مدیران فنی صداوسیمای وقت به کافهخبر خبرگزاری خبرآنلاین دعوت شدند تا ضمن بیان خاطراتشان از سیاستگذاریها، خطمش و چگونگی عملکرد صداوسیما در آن دوران بگویند. آنچه در ادامه میخوانید بخش نخست این نشست است.
ما مفتخریم که در نشستی در مجموعه خبرآنلاین میزبان مدیران ارشد صداوسیمای جمهوری اسلامی در دهه شصت باشیم. هدف از این نشست، بازخوانی سیاستها و عملکرد صداوسیما در مقاطع فوقالعاده حساس و پیچیده آغاز، حین و پایان جنگ است. برای همین امروز در خدمت محمد هاشمی، رئیس سازمان صداوسیمای وقت، محمدمهدی پورمحمدی و غلامحسین کرباسچی مدیران شبکه یک و دو، محمدعلی ایزدی مدیر خبر رادیو و تلویزیون، محمدعلی ابطحی مدیر رادیو و قسیمی یکی از بزرگان فنی صداوسیمای وقت هستیم. به عنوان سوال نخست از هر کدام از دوستان که مایلند میخواهم موقعیت تلویزیون را در زمان آغاز جنگ اندکی برای ما تشریح کنند. در واقع میخواهم بدانم با توجه به این که جنگ ایران و عراق، کشورمان را در موقعیتی غافلگیرکننده قرار داد، این غافلگیری در تلویزیون هم اتفاق افتاد یا خیر؟ و اگر چنین بود چه واکنشها، برنامهریزیها و اتفاقاتی را به همراه آورد؟
محمد هاشمی: ابتدا باید اشاره کنم که ما در اینجا شاهد حضور تنی چند از مدیران صداوسیما در زمان جنگ هستیم در حالی که تعداد مدیران درگیر با مسائل جنگ در آن زمان، بسیار بیشتر از اینها بود. در واقع میتوان گفت تقریبا اکثر مدیران صداوسیما در زمان جنگ با این پدیده درگیر بودند.
شما میدانید که صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران دو هدف را دنبال میکرد؛ یکی، فرودگاهها و راهها و دیگری امکانات صداوسیما و فرستندههای رادیویی و تلویزیونی. البته آن موقع تعداد فرستندههای رادیویی بیشتر از تلویزیون و امکاناتشان هم قویتر بود. یعنی رسانه رسمی بیشتر رادیو بود تا تلویزیون. چراکه تلویزیون تنها دو شبکه داشت و برنامههایش مختص به ساعاتی محدود بود. در نتیجه به میزان کمتری هم به اخبار جنگ میپرداخت. اما رادیو، دو شبکه قوی ۲۴ ساعته داشت و صدام هم همانها را هدف میگرفت. چون نمیخواست ما بتوانیم اطلاعرسانی کنیم و مردم از صداوسیما بهرهمند شوند.
خاطرم هست در فرستندههای رادیویی، مسئولین و معاونین فنی، به گونهای برنامهریزی کرده بودند که صدای رزمندگان، صدای مسئولین و حتی صداهای برونمرزی، در داخل منتشر شود. یعنی مردم بتوانند از طریق رادیو از واقعیتهای خط مقدم و پشت جبهه و اتفاقات پیش رو مطلع شوند و براساس آن تصمیم بگیرند. به عنوان مثل در بحث رفتن به پناهگاه هنگام بمباران و مسائل مختلف. با این حساب، عمده آنچه به مسئولین و معاونین فنی مربوط میشد احیای فرستندهها بود و گرفتن این فرصت از دشمن که صدای ما را در داخل و خارج قطع کند. این مسئلهای بسیار مهم بود. با این حال، عزیزانی چون جناب کرباسچی که در آغاز و در خلال جنگ در صداوسیما حضور داشتند میتوانند ما را از آنچه در آن ایام گذشت، بیشتر مطلع کنند.
محمدعلی ایزدی: به عنوان مقدمه باید اشاره کنم جنگ در تهران با بمباران پایگاه یکم شکاری فرودگاه مهرآباد شروع شد. خاطرم هست نیمساعت نگذشته بود که آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب که آن زمان نماینده امام(ره) در شورای عالی دفاع بودند تماس گرفتند و با خود من صحبت کردند. ایشان گفتند عراق حمله کرده است و آماده انتشار بیانیهای نظامی که برای اطلاعرسانی صادر میکنیم باشید. بیانیهای از سوی ستاد نیروهای مسلح که، نقل به مضمون، در آن به شیطنتهای عراق اشاره شده بود و این که جمهوری اسلامی ایران، پاسخی قاطعانه به این شیطنتها خواهد داد.
