آن چه تا به امروز برای مجموعه فیلمهای هرگز نمایش داده نشده سینمای ایران اتفاق افتاده یک بحث است و شرایطی که حالا فیلم «صداها» دچارش شده یک بحث دیگر. از روزی که اختیار تصمیمگیری درباره مدت و چگونگی اکران فیلمها به صنوف سینمایی واگذار شده تا به حال، بسیار بودهاند فیلمهایی که امکان نمایش عمومی پیدا نکردهاند.
در مورد اغلب این نوع فیلمها، این بهانه وجود داشته که فیلمهای ارزان و کمجاذبهای هستند که بدون استفاده از ستارهها و برای نمایش در جشنوارههای خارجی ساخته شدهاند و در صورت اکران گسترده، مخاطبی پیدا نمیکنند. اما سنگاندازیهای این روزها بر سر راه نمایش فیلم «صداها» و امکان نمایش پیدا نکردن فیلمی مثل «تنها دو بار زندگی میکنیم» دیگر مشخص میکند بدنه سازمان پخش و توزیع فیلمهای ایرانی، اساساً فیلم «نامتعارف» را برنمیتابد و ترجیح میدهد به مشتریان ثابتش همان محصولات تضمینشده و قبلاً امتحانپسداده را عرضه کند.
اینها در عمل سعی دارند فیلمهای نامتعارف را از چرخه تولید و نمایش سینمای ایران حذف کنند و با زدن انگ فیلم خاص و روشنفکرانه و بیتماشاچی به این فیلمها آنها را نادیده بگیرند و نابودشان کنند. این وضعیت بسیار خطرناک است؛ نه فقط از آن جهت که هویت جدید سینمای ایران و همه زور و زحمتهای این سه دهه را بر باد خواهد داد، بلکه بیشتر از آن جهت که ادامه این روند، کسب و کار همین نوع فیلمها را هم کساد خواهد کرد و چندی نخواهد گذشت که اصلاً بهکلی در سینمای ایران تخته خواهد شد و همین آقایانی که امروز دلشان میخواهد «صداها» را زمین بزنند تا از قبل اکران طولانیتر چیزهایی از قبیل «دو خواهر» و «آقای هفت رنگ» و «زندگی شیرین» چند میلیون بیشتر عایدشان شود، باید به فکر پیدا کردن شغل دیگری باشند.
ما این راه را قبلاً پیمودهایم؛ سینمای ایران در سال 1356 ورشکست شد، به این دلیل که مخاطبینش دیگر حوصله و تحمل فیلمفارسی را نداشتند. ظاهراً فراموش کردهایم که این راه را یک بار پیمودهایم. فیلمفارسی ساختن ممکن است در مقاطعی جواب بدهد، اما کلیشههایش بالاخره مستعمل میشود و مخاطب را پس میزند. آن روز که جملهای ورد زبان همه شده بود و دستهجمعی میگفتند فروش خوب «اخراجیها» به نفع کلیت سینمای کشور است و نباید از این بابت نگران بود، نگران همین اتفاقی بودم که امروز دارد برای «صداها» میافتد.
وقتی فیلمی با سر و شکل اخراجیها میلیاردی بفروشد، سینمادار هم خودش را صاحب «همه سینما» میپندارد و به کمتر از «اخراجیها» رضایت نمیدهد. در حالی که در سراسر جهان، فیلمهای نامتعارف هستند که زمینه را برای پویایی و سرزندگی صنعت سینما فراهم میکنند. همین سینمای پرشور و ماجراجوست که زمینهساز تولید فیلمهای موفق تجاری میشود.
اگر امروز میبینیم که «شوالیه سیاهپوش» آقای کریستوفر نولان رکوردهای فروش را جابهجا میکند، نباید یادمان برود که او با ساختن یک فیلم سیاه و سفید شانزده میلیمتری بسیار ارزان (Following) کارش را شروع کرد و کسانی بودند که به او اعتماد کردند و اجازه دادند در قدم دوم، فیلم نامتعارف و غریبی مثل «یادگاری» را بسازد و مردم تماشایش کنند، تا بعد از سالها به «شوالیه سیاه» برسد.
اگر «سگهای انباری» را نابود کرده بودند و به جرم نامتعارف بودن پخشاش نمیکردند، امروز بابت فروش خوب فیلم جدید تارانتینو مسرور نمیشدند. این یک قاعده است. سینمای نامتعارف، در گذر زمان، کلیت سینما را تغذیه میکند. اما سینمادارها و پخشکنندههای ما دو دستی چسبیدهاند به همین چیزهایی که فعلاً پویافیلم و شرکا تحویلشان میدهند و خوشحال از فروش تضمینشده فیلمفارسیهای بازسازیشده، دیگر انواع فیلم را قلع و قمع میکنند و خودشان به جای تماشاگر تصمیم میگیرند.