به گزارش خبرآنلاین، روزنامه شرق نوشت: این مفهوم خیلی زودتر از آنچه میشد تصورش کرد بهجای همگرایی، موجی از انتقادها را با خود همراه کرد و در دیگر سوی ماجرا، تریبون مجلس که باید محل گفتوگوی عقلانی و حل مسائل کشور باشد، با حضور چشمگیر جریان تندرو به ابزاری برای ایجاد التهاب اجتماعی و تسویهحسابهای جناحی بدل شد؛ جایی برای بروز حب، کینه و انتقام سیاسی از چهرههایی که در سالهای گذشته در مقام مسئولیت بودند.
از رؤیای «وفاق» تا واقعیت انتقام
از نخستین ماههای آغاز به کار مجلس دوازدهم، فریاد محاکمه سر داده شد؛ نام ظریف و روحانی به عنوان نماد همه ناکامیها مطرح شد، تا جایی که حتی کمکاریها و ضعفهای دوران دولت رئیسی نیز به آنان نسبت داده شد. این رویکرد، نه از سر نقد منصفانه، بلکه حاصل نگاه گزینشی و یکسویه به تاریخ مدیریت کشور بود. در ماجرای برجام نیز همین منطق حاکم شد؛ گویی برخی ترجیح دادند همصدا با مخالفان خارجی ایران، از ترامپ تا نتانیاهو، پایان این توافق را جشن بگیرند و بر طبل خوشحالی از فروپاشی آن بکوبند؛ بیآنکه هزینههای سنگین این شکست برای منافع ملی و زندگی مردم را به رسمیت بشناسند.
رئیس قوه قضائیه در سیبل جدید تندروها
اگرچه حمله به روحانی و ظریف در چارچوب منازعات سیاسی سالهای اخیر چندان دور از انتظار نبود، اما نقطهای که پرسشبرانگیز و غیرقابل توجیه به نظر میرسید، جهتگیری تند و کمسابقه علیه غلامحسین محسنیاژهای، رئیس قوه قضائیه است؛ حملهای که تا پیش از این، نظیر آن نسبت به عالیترین مقام دستگاه قضا کمتر دیده شده بود. امروز اژهای، رئیس قوه قضائیه، توانسته است رضایت بخش قابل توجهی از افکار عمومی و ناظران سیاسی را جلب کند؛ رضایتی که عمدتا با رویکرد او در ساماندهی پروندههای کلان و فاصلهگرفتن از رفتارهای شعاری شکل گرفت. با این حال، مخالفتها عمدتا از سوی جریانهای تندرو و چهرههای نزدیک به جبهه پایداری بروز یافت؛ جریانی که هرگونه فاصلهگرفتن از برخوردهای نمایشی را بهمنزله عقبنشینی تعبیر میکند. نمونههای این رویکرد در مواضع علنی برخی نمایندگان نیز قابل مشاهده است. سال گذشته، علی خضریان، نماینده تهران، صراحتا اعلام کرد که دیگر شخصیتی مانند ابراهیم رئیسی برای مبارزه با فساد وجود ندارد؛ گزارهای که بیش از آنکه تحلیل باشد، حامل یک نگاه سیاسی و مقایسهای جهتدار بود.
عبور از خط قرمزها؛ درخواست محاکمه قاضیالقضات
حتی در ماجرای پرونده موسوم به «چای دبش» نیز رسانهها و چهرههای وابسته به جریانهای خاص، از جمله سایتهای خبری وابسته به جریان تندروی اصولگرایی، به میدان آمدند. هرچند در ظاهر بر اصل محکومیت متهمان در صورت اثبات اتهام تأکید شد، اما حملات رسانهای همزمان با صدور رأی اولیه محکومیت دو وزیر دولت مرحوم رئیسی، نشان داد که مسئله فراتر از مطالبه شفافیت قضائی است و بیش از هر چیز، رنگوبوی رقابت و تسویهحساب سیاسی دارد.
هفته گذشته، نقطه اوج این روند زمانی رقم خورد که ابوترابی، نماینده مجلس، در اقدامی کمسابقه و در کمال ناباوری، آشکارا خواستار کشاندن رئیس قوه قضائیه به پای میز محاکمه و مجازات شد. اظهاراتی که اگرچه بهسرعت در فضای مجازی بازتاب یافت، اما در سطح رسانهای با سکوتی معنادار مواجه شد؛ سکوتی که خود پرسشهای جدیتری را پیش میکشد. فارغ از اینکه هر مقام و نهادی باید در چارچوب قانون پاسخگو باشد، این پرسش اساسی مطرح است که چگونه برخی نمایندگان به خود اجازه میدهند پیش از طیشدن هر روند حقوقی، اصل اعتبار و استقلال دستگاه قضا را زیر سؤال ببرند و آن را به ابزار نزاعهای سیاسی بدل کنند.
