تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۲

وای به حال جامعه سیاست‌زده‌ای که مدام در معرض تهدید بنیادگرایی شبه‌علمی قرار دارد و برخی تصمیم‌گیران سیاسی‌اش، هر چه بدبختی است را از چشم دانشگاه می‌بیبند و مدام در حال تزریق و تحمیل نگاه خود، به دانشگاه هستند و برایشان فرق نمی‌کند که این تحمیل در نوع جذب اعضای هیات علمی باشد، یا در ابلاغ آیین‌نامه‌ها. مداح روضه‌شان را تحمیل می‌کنند تا قداست علم را به سخره‌گیرند و استاد را به مبالغ ناچیز می‌خرند که یا آنچه را می‌خواهند درس دهد، یا در هر شویی حاضر شود که مرجعیت علمی را تهدید کنند.

گروه اندیشه: در شهر کورها، که در وضع بدی زندگی می گذراندند، فردی دستگیری می شود. او را نزد حاکم می برند. حاکم می پرسد جرم اش چیست؟ می گویند قربان جرم اش این است که در صورت اش دوتا برآمدگی دارد که ما نداریم. همین باعث شده حرف هایی عجیب و محیرالعقول می زند که ما نمی زنیم. اگر این دو برآمدگی را از صورت او در بیاوریم او هم مثل ما می شود. و به نظر ماجرا حل می شود. و در نهایت به جای حل مساله، با درآوردن دو چشم فرد دستگیر شده، مساله را پاک کردند. به نظر می رسد در ماجرا دکتر سریع القلم و سخنان علمی ایشان نیز با چنین مسئله ای مواجه ایم. محسن عوضوردی در سایت انصاف نیوز در باره تهاجم به دکتر محمود سریع القلم مطلبی نوشته که در زیر می خوانید:

****

دانشگاه، محل تولید علم، نیروی محرک توسعه و بانی گفتمان‌سازی در جامعه است. دانشگاهیان به عنوان نماد عقلانیت و منطق روش‌مند، صریح و بی‌پرده، به واکاوی موضوعات و پدیده‌های مختلف می‌پردازند و حق دارند، با روش علمی، در مورد همه موارد تخصصی(خاص یک رشته علمی)، به هر نحوی که علم تعیین و تایید می‌کنند، اظهار نظر کنند، اما جایگاه سخن افراد دانشگاهی از منظر توجه، متفاوت است.

مثلا، فرق می‌کند که در مورد پدیده یا مفهومی، یک کارمند محترم دانشگاه نظر بدهد، یک روحانی مرتبط با مناسک مذهبی-ایدئولوژیک اظهار نظر کند، یا یک دانشجو (بسته به مقطع تحصیلی) تحلیلی ارائه دهد. تمام این گروه‌ها، حرفی که می‌زنند، ممکن است درست باشد و یک پله از یک شهروند معمولی بدون تحصیلات آکادمیک، جلوتر نظر بدهند، اما فصل‌الخطاب همه‌ی آراء دانشگاهی، نظراتی‌ست که مجتهدین علمی، یعنی اساتید دانشگاه بیان می‌دارند.

به طبع دانشجو، کارمند و نهادهای مذهبی دانشگاه و عموم شهروندان، بنا به حق آزادی اندیشه و بیان، می‌توانند نقد گفتارها، نوشتارها و حتی گفتمان‌های جاری بر افکار یک استاد دانشگاه را نقد کنند، اما نظرات ایشان، به این دلیل که اجتهاد علمی ندارند و جایگاه علم را به غایت یک استاد در نیافته‌اند، نمی‌تواند محلی از توجه بیش از بیان نکته‌وار باشد. همانطور که اهالی حوزه می‌دانند که نظر یک مجتهد یا مرجع‌تقلید، چقدر بر حق‌تر از نظر یک حجت‌الاسلام و یک طلبه، تلقی می‌شود.

باری، استادی که در دانشگاه، گفتمان‌سازی می‌کند، کتاب می‌نویسد، دانشجو تربیت می‌کند و چون مشکاتی در میغات تاریکی‌ها، جامعه را راهنمایی می‌کند، جایگاه رفیعی دارد که نظرات مبتنی بر علمش را در هر دکانی نمی‌توان به چوب حراج نقد گذاشت، چرا که «قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری». اگر به عنوان یک شهروند دانشگاهی یا غیر دانشگاهی، در مورد نظر علمی یک عالم دانشگاهی نظر می‌دهیم، توقع پاسخ و واکنش از ایشان را نباید داشت، مگر آنکه نکته علمی باشد.

