خبرآنلاین - رسول سلیمی: برای درک دامنه این بحران، باید آن را در سیر تاریخی روابط فراآتلانتیک از ۲۰۱۷ تاکنون و نیز در بستر نظریه هژمونی و نظم بینالمللی قرار داد. دوره اول ریاست جمهوری ترامپ (۲۰۲۱-۲۰۱۷) با خروج از توافق اقلیمی پاریس، برجام، و تهدید مکرر به خروج از ناتو همراه بود که سرمایه اعتمادی انباشته شده از دوران جنگ سرد را به شدت فرسایش داد. با بازگشت او به قدرت در ژانویه ۲۰۲۵، این روند با شتاب و شدت بیشتری از سر گرفته شد: اعمال تعرفههای ۲۵ درصدی یکجانبه بر فولاد و آلومینیوم اروپا و شرطگذاری مجدد کمک به اوکراین بر پرداخت «بدهی» فرضی متحدان به ناتو، دو ضربه مهلک به دو رکن اقتصادی و امنیتی این رابطه بود.
نظرسنجی YouGov، که نمونهای ۱۰,۰۰۰ نفره را در ۱۲ کشور (شامل قدرتهای محوری چون آلمان و فرانسه و نیز متحدان شرقی مانند لهستان) پوشش داد، نشان میدهد که این سیاستها به بازتعریف هویت اروپایی در تقابل با واشنگتن منجر شده است. اورزولا فون در لاین این وضعیت را «لحظه سرنوشتساز برای حاکمیت استراتژیک اروپا» خواند.
سطح تحلیل فردی و شناختی: سیاستهای ترامپ به مثابه تهدید هویتی
نظرسنجی YouGov نشان میدهد که ۵۱ درصد از پاسخدهندگان آلمانی و ۴۵ درصد از پاسخدهندگان فرانسوی، ترامپ را تهدیدی برای امنیت قاره میدانند. این رقم در لهستان، کشوری که پیشتر متحدی سرسخت برای آمریکا محسوب میشد، به ۵۵ درصد میرسد. از منظر نظریه سازهانگاری در روابط بینالملل، این اعداد تنها بیانگر نارضایتی اقتصادی نیستند، بلکه حکایت از دگرگونی در «نقشهای هویتی» دارند. شهروند اروپایی، که هویت خود را ذیل چتر امنیتی و ارزشی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تعریف میکرد، اکنون رهبر آن کشور را نه حافظ، بلکه تهدیدکننده آن هویت و ارزشهای مشترک (چون چندجانبهگرایی، تجارت آزاد مبتنی بر قواعد، و تعهد امنیتی جمعی) میبیند. این تغییر شناختی، بنیان مردمی اتحاد آتلانتیک را سست میکند.
سطح تحلیل داخلی و نهادی: واکنش رهبران و تولد «اتحادیه اروپای ژئوپلیتیک»
واکنش رهبران اروپایی به این نظرسنجی و به سیاستهای ترامپ، نمونهای کلاسیک از نظریه نهادگرایی لیبرال است که بر نقش نهادها در شکلدهی به ترجیحات و افزایش هزینه نقض هنجارها تأکید دارد. اتحادیه اروپا، به عنوان یک نهاد فراملی، با رد طرح ترامپ و تکیه بر فرآیندهای جمعی تصمیمگیری، در حال افزایش انسجام درونی و تعریف منافع مشترک در مقابل فشار خارجی است. سخنان فون در لاین مبنی بر ضرورت «خودکفایی دفاعی» و «کاهش وابستگی راهبردی»، تنها شعار نبوده، بلکه با اقدامات عینی همراه شده است. براساس گزارش شورای روابط خارجی، بودجه دفاعی جمعی اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۵ نسبت به ۲۰۲۱، ۴۰ درصد افزایش یافته و تلاش برای یکپارچهسازی صنایع دفاعی تحت چتر «صندوق دفاعی اروپا» شتاب گرفته است. این حرکت به سمت «اتحادیه اروپای ژئوپلیتیک»، پاسخی نهادی به بیثباتی ناشی از سیاستهای یکجانبهگرای واشنگتن است.