غلامحسین کرباسچی: همانطور که جناب هاشمی فرمودند آن زمان هنوز نه صداوسیما اینقدر گسترده بود و نه شبکهها به این حد متعدد. شروع کار من در صداوسیما به بعد از شهادت استاد مرتضی مطهری برمیگردد. من آن زمان در دفتر امام(ره) بودم و خاطرم هست همراه با زندهیاد سیدمحمود دعایی بودیم که پیام حضرت امام برای شهادت استاد مطهری را دریافت کردیم. دلیل حضور سیدمحمود دعایی هم این بود که صدای او به دلیل حضورش در برنامه رادیویی «صدای روحانیت مبارز» در سالهای پیش از انقلاب، صدایی آشنا برای مردم بود. ضمن این که شهادت استاد مطهری ضربهای بسیار سنگین در آغاز انقلاب به شمار میآمد فلذا قرائت پیام امام(ره) به سیدمحمود دعایی سپرده شد. درنتیجه به اتفاق به صداوسیما رفتیم و این اولین ورود من به این سازمان بود. آن زمان زندهیاد صادق قطبزاده رئیس صداوسیما بود و با او هماهنگ کرده بودند که ما از دفتر امام(ره) نزدش خواهیم رفت. اینطور شد که سیدمحمود دعایی با همان روحیه حماسی و با همان لحن همیشگی، پیام امام را قرائت کرد. از آن پس، من که پیشتر در دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر امام(ره) حضور داشتم به واسطه انتقال پیامها و اطلاعیههایی از سوی ایشان به صداوسیما، در این سازمان ماندگار شدم. همانطور که جناب هاشمی فرمودند هنگام ورود ایشان به صداوسیما، من در مدیریت پخش شبکه یک حضور داشتم و همینطور در گروههای تولید نیز فعالیتهایی میکردم. جناب هاشمی از من خواستند به شبکه دو بروم. نام این شبکه در آن زمان تلویزیون آموزشی بود و هنوز به طور کامل هم راهاندازی نشده بود. درواقع برنامههایی بسیار محدود پخش میکرد. فلذا از ابتدای حضور محمد هاشمی در صداوسیما، من در شبکه دو مشغول به کار شدم.
با این مقدمه به اولین صحنهای میرسم که پس از حضور در شبکه دو از آغاز جنگ به یاد میآورم. خاطرم هست در ساختمان شبکه دو در میدان آرژانتین نشسته بودم که هواپیماهای عراقی را بر فراز فرودگاه دیدم و صدای بمباران را شنیدم. به عقیده من اگر کسی قصد نوشتن تاریخچهای را از آنچه در دوران جنگ در صداوسیما گذشت داشته باشد نباید از مسئلهای مهم و قابل توجه به سادگی گذر کند؛ مسئله تفاوت صداوسیما در آن سالها با اکنون. واقعیت این است که اصل مطلب، ارتباط با مردم و جلب توجه و اعتماد آنهاست و کاری که صداوسیما باید انجام دهد مرتبط کردن نظام سیاسی با توده مردم است. صداوسیما در آن زمان منبع اصلی خبر و مورد اعتماد مردم بود. تا جایی که حتی روزنامهها نیز به نسبت صداوسیما از برد آنچنانی برخوردار نبودند و بارها از زبان مردم میشنیدید که فلان مطلب موثق است چون از تلویزیون یا رادیو بیان شده است. این مردم و اعتمادشان سرمایه اصلی صداوسیما بودند و همراهیشان با صداوسیما ابدا با شرایط کنونی قابل مقایسه نبود. این که ما با رسانهای مورد اعتماد مردم چه کردیم که چنین وضعیتی پیش آمد و به تبع به جای ما به سمت رسانههای دیگر رفتند، اسباب تاسفی عمیق است. رسانههایی که طبیعتا با منافع ملی ما همراه نیستند.
نکته دیگر این که آن زمان به نسبت اکنون درواقع هیچ امکاناتی در صداوسیما موجود نبود. به عنوان مثال، کل امکانات شبکه دو، بهعنوان شبکه عمده پس از شبکه یک، دو دوربین فیلمبرداری و دو ماشین بود. اگر در آرشیوها به سراغ سابقه آنچه میگویم بگردید خواهید دید که تنها همین بود و جز این نبود. اگر صحبتم به درازا نکشد خاطرهای هم در مورد این دو دوربین بگویم. خاطرم هست ماههای اول یا دوم جنگ بود که زندهیاد محمدحسین شریعتی اردستانی معروف به شیخالشریعه، از روحانیون اهل اردستان و از اعضای دفتر امام(ره) نزد من آمد. او جوانی اهل یکی از روستاهای اردستان را به من معرفی کرد و به یاد نمیآورم که گفت به تازگی سربازیاش را تمام کرده است یا میخواهد به سربازی برود اما به کارهای فرهنگیوهنری علاقهمند است. من آن جوان را با خود به شبکه دو بردم. یک هفته یا ۱۰ روز گذشته بود که او آمد و گفت نمیتواند بماند و یک دوربین و ماشین میخواهد تا برای فیلمبرداری به جبهه برود. من میدانستم که او نه از جنگ و جبهه چیزی میداند و نه از فیلمبرداری و پاسخم منفی بود. او اما روی حرف خودش ایستاد که نمیتواند در شبکه بماند. در نهایت چون شیخالشریعه معرفیاش کرده بود و خودم هم دلم برایش سوخته بود، یک لندرور با راننده، یک دوربین، یک صدابردار و یک فیلمبردار را به او سپردم تا به جبهه برود و فیلم بگیرد. فردا عصر خبر آمد مستقیم به خط مقدم رفته و لندرور را با توپ زدهاند و فیلمبردار و صدابردار و راننده شهید شدهاند و خودش هم مجروح شده است. در بیمارستان که به ملاقاتش رفتم گفتم مگر نگفتم نه جبهه را میشناسی و نه فیلمبرداری میدانی؟ گفت نه! من باید این کار را میکردم! بعدتر که از بیمارستان مرخص شد دیگر صداوسیما نیامد و گفت میخواهد به جبهه برود. البته بعدتر هنگامی که من در استانداری اصفهان بودم چند باری با او در عملیات کربلای ۳ همرزم شدم. او بعدتر به بسیج پیوست و حالا هم سردار علی فدوی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران است.