اخیرا، اظهار نظر علمی دکتر سریع‌القلم، در مسئله‌ای، امواجی از تخریب و اظهارنظر به راه افتاده است که نباید زیاد مورد توجه قرار گیرند، چرا که مگر در مورد فلان مسئله پزشکی یا فلان مسئله فیزیک و شیمی، ما می‌توانیم نظر یک متخصص را رد کنیم و به دلخواه نظر دهیم؟

در مورد نظر دکتر سریع‌القلم هم همینطور است. ایشان به عنوان یک متخصص علوم سیاسی با پیشینه‌ی تاریخی از سلسله پژوهش‌ها، نظری راجع به احتمال خطای افراد با طبقات پایین اجتماعی، در صورت به کار گمارده شدن در مناسب حساس سخن گفته‌اند. اگر کسی بضاعتی «علمی» در خور دارد، یک گام جلو آید و نظر دهد و به مباحثه بپردازد.ورنه، حربه‌های نخ‌نمایی که با واژگان کلیشه‌ای اشرافی‌گری و سرمایه‌داری و غرب‌زدگی، سال‌ها متفکران حوزه توسعه را محکوم و مطرود کرده است، دیگر پاسخگو نیست.

اما پرسش اینجاست که چرا هر که از هر جا رسید، اجازه اظهار نظر در مورد یک دیدگاه علمی را به خود داد؟ پاسخ را باید در شبه بحران «شومنیسم علمی» جست‌وجو کرد. بحرانی که در عصر آزادی رسانه و گردش‌ اطلاعات، هر کسی را از هر جا و با هر سوادی، «تریبون‌دار» می‌کند. این بحران در شرایطی جدی‌تر می‌شود که می‌بینیم بعضا، برخی اساتید دانشگاه، خیلی دیر از خلوت کتاب‌خانه‌ها درآمده و خیلی سریع، می‌خواهند جبران نبودن‌هایشان کنند و هر جا که می‌رسد می‌روند و در مورد همه چیز صاحب‌نظرند!

وقتی جامعه‌ای که به خودی خود، با پدیده تریبون‌داری غیرعلمی مواجه است و در پیرامون خود، پیج‌های اینستاگرام یا صفحه‌های یوتیوب به اصطلاح تحلیلی را می‌یابد و از طرفی، داعیه‌داران سنگر و مامن دانشگاه را نیز در دام این شومنیسم می‌بیند، در ناخودآگاه احساس اعتماد به‌نفسی می‌کند که پشتوانه اظهارنظراتش می‌شود. اینگونه است که خود دانشگاهیان، با پی‌روایی اظهارنظر در هر جا و هر موردی، چوب حراج به مرجعیت تخصصی خود می‌زنند و سنگر دانشگاه سقوط می‌کند.

تمام این‌ها در یک شرایط و جامعه نرمال به خودی خود بحران‌زاست، وای به حال جامعه سیاست‌زده‌ای که مدام در معرض تهدید بنیادگرایی شبه‌علمی قرار دارد و برخی تصمیم‌گیران سیاسی‌اش، هر چه بدبختی است را از چشم دانشگاه می‌بیبند و مدام در حال تزریق و تحمیل نگاه خود، به دانشگاه هستند و برایشان فرق نمی‌کند که این تحمیل در نوع جذب اعضای هیات علمی باشد، یا در ابلاغ آیین‌نامه‌ها. مداح روضه‌شان را تحمیل می‌کنند تا قداست علم را به سخره‌گیرند و استاد را به مبالغ ناچیز می‌خرند که یا آنچه را می‌خواهند درس دهد، یا در هر شویی حاضر شود که مرجعیت علمی را تهدید کنند.

در چنین شرایط غم‌انگیزی، کاش هر که خود را دانشگاهی و استاد می‌داند، در موارد تخصصی خود نظر دهد، تا آب به آسیاب خیانت به سنگر دانشگاه، نریزد!

۲۱۶۲۱۶

منبع: انصاف نیوز