سطح تحلیل بینالمللی: بازتعریف توازن قوا و دکترین «تکیه بر خود»
از منظر واقعگرایی ساختاری، سیاست «آمریکای اول» ترامپ یک بازی با حاصل جمع صفر را بر رابطه با متحدان تحمیل کرده است. تعرفههای تجاری و بیاعتبار کردن بند پنجم معاهده ناتو، امنیت را به کالایی مشروط و قابل معامله تبدیل کرده که اروپا را وادار به محاسبه مجدد معادلات امنیتی خود نموده است. تحلیل مؤسسه بروکینگز هشدار میدهد که این شکاف میتواند توان بازدارندگی ناتو در شرق اروپا را تا ۱۵ درصد تضعیف کند، که این خود یک خلأ امنیتی خطرناک ایجاد مینماید. پاسخ اروپا، به جای تسلیم، حرکت به سمت «توازنبخشی نرم» (Soft Balancing) در برابر هژمون سنتی خود بوده است. این استراتژی نه لزوماً خروج از ناتو، بلکه افزایش استقلال عمل درون چارچوب آن از طریق تقویت «ستون اروپایی ناتو» و همکاریهای امنیتی مستقل (مانند ابتکار مداخله سریع اروپا) است که هدف آن، کاهش آسیبپذیری در برابر نوسانات سیاسی در واشنگتن است.
سطح تحلیل سیستمی و آینده نظم جهانی: تقویت جبهه چندجانبهگرایی؟
به همین دلیل، این بحران فراآتلانتیک را باید در بستر رقابت گستردهتر میان حکمرانی یکجانبهگرا و چندجانبهگرا دید. اروپا، به عنوان بزرگترین بلوک تجاری و مدافع تاریخی نهادهای بینالمللی، در تقابل با رویکرد ترامپ، نقش رهبری جایگزین در دفاع از نظم مبتنی بر قوانین را بر عهده گرفته است. افزایش بودجه دفاعی و تجاری مستقل، اروپا را به قطب سوم در معادله دوقطبی فشرده آمریکا-چین تبدیل میکند. پیشبینی شورای روابط خارجی (۱۹ نوامبر ۲۰۲۵) حاکی از آن است که بودجه دفاعی اروپا تا سال ۲۰۲۶ ممکن است تا ۱۵ درصد دیگر نیز افزایش یابد، که نشاندهنده تعهد به این مسیر است. خطر این است که تضعیف ناتو، فضای مانور بیشتری به رقبای ژئوپلیتیک مانند روسیه بدهد که از این شکاف استقبال میکنند.
جمعبندی و چشمانداز: آتلانتیک جدید یا جدایی تدریجی؟
نظرسنجی YouGov و واکنشهای پس از آن، یک «نقطه عطف» را در روابط اروپا و آمریکا نشان میدهد. دوران اتکای بیقید و شرط اروپا به حمایت امنیتی آمریکا به پایان رسیده است. پارادوکس وضعیت کنونی در این است: سیاستهای ترامپ با هدف اعمال فشار برای گرفتن امتیاز بیشتر، در عوض به خواسته دیرین اروپا برای «استقلال استراتژیک» شتاب بخشیده است.
چشمانداز محتمل، نه فروپاشی ناتو، بلکه تولد یک «ناتوی دو سرعته» یا یک «ائتلاف فراآتلانتیک بازتعریف شده» است. در این مدل جدید، اروپا نقش فعالتر، هزینهپردازتر و تصمیمسازتری در امور امنیتی خود و همسایگی خود خواهد داشت. همکاری با آمریکا نه بر پایه «تبعیت»، بلکه بر مبنای «شراکت بین قارههای متقابل» خواهد بود.
راهکار پایدار، همانگونه که در گزارش اشاره شد، ممکن است شکلگیری چارچوبهای نهادی جدید مانند «شورای تجارت و امنیت فراآتلانتیک» باشد که در آن، منافع اقتصادی و امنیتی در قالبی متوازن و مبتنی بر قواعد شفاف دنبال شود. با این حال، هشدار نهایی این است: اگر بازی با حاصل جمع صفر از سوی واشنگتن ادامه یابد و اروپا نتواند به سرعت شکافهای درونی خود (مانند اختلاف نظرهای بالقوه بین اعضای شرقی و غربی) را مدیریت کند، خطر تضعیف غیرقابل جبران ساختارهای امنیتی غرب و تقویت رقبای استبدادی در صحنه جهانی به شدت واقعی خواهد بود. آمار ۴۸ درصدی، دیگر یک هشدار نیست؛ اعلان آغاز یک فصل جدید در ژئوپلیتیک جهان است.
۲۱۳/۴۲