در فیلم کوتاه «میان دو حرف» ساخته صورح واحه، حرف‌های بلندی نهفته، حتی سکوتش سرشار از ناگفته‌هایی‌ست که در بازنمایی بصری آن باید به تماشا نشست تا سخنش را در نماد و نمودهای آن شنید.

در میان دو انسان، میان پدر و دختری تنها در بیابان، درختی ایستاده که انگار رازدار تمام سخن و سکوتی است که میان آن دو جاری‌ست. گویی درخت میانجی نجات آنهاست. چه در هنگام حضور و چه به وقت فقدان . حضور کانونی درخت و خوانش های فلسفی ـ شاعرانه از نسبت آن با انسان و زندگی، صورت‌بندی مفهومی همین معناست که در فضاسازی و نورپردازی مطلوب اثر که به زیباشناسی بصری فیلم غنا بخشیده به خوبی بازنمایی می‌شود.

قاب‌بندی‌های زیبا و سرشار از حس و عواطف هستند، بدون اینکه دچار سانتی‌مانتالیسم بصری شود و یا به تثبیت قاب‌های کارت پستالی تقلیل یابد. ایده‌ی معنادار «دچار شدن» و پردازش مفهومی آن در بازنمایی تصویری و نشانه‌شناسانه‌اش (استتار بدن پدر و بدنه درخت و بازیابی استعاری از این موقعیت)، شعر سهراب را در جهان خود به تصویر می‌کشد: «دچار یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد، دچار باید بود وگرنه زمزمه‌ی حیرت میان دو حرف، حرام خواهد شد و عشق صدای فاصله‌هاست، صدای فاصله‌هایی که غرق ابهامند».

پایان‌بندی مفهومی ـ بصری فیلم هم تفسیر همین دچار است که از تداوم یک زندگی و ذهنیت زیبا سخن می‌گوید. آری دچار یعنی عاشق تنها و همین است حرفی که فیلم ساز در «میان دو حرف» می‌زند.

۵۹۵۹

منبع: خبرآنلاین