خبرگزاری حوزه نوشت:

 

حاج حامد خفاف سخنگوی حضرت آیت الله سیستانی و از همراهان ایشان در سفر درمانی به لندن در سال 2003 در صفحات 83 تا 86 کتاب خود که "سفر درمانی آیت الله سیستانی به لندن و بحران نجف" نام دارد آورده است:
ساعت سه ظهر، زمان مقرر برای انتقال جناب سید به بیمارستان تخصصی قلب هرفیلد بود. سید محمد رضا(فرزند حضرت آیت الله سیستانی)، جناب سید را از اخبار تازه نجف و اوضاع بد آنجا مطلع کرد. آثار ناراحتی را در چهره سید مشاهده کردم و سید محمدرضا را سرزنش کردم که جناب سید قرار است تا دقایقی دیگر جراحی شود آیا بهتر نبود که الان این خبر را به ایشان نمی­دادی تا عمل تمام شود؟ این رنجش خاطر ممکن است بر سلامتی ایشان تاثیر بدی داشته باشد. ما نباید فراموش کنیم که ایشان بیمار قلبی است.
سید محمدرضا گفت: من اصرار دارم که ایشان در هر شرایطی در جریان تمام اتفاقات قرار گیرند.
در هر صورت ساعت سه بیمارستان ولینگتون را به مقصد بیمارستان تخصصی قلب هرفیلد ترک کردیم. جناب سید بود و سید محمدرضا و سید جواد شهرستانی و سید مرتضی کشمیری و تیم پزشکی و جمعی از دوستان خاص. حدود یک ساعت در راه بودیم.
ساعت چهار بود که به بیمارستان هرفیلد رسیدیم و جناب سید به اتاقی که برای ایشان آماده شده بود منتقل شد. رییس بخش جراحی قلب که یک ایرانی بود ایشان را معاینه کرد. اسم او اصغر خاقانی بود.
دکتر محمود بربیر، برای جناب سید درباره جریان عمل توضیح داد و اینکه محل عمل فاصله بین ران و شکم است و ایشان می­تواند در حین عمل، از طریق دستگاه نمایشگر موجود در بالای تخت، جریان امور را مشاهده کند زیرا بی حسی موضعی است.
دکتر اصغر خاقانی به ایشان گفت: اگر دوست داشته باشید می­توانم در مورد جریان عمل برای شما توضیح بدهم. جناب سید فرمود: نیازی نیست می­دانم، من پنجاه و پنج سال از عمر خود را در نجف سپری کرده ام و اکنون نجف در آتش می­سوزد و تمام فکر من آنجا است، به صفحه نمایشگر هم نگاه نمی­کنم، زیرا تمام فکر من آنجا است.
در ساعت پنج و پنجاه دقیقه جناب سید از اتاق عمل خارج شد و در اتاق خود مستقر شد. پس از مدتی تیم پزشکی به اتاق ایشان آمدند. دکتر محمود بربیر هم در میان آنها بود. وی از جمله پزشکانی بود که با این عمل موافق نبود. جناب سید به وی فرمود: نظر شما خلاف واقع بود، و این در جریان عمل مشخص شد، حال چه می­گویی؟ دکتر بربیر جواب داد: این تشخیص من در آن حالت بود و شما فرمودید مشورت کنیم ما هم مشورت کردیم و این هم فایده اش بود.
جناب سید فرمود: درست است، ای کاش تمام امور عراق با مشورت حل می­شد نه با خشونت و گلوله.
جناب سید چقدر بزرگ بود... قبل از رفتن به اتاق عمل به عراق فکر می­کرد و پس از آن هم به عراق می­اندیشید...

/6262

منبع: همشهری