چنین رفتاری نه نقد است و نه مطالبه شفافیت، بلکه تضعیف یکی از ارکان حاکمیت در برابر افکار عمومی محسوب میشود. پیش از این نیز حمید رسایی، دیگر نماینده شناختهشده جریان پایداری، در ادامه همان الگوی تکراری این روزها، با طرح ادعاهایی اثباتنشده، تلاش کرد برکناری یکی از قضات را به پرونده فساد گره بزند؛ ادعایی که بیش از آنکه مستند باشد، در امتداد فضاسازی رسانهای و سیاسی قابل ارزیابی است. مجموع این مواضع نشان میدهد که بخشی از جنجالهای اخیر، نه از سر دغدغه عدالت و قانون، بلکه در چارچوب پروژهای برای فشار سیاسی، تخریب نهادی و بهرهبرداری جناحی از حساسترین حوزههای حاکمیتی دنبال میشود.
هراسافکنی بنزینی؛ نقد یا تسویهحساب؟
اما این سریال فریادهای پوشالی گویا پایانی ندارد. اگر از این زاویه عبور کنیم و به سوی دیگر ماجرا بنگریم، حملات به دولت نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. بیتردید، عملکرد رئیسجمهور و برخی وزرا خالی از نقد نیست و انتقادات جدی به دولت وارد است، اما آنچه امروز شاهد آن هستیم، نه نقد مسئولانه، بلکه مصادره مطالبات مردم به نفع تسویهحسابهای سیاسی است؛ جایی که «نام مردم» خرج میشود و «سود جناحی» برداشت.
فقط به همین ماه گذشته بازگردیم؛ زمانی که با وجود تصمیم حاکمیتی برای افزایش قیمت بنزین، «تصمیمی که در چارچوب ملاحظات اقتصادی و مدیریتی اتخاذ شد»، امیرحسین ثابتی با ادبیاتی ملتهب، فضایی از هراس و بحرانسازی ایجاد کرد. او با دمیدن در آتش ترسهای اجتماعی، مدعی شد دولت در پی تکرار وقایع ۹۸ است، سفره مردم کوچکتر خواهد شد و بنزین با قیمتی نجومی جامعه را در شوک فروخواهد برد. حتی شگفتآورتر آنکه در این فضاسازی، پای کشتهشدگان حوادث تلخ گذشته نیز به میان کشیده شد؛ گویی جان مردم، به ابزاری برای تقابل سیاسی با دولت بدل شده است.
پرسش اساسی اینجاست که چرا برای رویارویی با دولت، از زخمهای باز جامعه و خاطرات تلخ ملی هزینهسازی میشود؟ آن هم در حالی که رهبر انقلاب با تمجید از تلاشهای دولت بارها از قوه مجریه حمایت کرده و از همه خواستند تا از دولت حمایت کنند. واقعیت اما مسیر دیگری را نشان داد. بنزین گران شد، اما نه آشوبی رخ داد، نه التهاب فراگیری شکل گرفت و نه جامعه به مسیری که هشدار داده میشد رفت. حال این پرسش پررنگتر از همیشه مطرح است که این حجم از دروغپردازی، اغراق و فرافکنی، دقیقا برای چه هدفی انجام شد و چه کسی قرار بود از آن بهرهبرداری کند؟
رویکرد دوگانه در مواجهه با مسائل ملی
رضا سپهوند، عضو کمیسیون انرژی، در پاسخ به «شرق» ضمن اشاره به تنشهایی که در جریان فعالیتهای اخیر ایجاد شده بود و نحوه مدیریت این فضا، به واکاوی انتقادی عملکرد «جبهه پایداری» پرداخت و رویکرد این جریان را «برخورد کاملا سیاسی با مسائل ملی» توصیف کرد و گفت: متأسفانه این جریان دائما با مسائل کشور برخوردی سیاسی دارد؛ گویی هنوز در کارزار انتخاباتی به سر میبرند. جای تأسف عمیق دارد که در موضوعات ملی و مسائلی که مستقیما با معیشت مردم گره خورده است، این افراد بهجای ارائه راهکار، به دنبال مچگیری و ماهیگیری از آب گلآلود برای تضمین آینده انتخاباتی خود هستند.
نفاق سیاسی در ماجرای بنزین؛ دایههای مهربانتر از مادر!
این نماینده مجلس در بخش مهمی از سخنان خود، پرده از دوگانگی رفتار این جریان درباره قیمت حاملهای انرژی برداشت و گفت: جریان تندروی مجلس دائما تلاش میکند در جامعه خود را دایه دلسوزتر از مادر نشان دهد. این در حالی است که در محافل غیرخبری و خصوصی که ما نیز حضور داریم، خودِ این افراد معتقدند قیمت بنزین در شرایط کنونی بسیار پایین است و نیاز به اصلاح دارد. اما وقتی پای رسانهها به میان میآید، دقیقا چیز دیگری را عنوان میکنند و شعار مخالفت میدهند.