قصدم از تعریف این خاطره آن بود که نشانتان دهم صداوسیما در آن زمان به چه میزان امکانات داشت و چهطور نصف همان اندک امکانات هم توسط ایشان به جبهه برده شد. ما در این حد با محدودیت امکانات مواجه بودیم اما آنچه اهمیت داشت اعتماد فوقالعادهای بود که مردم به صداوسیما داشتند.
مدیران انقلابی که در آن تاریخ متشکل از شما بود طبیعتا با بدنهای از نیروهای دوره گذشته در میان کارمندان، نیروهای فنی، گویندگان و... روبهرو بودند. میخواهم بدانم رابطه شما مدیران با کارمندانی که از دوره قبل در صداوسیما مانده بودند چگونه بود؟
کرباسچی: ابتدا باید اشاره کنم حس میهنپرستی و علاقه به وطن در کارمندان قدیمی صداوسیما، حسی بسیار قوی بود. هرچند در نهایت ممکن بود حرف ما را چندان قبول نداشته باشند. ضن این که انقلاب و بهخصوص آنچه در اوایل از زبان مسئولین شنیده میشد و بعد هم جنگ باعث شده بود روحیه مسئولیتپذیری و عرقِ به کار در آنها چندین برابر شود. فلذا ما چندان نیرویی از بیرون وارد صداوسیما نکردیم و اکثر نیروها همانها بودند که پیشتر حضور داشتند. چراکه خواهناخواه جذب ویترینی شده بودند که در اوایل انقلاب پیش چشمشان چیده شده بود. هرچند بعدتر فاصلههایی افتاد که به مرور عمیق وعمیقتر شد.
هاشمی: من این را براساس آماری میگویم که دفتر صداوسیما در اختیارم گذاشت. رادیو و تلویزیون پیش از انقلاب با یازده هزار نیرو اداره میشد. با وقوع انقلاب سه هزار نفر از این یازده هزار نفر یا خود تصمیم به رفتن گرفتند یا تسویه شدند. در بین نیروهای تسویهشده البته، نیروهای توانمند و متدینی چون آقای امجدی نیز به چشم میخورد؛ یکی از مهندسینی که در بخش فنی کار میکرد. او نه تنها بازخرید نشد که اخراجش کردند.
در همین مورد خاطرهای برایتان بگویم. من که به صداوسیما رفتم، در اولین شب حضورم، ساعت ۸ و نیم شب، هنگام پخش اخبار، شبکه قطع شد. احمدآقا خمینی با من تماس گرفت و پرسید چه شده است؟ گفتم نمیدانم و باید به پخش بروم. به پخش که رسیدم دیدم تکنیسین فنی جوانی دور خودش میچرخید و نمیدانست چه اتفاقی افتاده است. از او که مرا نمیشناخت پرسیدم چه شده؟ و او جوابی توهینآمیز داد. از نگهبانی که آنجا بود پرسیدم قبلتر چه کسی این کارها را انجام میداده است؟ جواب داد مهندس امجدی. گفتم حالا کجاست؟ گفت اخراجش کردهاند! گفتم آدرسش را میدانی؟ گفت بله. او مرا به خانه مهندس امجدی در خیابان آفریقا برد. زنگ را که زدیم مهندس پایین آمد و به من که خواستم با هم به پخش برویم پاسخ مثبت داد. ما با هم به پخش رفتیم و او دو، سه دقیقه بعد اشکال را اصلاح کرد و برنامه روی آنتن رفت. کار که انجام شد خواست برود که پرسیدم کجا؟ گفت مرا اخراج کردهاند. گفتم فردا به دفترم بیا. فردا که آمد پروندهاش را آوردم و روی حکم اخراجش، حکم بازگشت زدم. این اتفاقی بود که روی ذهنیت دیگر نیروها نیز در مورد ما، تاثیر بسیاری گذاشت.
