خبرآنلاین - توافقی که بر اساس طرح ترامپ انجام شده، ۲۰ بند دارد و قرار است در سه مرحله اجرایی شود. آنچه تاکنون انجام شده، مرحله نخست است که شامل آتشبس موقت و تبادل گروگانها با زندانیان فلسطینی در زندانهای اسرائیل میشود؛ این مرحله تاکنون به اجرا درآمدهاست.
در این مرحله، اسرائیل از آن بخش ۸۰ درصدی از مناطق اشغالی که در اختیار داشت، حدود ۴۰ درصد عقبنشینی کرده و بیش از ۵۳ درصد همچنان در محدوده خط زرد تعیینشده باقی ماندهاست. قرار است در سه مرحله، اسرائیل بهتدریج عقبنشینی کند؛ اما در نهایت، بهطورکامل از غزه خارج نخواهد شد و بخشی از مناطق مرزی و گذرگاههای غزه همچنان در کنترل اسرائیل باقی میماند.
مرحله دوم توافق مربوط به خلع سلاح حماس،نحوه بازسازی و کمکرسانیهاست و مرحله سوم نیز درباره آینده اداره غزه و مسائلی چون تشکیل دولت فلسطین و روابط سیاسی آینده است.
بنابراین، فعلاً سادهترین بخشِ توافق یعنی آتشبس اجرایی شده که جنبه مثبت آن، کاهش رنج و آلام مردم فلسطین است؛ مردمی که مدتها زیر بمباران، قحطی و گرسنگی زندگی میکردند. با این حال، مراحل بعدی بسیار پیچیده و دشوارند و بعید است بهسادگی توافقی حاصل شود؛ حتی ممکن است این طرح به سرنوشت توافقات پیشین همچون اسلو دچار گردد.
مسئله فلسطین، بحرانی مزمن در جهان عرب است. تجربه ۷۰ سال گذشته نشان داده که هر بار، رخدادهای مشابهی تکرار میشود. مشکلات تنها به موضوع اداره غزه یا خلع سلاح حماس محدود نیست؛ بلکه شامل مسائلی نظیر آوارگان فلسطینی، ساختار دولت مستقل فلسطین، شهرکسازیهای یهودینشین و آینده بیتالمقدس نیز میشود.
ترامپ، بیتالمقدس را «پایتخت ابدی اسرائیل» خوانده، اما فلسطینیها و اعراب آن را نپذیرفته و بیتالمقدس شرقی را پایتخت فلسطین میدانند. در چنین شرایطی، بعید است این اختلافات بهسادگی حل شود؛ بهویژه آنکه روز گذشته، نتانیاهو بهطور مستقیم و ترامپ بهصورت غیرمستقیم، موضوع الحاق کرانه باختری را مطرح کردند.
به این ترتیب، هرچند نمیتوان نسبت به آتشبس بدبین بود، اما واقعیت این است که مسئله فلسطین ازپیچیدگیهای فراوانی برخورداراست و دو طرف، بر سر تعریفها و مواضع اختلافات عمیقی دارند.
در حال حاضر، آنچه اهمیت دارد، تداوم آتشبس و کاهش رنج مردم فلسطین است؛ هرچند حتی این هم قطعی نیست و به مواضع سیاسی و رفتارهای بعدی طرفها بستگی دارد. باید صبر کرد تا دید در مراحل بعدی، اوضاع به چه سمتی پیش میرود.
به نظر میرسد آمریکا و اسرائیل بیشترین بهرهبرداری را از حمله ۷ اکتبر بردند، در حالی که بیشترین هزینه را مردم فلسطین، لبنان و ایران پرداخت کردند. متأسفانه میتوان گفت بخش زیادی از سرمایهگذاریها و حمایتهایی که جمهوری اسلامی در طول ۴۵ سال گذشته در این زمینه انجام داده، فعلاً دستاورد ملموسی نداشته است.
از نگاه من، اقدام حماس در حملهی ۷ اکتبر، اشتباهی بزرگ و ناشی از محاسبه نادرست بود؛ چراکه در آن زمان، حماس بر غزه تسلط داشت، سلاح، موشک و پهپاد در اختیار داشت و بهعنوان طرفی رسمی در معادلات شناخته میشد. اما اکنون آن جایگاه را از دست داده است.
در این میان، پرسشی جدی مطرح میشود وآن اینکه چگونه با وجود اشراف اطلاعاتی قوی اسرائیل ( که حتی در نقاط دورتر مانند ایران نیز نفوذ اطلاعاتی دارد) حماس توانسته سالها سلاح وارد کند، تونل بسازد و زیرساختهای زیرزمینی ایجاد کند، بیآنکه اسرائیل متوجه شود؟ این مسئلهای است که در آینده باید به آن پاسخ داده شود.
در مجموع، بازدارندگی نظامی حماس تقریباً از بین رفته است. حتی اگر خلع سلاح نشود، براساس اجماع موجود و پذیرش ضمنی خود حماس، دیگر نقشی در اداره غزه نخواهد داشت و نهایتاً به گروهی چریکی و زیرزمینی در حاشیه تبدیل میشود تا شاید در آینده شرایط تغییر کند.
بعید است اسرائیل و آمریکا اجازه دهند حماس همچنان سلاحهای خود را حفظ کند یا در تونلهایش باقی بماند. مقامات تندروی اسرائیلی، از جمله وزیر دفاع، اعلام کردهاندکه مرحلهی بعدی، نابودی کامل تأسیسات وتونلهای زیرزمینی حماس خواهد بود.
همانطور که اشاره شد، پس از پایان مرحلهی اول، احتمال دارد مرحله بعدی با دشواریهای فراوان آغاز شود و حتی جنگ دوباره شعلهور گردد.
تنها طرفی که احتمالاً مایل به آغاز دوباره جنگ است و شاید با حمایت آمریکا بخواهد دامنه آن را به لبنان، یمن و حتی ایران گسترش دهد، نتانیاهو و ائتلاف حاکم بر اسرائیل هستند.
مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه
۲۱۲/۴۲