تحریم جشنواره فیلم سینما حقیقت، جشنوارهای که فقط در دو دوره برگزاری محبوبیت بالایی در میان مستندسازان به دست آورده بود، از سوی مستندسازان اتفاقی احساسی بود که در نهایت به نتیجه خوبی هم نرسید و آنچه به عنوان اهداف این تحریم عنوان شده بود، در نهایت محقق نشد. مستندسازان با برنامه و هدفی خاص تصمیم به تحریم جشنواره سینما حقیقت گرفتند و اعلام کردند که مشکل آنان با این جشنواره و برگزارکنندگانش و اهداف مورد نظر آن نیست بلکه تحریمکنندگان به شرایطی که برای آنان در زمینه ثبت برخی تصاویر و موضوعات به وجود آمده بود اعتراض داشتند و تحریم جشنواره سینماحقیقت را وسیلهای قرار دادند تا این اعتراض را نشان دهند اما هدف آنان با آنچه در عمل با آن مواجه شدیم کاملاً متفاوت بود همین مسئله نشان داد که از ابتدا حرکتی که در این زمینه صورت گرفت اشتباه بود و پایه و اساس درستی نداشت.
مستندسازان همانند خانوادهای هستند که همیشه اتحاد و هماهنگی در میان آنان مشاهده میشد اما این بار رفتاری به دور از شأن این خانواده صورت گرفت. حرکت صورت گرفته همانند این بود که پدر خانوادهای با نانوای محل دعوا کند و بعد بچههای خود را از خوردن نان محروم کند. مشابه همین اقدام بیمنطقی که در این مثال مشاهده میشود در میان مستندسازان نیز در جریان تحریم اخیر دیده شد و به همین خاطر نمیتوان از این تحریم و اقدام صورت گرفته حمایتی کرد، بلکه به وضوح میتوان نسبت به آن منتقد بود و آن را مورد نقد قرار داد.
رابطه مستندسازان با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در این سالها متفاوت از رابطهای بوده که میتواند بین یک نهاد دولتی و تعدادی فیلمساز وجود داشته باشد. مسئولان مرکز در تمامی این سالها تلاش کردند تا مشکلاتی که به وجود میآید را تا حد امکان از مستندسازان دور نگه دارند تا آنان بتوانند در شرایط خوبی فیلم بسازند و از سختیها به دور باشند. مسئولان مرکز از اعمال هرگونه سختگیری به مستندسازان دوری کردند. مقایسهای میان مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و مرکزی که به عنوان مستندسازی در صدا و سیما وجود دارد، نشان میدهد که تا چه حد مسئولان مرکز گسترش تلاش داشتهاند تا مشکلات را از فیلمسازان دور نگه دارند. میزان محدودیتهایی که در آن مرکز به کارها وارد میشد، نبود آزادی و آرامش برای فیلمسازان و ایجاد نکردن اطمینان خاطر برای آنان در مورد تولیداتشان همه نشان میدهد که مدیران مرکز مانند مدیران مرکز گسترش دغدغه ایجاد آرامش در میان فیلمسازان را ندارند.
چهرههایی که به واسطه مرکز گسترش و همکاری با این نهاد آن شناخته شدهاند و به شهرتی رسیدهاند و به جشنوارههای جهانی راه یافتهاند در خاطر همگی ما هستند. از یاد نبردیم کسانی را که پس از ورود به مرکز توانستند فیلمهای خوبی بسازند، در آرامش کار کنند، از حمایتها بهرهمند شوند، اثرشان به جشنوارههای جهانی ارسال شود و جوایزی به دست آورند و نام آنان جهانی شود. اما میبینیم تمامی این حمایتها، اتفاقی که سالها خلا آن در بخشهای مختلف سینمای ما احساس میشد، به راحتی به فراموشی سپرده میشود و افراد در جایی که نباید، پشت حامیان خود را خالی میکنند. نکته قابل توجه در این زمینه آن است که برخی از مستندسازانی که آنان در فهرست تحریمیها دیده میشد، زمان برگزاری جشنواره فیلم خود را ارسال کردند و مایل بودند در جشنواره حضور داشته باشند؛ توجیه آنان این بود که تحریم به صورت تلفنی با آنان در میان گذاشته شده و آنان هم سر کار بودند و به درستی نتوانستند تصمیم بگیرند. پاسخ به این افراد آن بود که اگر تحریم کردهاید روی حرف خود بایستید و مردانه امضایی که کردهاید را بپذیرید.
اما برداشت نادرستی که بعد از تحریم جشنواره از سوی مستندسازان بعد از برگزاری جشنواره شکل گرفت این بود که بسیاری تصور کردند استعفای محمد آفریده دبیر جشنواره و مدیرعامل مرکز در پی این برخوردها بوده است. در صورتی که این دو مورد کاملاً متفاوت از هم بودهاند؛ محمد آفریده از شش ماه قبل میخواست مسئولیت خود را واگذار کند و از مرکز برود اما به هر حال درخواستهایی که از او شد تا جشنواره را برگزار کند، سبب شد تا اوغ این تاریخ صبر کند و در مرکز حضور داشته باشد اما بعد از برگزارشی جشنواره دیگر مسئولیتی برعهده او نبود که بخواهد کار خود را در مرکز ادامه دهد. تلاقی این دو اتفاق با هم تصور آن را به وجود آورده که آفریده به دلیل شرایط جشنواره و تحریمها میرود اما اینها هیچ ارتباطی به هم ندارند.
با شرایطی که اکنون برای مرکز به وجود آمده باید منتظر شویم و ببینیم که چه کسی قرار است در این نهاد مسئولیت را برعهده بگیرد. این مرکز برای مستندسازان اهمیت بسیار بالایی دارد و مدیری که در رأس این بخش قرار میگیرد میتواند نقش تعیینکنندهای داشته باشد.
مستند ساز