قسیمی: من پیش از انقلاب در رادیو و تلویزیون و پس از انقلاب در صداوسیما حضور داشتم، برای همین شاید بتوانم پاسخ روشنتری به سوالتان بدهم. ما پس از انقلاب و شروع جنگ تحمیلی، طی یکی، دو سال اول، شاهد مدیریتی بسیار پرتلاطم و به لحاظ سیاسی بسیار مغشوش در صداوسیما بودیم. این به خصوص حاصل نفود چپگرایان در راس مدیریت بخشهای مختلف در زمان صادق قطبزاده بود. این تلاطم و نابهسامانی در مدیریت به وضوح دیده میشد و شرایط چنان نابهسامان بود که به هیچوجه نمیشد کاری را درست پیش برد. در این میان چیزی که به وفور دیده میشد بازخریدها و اخراجهای فراوان و نظرات به شدت متفاوت و غیرتخصصی بود. به همین دلیل بهرهوری کلی صداوسیما نه تنها بالاتر نمیرفت که روزبهروز پایینتر هم میآمد. در چنین شرایط نابسامان و پرتلاطمی بود که جناب محمد هاشمی به ریاست سازمان صداوسیما رسیدند. حضور ایشان سکون و آرامشی را با خود به همراه آورد که زیر پوشش آن میشد کارها را پیش برد و بهرهوری را افزایش داد. ایجاد آرامش و شناخت نیروها براساس واقعیتهایی چون تعهد، تخصص، احساس مسئولیت، علاقهمندی به کار و کشور و... موجب ایجاد انسجامی داخلی شد. انسجامی که پایانی بر تلاطم پیشین بود. این بستر مناسب عاملی شد تا مدیران و کارمندان با جان و دل، خارج از مسئولیت سازمانیشان به کار خود بپردازند.
جناب کرباسچی به نکتهای در خصوص ارتباط مردم با رسانه اشاره کردند. با توجه به این که همه بزرگان جزو سیاستگذاران و برنامهریزان آن مقطع از تاریخ صداوسیما بودهاند، به عنوان یک مخاطب میخواهم بدانم سیاستگذاری صداوسیما در آن مقطع چگونه بود که به چنین توفیقی دست پیدا کرد؟ آیا کسی از بیرون خط و ربطی به شما میداد یا خودتان تصمیم میگرفتید؟ آیا کمیتهای ویژه برای سیاستگذاری وجود داشت یا کسانی از میان خودتان به سیاستگذاری میپرداختند؟ این سوال را از آن جهت میپرسم که طبیعتا یکی از سوالات اساسی این است که جهتدهی اصلی سیاستگذاریهای خبری چگونه و چهطور انجام میشد؟
ایزدی: پیش از هر چیز در حاشیه صحبتهای جناب کرباسچی به نکتهای اشاره کنم. نود درصد ترکیب گروههایی که ما به جبهه اعزام میکردیم، از نیروهای سابق صداوسیما بود. ضمن این که تمام سردبیران خبر نیز از دوره پیش به جا مانده بودند. اگر بخواهم به شکل مصداقی به این موضوع اشاره کنم باید بگویم از ابتدای عملیات فتحالمبین تا پایان عملیات بیتالمقدس ۲۴ گروه فیلمبرداری به جبهه اعزام شد. از میان این ۲۴ گروه، ۱۸ گروه به مدت سه ماه، یعنی از آغاز فتحالمبین تا پایان بیتالمقدس و آزادی خرمشهر در جبهه مستقر بودند. خود من نیز آن زمان بهعنوان نماینده صداوسیما در ستاد فرماندهی عملیات حضور داشتم.
برای پاسخ دادن به سوالتان باید اشاره کنم بخش عمده گزارشهای جنگی توسط خود ما در واحد خبر صداوسیما تهیه میشد. ضمن این که بخش عمده مستندها نیز از دل واحد خبر و آنچه گروههای خبری تولید کرده بودند بیرون میآمد. در واقع واحد خبر حضوری مستمر در جبهه داشت و هیچگاه وقفهای در این حضور ایجاد نشد. از همین رو عزیزان گرانقدری هم از میان ما به شهادت رسیدند ازجمله شهید غلامرضا رهبر که یک ایران با صدای او آشنا بود و در موردش میگفتند حتی از خط مقدم هم جلوتر حرکت میکرد تا بتواند عملیاتهای نظامی را ثبت و ضبط کند.
