آبادان؛ شهری که روزی صدای رودها و نسیم نخلستانهایش نماد زندگی و سرسبزی بود، امروز در عطشی بیپایان میسوزد، در حالی که رودخانههای بهمنشیر و اروند همچنان جاریاند، تشنگی در رگهای مردم این شهر جریان دارد.
این روزها شهر نخل و نسیم، در سایه شوری آب و سکوت مسئولان، آرام آرام تشنه میشود. آب از لولهها جاری است، اما نه برای زندگی، بلکه برای یادآوری دردِ بیپایانِ مردمی که سالهاست میان وعده و واقعیت گرفتار ماندهاند.
آبی که باید زندگی میبخشید، اکنون از شیر خانهها با بوی نامطبوع و گلآلود، طعمی تلخ و شوری آزاردهنده جاری است، آبی که مردم آبادان آن را نه نعمت، بلکه زهر روزمره خود میدانند.
بحران شوری آب در آبادان موضوع تازهای نیست، سالها طرحهای گوناگون، از انتقال آب تا احداث تصفیه خانه و آب شیرینکن، با وعدههای پرطمطراق کلید خورد، اما هیچیک نتوانست عطش مردم را فرو بنشاند.
با این همه، وعدهها همچنان تکرار میشود، از جلسات متعدد تا مصوبههای بینتیجه، آنچه در عمل نصیب مردم آبادان شده، تنها تداوم شوری آب و تلخیِ سکوت است.
امروز آب لولهکشی در بسیاری از مناطق نهتنها قابل شرب نیست، بلکه بوی بد و مزه شور آن، حتی شستن لباس و ظروف را هم دشوار کرده است.
در این دیار، ماهیها در آب شور میمیرند و مردم با صبری شور زندهاند.
تناقض تلخی است میان شهری که در میان ۲ رود بزرگ قرار دارد، اما از بیآبی و بیتوجهی رنج میبرد.
اهالی شهر با چهرههای خسته اما پرامید میگویند: کاش مسئولان فقط یک جرعه از همین آب را مینوشیدند تا بفهمند ما هر روز چه میکشیم.
در کنار سلامت مردم، کشاورزی و محیط زیست نیز در حال فرسایش است و کارشناسان هشدار دادهاند که تداوم شوری آب نهتنها سلامت مردم، بلکه کشاورزی، دامداری و حتی حیات تالابهای منطقه را تهدید میکند، با اینحال، سکوت مسئولان در برابر این بحران، تلختر از خود آب شده است.
در شهری که روزگاری صدای موج، نوای زندگی بود، امروز هر قطرهی آب شور، یادآور بیعدالتی و فراموشی است.
اما آبادان همچنان با لبخندهایی خسته اما شریف و با امیدی هرچند شور، زنده است.