واکنشها به اظهارات اخیر دکتر سریعالقلم همچنان ادامه دارد. از اکبر گنجی که در آمریکا نشسته، تا علی علیزاده که در لندن است، تا روزنامه هممیهن، همه به نقد سخنان اخیر او پرداختهاند و از این «فرصت» برای تاختن به شخصیت ایشان نهایت استفاده را کردهاند. گویی سریعالقلم هیچ «گذشتهای» نداشته، هیچ کتاب و مقالهای منتشر نکرده و هیچ «حرف دیگری» نزده است؛ انگار تمام کارنامه علمی و پژوهشی او در یک ویدئوی سه دقیقهای خلاصه میشود.
حتی اگر با دیدگاههای اخیر دکتر سریعالقلم موافق نباشیم، نحوه برخورد پرخاشگرانه با یک نویسنده و پژوهشگر ایرانی واقعاً شگفتآور است. در میان دهها جلد کتاب و صدها مقالهای که او طی این سالها نوشته، آیا هیچ امر ارزشمندی وجود نداشته؟ آیا اکنون «خطایی چنان عظیم» رخ داده که باید با او چنین کنیم؟ جامعهشناسی نخبهکشی در ایران مگر چیزی جز این است؟
نخبهکشی یعنی اینگونه بیرحمانه با «گذشته و آینده» یک نفر رفتار کردن. سریعالقلم یکی از چهرههای پرکار و از معدود اساتید دانشگاهی ایرانی است که حضور فعالی در مجامع بینالمللی داشته و همیشه از مسیرهای غیرکلیشهای برای رشد پیش رفته است.
او فرزند همین سرزمین است. یکی از معدود ایرانیانی که پس از سالهای طولانی تحصیل در آمریکا «دل کند» و به ایران بازگشت تا بنویسد، پژوهش کند و در کشور خودش فعالیت علمی داشته باشد. برخلاف بسیاری از اساتید دانشگاه، برای "فرصت مطالعاتی" به اروپا، یا کانادا یا حتی آمریکا نرفت بلکه به کویت رفت و کوشید که حتی در بازه فرصت مطالعاتی، یک کشورِ منطقه را عمیق و دقیق بفهمد.
این همه سال پژوهش و تألیف، ناگهان در یک ویدئوی کوتاه فروکاسته شد؛ و از اکبر گنجی تا علی علیزاده، رسالت خود را در نکوهش سریعالقلم به بهترین شکل انجام دادند. این خُلق پرخاشگر و این شتاب در تخریب چهرهها از کجا میآید؟ نقد دیدگاههای سریعالقلم، همانند هر اندیشمند دیگری، امری طبیعی و ضروری است. جامعه علمی بدون نقد پیش نمیرود. اما آنچه طی روزهای اخیر رخ داد، فراتر از نقد و بیشتر شبیه تلاش برای بیاعتبارسازی کلیتِ یک شخصیت علمی بود. روزنامه هممیهن که پیشتر کمتر به نقد کتابها و تألیفات او پرداخته بود، چنان شتابزده به سخنان اخیرش حمله کرد که انسان حیرت میکند: علت این سرعتِ ما ایرانیان در کوبیدن و منهدم کردن یک فرد چیست؟
چند نکته درباره سریعالقلم:
۱. متانت و صمیمیت در رفتار
داوری علمی درباره آثار او زمان میبرد، اما یک گزاره روشن است: رفتارِ او نماد متانت و آرامش است. در زمانی که برخی اعضای هیات علمی دانشگاه ها گاه بیحوصله با دانشجویان برخورد میکنند، حضور و رفتار سریعالقلم برای نسل جوان نمونهای ارزشمند است. نمونه ای از اوج متانت ایرانی.
۲. پیگیری جدی روندهای بینالمللی
او از معدود ایرانیانی است که هر سال پس از حضور در اجلاس داووس، خلاصه مباحث را در قالب مقاله منتشر میکند. سالهاست که جریان توسعه در امارات و ترکیه را با عدد و رقم و با حوصله تحلیل کرده و خود را محدود به اطلاعات داخلی نکرده است. او آنچه را که در مراودات بین المللی می آموزد با «عدد و رقم» به جامعه خودش منعکس می کند.
۳. وسعت حوزه مطالعه و «حوصله علمی»
او جزء معدود چهره های دانشگاهی است که درباره امام موسی صدر کتاب نوشته؛ اقدامی که نشان میدهد علاوه بر حوزه تخصصیاش، نسبت به جریانهای فکری و تاریخی ایران نیز «با حوصله» و نگاه علمی پژوهش کرده است.
۴. زیست شخصی و انتخاب بازگشت به ایران
سخن آخر درباره زیست فردی سریع القلم است. او بجای اینکه مسیر پدر ممدانی را طی کند، و بجای اینکه در نیویورک یا سانفرانسیسکو به تدریس مشغول شود در تهران زیست، در تهران کتاب نوشت، و در ایران با نسل دانشجو به کار پژوهش و قلم همت گمارد. آنچه که زیست شخصی سریع القلم را دلنشین می کند این است که او کوشید از زیستن در ایران بیش از زیستن در سانفرانسیسکو یا نیویورک لذت ببرد؛ سالها نوشت و به این سرزمین وفادار ماند.
فارغ از داوری درباره «یک برش کوتاه» از سخنان او، امیدوارم روزی برسد که در نقد و مواجهه با چهرهها، کاری را که با کاوه مدنی کردیم، تکرار نکنیم. آنچه را که اکبر گنجی در عالیجناب سرخپوش با هاشمی رفسنجانی کرد را تکرار نکنیم. گذشته افراد و سالها فعالیتشان را در نقدها لحاظ کنیم. بیرحمانه نقد کردن آسانترین شیوه است. نقد علمی بدون احترام به سابقه افراد، نه به توسعه کشور کمک میکند و نه به رشد گفتمان.
منبع: کانال نویسنده
۲۱۶۲۱۶