ما هر زمان قصد پخش گزارشهای جنگی را داشتیم پیش از شروع خبر، این نکته را اعلام میکردیم و این گزارشها بیشترین تعداد مخاطب را داشتند. تا جایی که طبق نظرسنجیها تعداد مخاطبان این گزارشها گاهی تا ۸۵ درصد هم میرسید. اما در پاسخ به بخش اصلی سوالتان در خصوص سیاستگذاریها باید به نخست به شورای عالی سیاستگذاری کلان در سازمان صداوسیما اشاره کنم. شورایی که اعضایی از ستاد تبلیغات جنگ به مدیریت کمال خرازی نیز در آن حضور داشتند. سیاستگذاریهای کلان در این شورا انجام میشد. اما در خصوص سیاستگذاریهای اجرایی، باید به شورای اخبار جنگ اشاره کنم که در مدیریت کل پخش اخبار در واحد خبر ایجاد شده بود.این شورا متشکل از نماینده ارشد سپاه، نماینده ارشد ارتش، نماینده ستاد تبلیغات جنگ و بنده به عنوان نماینده صداوسیما بود.این شورا مجری سیاستهای کلان تبلیغات جنگ بود و بهعنوان مثال ابعاد سیاسی واجتماعی گزارشهای دریافتی توسط ما و ابعاد امنیتی توسط نیروهای نظامی بررسی میشد. این روایت مختصری از مسیر سیاستگذاری و به عقیده بنده، مسیری موفق بود. چراکه چنانچه اشاره کردم به لحاظ جذب مخاطب موفق عمل میکرد.
فلذا رادیو و تلویزیون در آن مقطع زمانی کمر به خدمت جنگ بسته بود و موفق هم عمل کرد. تا جایی که میتوان گفت اگر عملکرد رادیو و تلویزیون نبود در حال حاضر هیچ منبع مستندی برای روایت جنگ وجود نداشت.
ما امروز شاهد پخش گزارشهایی در قالب شانتاژهای خبری از صداوسیما هستیم، گزارشهایی که صحت ندارند و ازجمله نزدیکترین نمونههایش را میتوان در جنگ ۱۲ روزه مشاهده کرد. بهعنوان مثال خبری که در خصوص سقوط دو فروند اف۳۵ منتشر شد. میخواهم بدانم شما در آن مقطع زمانی به عنوان مسئول خبر، از چیزی به نام شانتاژ خبری استفاده می کردید؟
ایزدی: گمان میکنم جناب هاشمی بهتر میتوانند پاسخگوی این سوال باشند. تنها نکتهای که من میتوانم اشاره کنم این است که جملگی گزارشهای تصویری ما کاملا مستند و صددرصد قابل راستیآزمایی بودند. در کنار این، بخشی از اخبار توسط ستاد مشترک ارتش و نیروهای مسلح برای ما ارسال میشد که شامل عملکرد روزانه این نیروها بود. باید اذعان کنم که در این اخبار گاهی اوقات نه خطای عمدی که خطاهایی سهوی اتفاق میافتاد. خاطرم هست زمانی که یک بار در خصوص تفاوت آمار هواپیماهای ساقط شده متوجه این نکته شدیم، این خطاهای سهوی نیز با دقت بیشتری مورد توجه قرار گرفتند و از تکرار آنها جلوگیری شد. در مورد گزارشهای تصویری اما که به عنوان منابع ساخت مستند درمورد جنگ نیز مورد استفاده قرار میگرفت، تاکید میکنم که مطلقا هیچگونه شانتاژی صورت نمیگرفت.
هاشمی: شما میدانید که شهر دزفول ۲۰۰ مرتبه بمباران شد. در یکی از این بمبارانها سر کودکی از بدنش جدا شده بود. در این خصوص گزارشی خبری تهیه و حاج صادق آهنگران نیز قطعهای روی آن خوانده بود. خاطرم هست زمانی که این قطعه به عنوان جایگزین آرم خبر روی آنتن رفت امام(ره) مرا خواستند و پرسیدند این چه بود که پخش کردید؟ توضیح دادم که چنین است و چنان است. ایشان گفتند کاری که رادیو و تلویزیون هماکنون باید انجام دهد آفریدن حماسه است، نه مایوس کردن مردم. من فرمان امام را به صداوسیما منتقل کردم اما جناب آهنگران را که بعدتر متوجه شدم آن زمان در خوزستان بودهاند، پیدا نمیکردم. ایشان پسرعمویی داشتند که با شبکه دو کار میکرد، او را خواستیم و گفتیم امام گفتهاند رادیو و تلویزیون باید تصویرگر حماسهها باشد نه عامل مایوس کردن مردم.
به نکته از سوی کسانی چون حجتالاسلام حائری شیرازی انتقاداتی هم وارد میشد و پاسخ من به این انتقادات آن بود که امام حسین(ع) نیز تا ظهر عاشوار حماسه میخواندند و نه زارینامه و ما هم عاشورایی هستیم و باید همچون امام حسین عمل کنیم. این ازجمله پاسخهایی بود که برخی منتقدان را قانع میکرد و برخی را نه. با این حال ما چالش عمدهای در این زمینه نداشتیم و بیشتر بر مبنای اعتماد پیش میرفتیم.
محمدعلی ابطحی: خاطرم هست پس از یکی از پیروزیهای به دست آمده در جبهه، تصنیف «سپیده» استاد محمدرضا شجریان را پخش کردیم. همان زمان جناب آقای خامنهای با من تماس گرفتند و گفتند پس از پیروزی به این عظمت، چرا چنین تصنیفی پخش میکنید؟ تعبیر ایشان از این تصنیف آن بود که گویی در حال روضهسرایی برای ایرانِ ویرانشده هستیم. در واقع میخواهم بگویم چنین حساسیتهایی هم وجود داشت.
ایزدی: شانتاژ اما نبود.
ابطحی: نه، میخواهم بگویم برخوردهای سلیقهای هم بود.
اینجا کلمه شانتاژ استفاده نمیشود، کلمه افراط در تبلیغات مطرح میشود.
ابطحی: آنچه من اشاره کردم البته افراط در تبلیغات نبود.
اشارهام به نکتهای است که جناب مهندس هاشمی فرمودند. نکتهای که ما در سالهای اخیر بسیار با آن مواجه بودهایم.
ابطحی: صداوسیما در سالهای اخیر بسیار متفاوت از آن چیزی است که در دهه شصت بود.
ما اساسا دور هم نشستهایم تا آنچه بودهایم و آنچه هستیم را مرور کنیم. جناب مهندس هاشمی میفرمایند که سر بریده و سوز آهنگران از نگاه امام (ره) برای تهییج مردم اتفاق درستی نبود. این خودبهخود مانند یک دستورالعمل میماند. به این معنا که ما اجازه نداریم با چنین چیزهایی به تهییج احساسات مردم بپردازیم.
ابطحی: در همین راستا، خاطرم هست ما در شیراز بودیم که خبر آمد جناب هاشمی عزل و جناب محمدجواد لاریجانی را به جای ایشان منصوب کردهاند. جناب هاشمی به خانه رفتند و جناب لاریجانی یک شب....
ایزدی: یک شب نه، دو ساعت.
یعنی به دفتر صداوسیما رسیدند؟
ایزدی: امام به محض آن که متوجه این موضوع شدند کل شورای سرپرستی صداوسیما را عزل کردند.
ابطحی: امام به ماجرا ورود کردند و مجددا جناب هاشمی را به صداوسیما برگرداندند. این نکته را گفتم تا به مشاهدات خود از پخش شیرینی برای رفتن جناب هاشمی از صداوسیما برسم و این که در چه شرایطی وارد صداوسیما شدم. ورود من به رادیو، بعد از فتح خرمشهر و در مقطعی بود که دو قطب مقابل یکدیگر ایستاده بودند؛ کارمندان قدیم و افراطیون جدید. همینجا باید تاکید کنم که دلیل اصلی موفقیت همگی ما، دریادلی جناب محمد هاشمی بود. نکتهای که هیچ یک از ما نمیتوانیم آن را انکار کنیم. دریادلی ایشان به حدی بود که به عنوان مثال چندین روز درگیری با دفتر امام(ره) را به خاطر اشتباهی که ما در رادیو کرده بودیم، به جان میخریدند و یک تماس با من نمیگرفتند که گلایهای کنند. در واقع او اجازه میداد آدمها خودشان تصمیمگیری کنند، حتی تصمیمگیری اشتباه و اینگونه رشد پیدا کنند.
همانطور که در ابتدای بحث اشاره شد آن زمان رادیو بسیار بیش از تلویزیون در دسترس بود و تبعا مخاطب بیشتری هم داشت. اگر جناب هاشمی خاطرشان باشد من با ایشان به مشورت پرداختم که اگر تمام آنچه روی آنتن رادیو میرود به جنگ و جبهه محدود شود آیا برای مردم ملالآور نخواهد بود؟ و اگر چیزی جز این روی آنتن رادیو برود آیا برای جمعیت عظیمی که در جبهههای جنگ به سر میبردند ناراحتکننده و برخورنده خواهد بود یا نه؟ ما نمیدانستیم چهطور باید این پارادوکس را حل کرد. خاطرم هست جناب هاشمی، زندهیاد محمدحسین صفارهرندی را دعوت کردند تا به بررسی این نکته بپردازند که آیا میتوان شبکهای ایجاد کرد که در تمام مدت به اخبار جنگ و جبهه اختصاص داشته باشد و فقط در جبهه روی آنتن برود؟ اینجا، نقطه پایهگذاری رادیو جبهه بود. رادیویی که در تمام مدت به اخبار جنگ و جبهه اختصاص داشت و رادیو شهری چهرهای متفاوت پیدا کرد. قصدم از اشاره به این نکته، جلب کردن توجه شما به اهمیت پاسخ این سوال بود که آیا در بحبوحهای چون بحبوحه جنگ میتوان همه جامعه را درگیر جنگ کرد یا نه؟
نکته دیگری که گمان میکنم بیانش خالی از لطف نباشد درمورد لحظه پخش آژیر قرمز است. خاطرم هست بسیار پیش میآمد که رادیو در حال پخش برنامههای عادی خود بود که تلفن آنلاین ستاد مشترک به صدا درمیآمد. در آن لحظه هر چه در حال پخش بود باید قطع و به جای آن نوار «توجهتوجه» پخش میشد و با پایانش تبعا باید به برنامههای عادی برمیگشتیم. حال تصور کنید مردمی که با رادیوهای روشن در پناهگاهها پنهان شدهاند و منتظر وضعیت سفیدند، ناگهان با پخش مثلا دستور پخت غذا از رادیو مواجه میشوند! این چیزی بود که طبیعتا به نظر خودمان نیز به شدت به چشم میآمد و نیازمند اصلاح بود. ما برای این وضعیت با کمک دوستان فنی و بهرهگیری از امکانات پخش محلی چارهای اندیشیدیم. ما آیتمهای کوتاه شش، هفت دقیقهای طراحی کردیم که در آن به نکاتی از جمله چگونگی مراقبت از خود در شرایط جنگی و... اشاره میشد. نکته دیگر در خصوص زمانهای اعلام وضعیت ویژه بود. دوستان خاطرشان هست که دو نوع وضعیت وجود داشت، یکی وضعیتهای طولانیمدت و دیگری وضعیتهای کوتاهمدت. در این میان بهعنوان مثال زمانی که نیروهای ما درحال پیشروی و حمله بودند و مارش نظامی برای چندین و چند روز به طور مدام از رادیو پخش میشد ناگهان تماس میگرفتند و اعلام میکردند که بنابراقتضائات نظامی اندکی فتیله را پایین بکشید. در همین زمینه خاطرم هست این اتفاق یک بار زمانی رخ داد که فخرالدین حجازی با شور بسیار در حال خواندن «صدام بغدادت خراب است...» بود. ضمن این که برعکسش هم پیش میآمد. به عنوان مثال تصور میشد پیشروی و حمله ما کوتاهمدت خواهد بود اما به پیشروی طولانیمدت و برتری نظامی تبدیل میشد. آن زمان دیگر تفاوتی بین کارمندان قدیم و جدید وجود نداشت و همه اهالی رادیو از هر کجای شهر که میتوانستند با موسیقیهایی که همراه داشتند خود را به رادیو میرساندند تا در این شادی شریک باشند.
تا از این بحث دور نشدهایم سوالی دیگر بپرسم. جناب کرباسچی و جناب پورمحمدی، در آن زمان طبیعتا نه بودجهای بود و نه امکاناتی. تعادل بین ساخت برنامه برای مردم عادی که در جنگ حضور نداشتند و ساخت برنامه در مورد جبهه و جنگ در شبکههای موجود تلویزیونی، شبکههای یک و دو، چگونه برقرار شد؟
محمدمهدی پورمحمدی: ورود من به صداوسیما تقریبا همزمان با ورود جناب هاشمی به صداوسیما بود. نخستین مسئولیتی که در صداوسیما به من محول شد امور شهرستانها به معنای اداره کلیه مراکز صداوسیما در مراکز استان و شهرستانهای تابعه بود. مراکزی که در زمان جنگ برخی از آنها به شکل مستقیم درگیر بودند. به عنوان مثال مرکز صداوسیمای آبادان به طور کل تعطیل شده بود. تا جایی که در یکی از بازدیدها به عینه مشاهده کردم که از میان سوراخهای ایجادشده در دیوار میتوان عراقیهایی را که آنسو بودند، دید. برخی مراکز دیگر همچون مرکز مهاباد درگیر مبارزه با ضد انقلاب بودند. خاطرم هست هنگامی که میخواستم از ارومیه به مرکز مهاباد بروم، توصیه شد که حرکتم را به شب موکول نکنم چون ضد انقلاب با قطع درختان و... اقدام به بستن جاده میکند. روزی هم که قصد حرکت داشتیم دستورالعمل آمد که هیچگونه کارت شناسایی به همراه نداشته باشیم تا اگر دستگیر شدیم دست کم شناسایی نشویم. زمانی هم که به آنجا رسیدیم حملات شروع شده بود و نیمهجنگی شهری در جریان بود. قصدم از اشاره به این نکات آن بود که بدانید وضعیت چگونه بود. ما همزمان باید تمام مراکز شهرستانها را که احیانا دارای سلایق مختلف و متفاوت بودند در یک مسیر به خط میکردیم. ضمن این که مردم را برای بسیج عمومی و کمکرسانی به جبههها آماده نگه می داشتیم و همینطور به لحاظ مسائل اقتصادی توجیهشان میکردیم تا بدانند بیشتر بودجه کشور برای جنگ هزینه میشود و مشکلات اقتصادی غیرقابل انکار است. پس همینجا باید از عزیزانی که آن روزها جانشان را از دست دادند و تمام تلاششان را برای مراکز شهرستانها به کار بردند خصوصا مراکزی که زیر تیر مستقیم و به شکل علنی درگیر جنگ بودند، یاد کرد.
چنانچه جناب ابطحی اشاره کردند پس از عزل جناب هاشمی، من نیز بلافاصله استعفا دادم. پس از انصاب دوباره جناب هاشمی توسط امام(ره)، مسئولیت من تغییر کرد و به مدیر شبکه یک تبدیل شدم. هنگام صحبت از برنامههای شبکه یک در زمان جنگ، برای کسانی که امروز بیننده و خواننده صحبتهایمان هستند، باید تشریح کنیم که امکانات فنی به هیچ عنوان مشابه امروز نبود. ما لابراتواری عظیم داشتیم که هماکنون اکثر کارهای صورت گرفته در آن، توسط دانشآموزان دبستانی و راهنمایی و دبیرستانی در منازل با یک گوشی موبایل انجام میشود. شما این محدودیت را به محدودیتهای جنگی برای تهیه امکانات لازم جهت تولید فیلم، سریال و... اضافه کنید تا ارزش کارهایی که در آن زمان انجام میشد برایتان روشن شود.
شما پرسیدید که خط و ربط اصلی سیاستگذاریهای صداوسیما در آن زمان چگونه تعیین میشد؟ شورای معاونین، به ریاست جناب هاشمی، شورایی بود که در آن مسائل گوناگون مورد بحث قرار میگرفت. مسائلی که از سوی مسئولین مملکت، از سوی شورای سرپرستی صداوسیما و... ابلاغ میشد و ما براساس آن پیش میرفتیم. یکی از مسائل ما در آن زمان خیل شهدا، عزای آنها و جو غمانگیز عمومی به خاطر از دست دادن این عزیزان بود. با این حال حفظ روحیه عمومی هم امری اساسی و مهم به شمار میرفت. پس ما در عین این که باید احترام شهدا و خانوادههایشان را نگه میداشتیم باید روحیه مردم را هم حفظ میکردیم. در نتیجه ابتذال و برنامههای فکاهی سبک که امروزه روز متاسفانه به جو غالبِ انبوه شبکههای صداوسیما تبدیل شده است جایی در برنامههای ما نداشت.
با این حال، ما از ساخت برنامههای طنزآمیز نیز به هیچ عنوان غفلت نمیکردیم. به عنوان مثال سریال «سلطان و شبان» در زمان جنگ روانه آنتن شد یا برنامه «سیمای اقتصاد» که هم مدیریت اقتصاد را به مردم میآموخت و هم شامل آیتمهایی طنزآمیز بود. ما در مورد تبیین تاریخ ایران، ایدئولوژی اسلامی و... احساس مسئولیت میکردیم. درنتیجه با وجود محدودیتها و کمبود بودجه، سریالهایی عظیم میساختیم. مثلا ساخت «سربداران» اگرچه در دوران مدیریت من آغاز نشد و من سیزدهمین مدیری بودم که چکهای این سریال به امضایم رسید اما نهایتا در زمان جنگ ساخته شد یا سریالهای «کوچک جنگلی»، «امیرکبیر»، «شاهشکار»، «گرگها خاکستری رنگند»، «پاییز صحرا» و... در آن زمان همچنین تئاترهایتلویزیونی فاخری نیز ساخته شدند. ازجمله «آیینه خیال»، «سوزنبانان»، «توطئه شوم» و... این اتفاقات با مدیریتی صحیح، با همکاری جوانمردانه پرسنل جدید و قدیم صداوسیما و ازجانگذشتگی و زحمات آنها رخ داد تا در کنار حفظ روحیه عمومی، تقویت جریان اعزام نیروها به جبهه، انتقال پیامهای انقلابی به جامعه، مدیریت مسائل اقتصادی و... بتوان با مشکلات ساخت و تحمل کرد تا انشاالله بار جنگ به زمین گذاشته و پیروزی حاصل شود.
به هر حال هیچ کدام از اینها به سادگی به دست نیامد و حیف است اگر همینجا به از خودگذشتگی دوستان فنی صداوسیما اشاره نکنم. توجه داشته باشید که هماکنون به مدد وجود ماهواره، دیگر احتیاجی به نصب دکل نیست. شما میدانید که جای دکل نه بنا بر تصمیم شخصی نیروی انسانی که بنا بر اقتضائات طبیعت معین میشود. درواقع دکل باید در جایی نصب شود که از امکان دریافت و ارسال امواج برخوردار باشد. بنابراین ناگزیر از نصب دکل در صعبالعبورترین راهها و برفگیرترین کوهها بودیم. جاهایی که رفتوآمد و دسترسی به آنها با توجه به کمبود امکانات در زمان جنگ، بسیار دشوار بود. با این حال همه اینها با همکاری دوستان فنی صداوسیما و ازخودگذشتگی آنها به صحیحترین شکل ممکن به سرانجام رسید.
ادامه دارد....