عبور از تصمیمات کلان نظام در موضوع فیلترینگ و حجاب
سپهوند با تأکید بر اینکه برخوردهای این گروه «صرفا سیاسی» است، افزود: این رویکرد را در هر موضوعی که مطرح میشود میبینیم؛ چه بحث فیلترینگ باشد و چه لایحه عفاف و حجاب. این در حالی است که در مورد تمام این موضوعات، از جمله بحث نرخ بنزین، کلیت نظام به یک نتیجه و جمعبندی مشخص رسیده است. اما این جریان با روشهای خاص خود قصد دارد به جامعه و بهویژه قشر ضعیف القا کند که فقط دوستدار آنها هستند تا از این طریق سبد رأی خود را برای انتخابات آینده پر کنند. شاهد هستیم که دائما در مجلس فریاد میزنند و در مناظرهها سعی در تهییج جامعه دارند. هرکسی میتواند برای تهییج بخشی از جامعه شعار بدهد، اما شعار باید دو ویژگی داشته باشد: اولا قابلیت اجرا داشته باشد و ثانیا منافع ملی و مردم را در کوتاهمدت و بلندمدت تأمین کند. او در پایان هشدار داد: سوءاستفاده از شرایط کنونی و وضعیت ضعیف اقتصادی مردم برای اهداف انتخاباتی، ظلم آشکار در حق جمهوری اسلامی و ظلم در حق این مردم است.
تریبونهای هیجانی و ادعاهای تکذیبشده
اما این ماجراها را پایانی نیست و هر بار در قالبی دیگر تکرار میشوند. آنچه هفته گذشته در صحن مجلس رخ داد، بار دیگر نشان داد که گویا هر جلسه علنی مجلس شورای اسلامی باید با حاشیهای تازه همراه باشد؛ حاشیهای که غالبا بر پایه اطلاعات نادرست شکل میگیرد و هدفی جز تزریق التهاب به جامعه ندارد. در این میان، نماینده قم پشت تریبون مجلس، با ادبیاتی احساسی و ژستی انقلابی، مرز میان «دین خود» و «دین دیگران» را ترسیم کرد و مدعی شد خانم طالبانیدارستانی پس از بازجویی توسط نهادهای امنیتی دچار سکته شده است. ادعایی که ساعاتی بعد، با واکنش گسترده در فضای مجازی مواجه شد و موجی از پرسشها را به دنبال آورد؛ مهمترین آنکه چرا بار دیگر تلاش شد پای رئیس قوه قضائیه به ماجرایی کشیده شود که اساسا از ابتدا فاقد صحت بود؟ واقعیت اما چیز دیگری بود. برخلاف ادعای مطرحشده، این فرد نهتنها دچار سکته نشده بود، بلکه بنا به اصرار شخصی خود راهی مرکز درمانی شده بود. این در حالی است که سوابق او در یک سال گذشته، حاکی از رفتارهایی مسئلهساز و تلاش مستمر برای کشاندن جامعه و خیابانها به سمت التهاب و تنش است. نکته قابل تأمل آنجاست که با وجود روشنشدن واقعیت، نماینده تندرو نهتنها بر ادعای نادرست خود پافشاری کرد، بلکه حتی کمترین نشانهای از اصلاح سخن یا عذرخواهی نیز بروز نداد؛ رفتاری که بیش از هر چیز، بیاعتنایی به حقیقت و مسئولیت نمایندگی مردم را نشان میدهد.
غوغاسالاری؛ نشانهای از بنبست سیاسی
مجموع این رفتارهای هیجانی و نادرست، تصویری روشن از وضعیت این جریان ترسیم میکند، جبههای که گویی به انتهای مسیر سیاسی خود رسیده و برای دیدهشدن، حاضر است از هر خط قرمزی عبور کند؛ حتی اگر بهای آن بیاعتبارکردن نهادها، تخریب اعتماد عمومی و عبور از اخلاق سیاسی باشد. شاید برخی اعضای تندرو مجلس هنوز در فضای انتخابات نفس میکشند؛ گویی زمان رأیگیری به پایان نرسیده و با تکیه بر جمعیتی اقلیت، چنین میپندارند که میتوانند با نیتهای پنهان و محاسبات جناحی، برای سرنوشت ۸۰ میلیون ایرانی تصمیمسازی کنند. از برکناری رئیس دستگاه قضا سخن میگویند و حتی دولت و شخص رئیسجمهور، مسعود پزشکیان، را در معرض تهدیدهای لفظی و فشارهای سیاسی قرار میدهند؛ بیآنکه به جایگاه رأی مردم، ساختارهای قانونی و پیامدهای اجتماعی این رفتارها توجهی داشته باشند. این رویکرد، نه نشانه قدرت، که علامت استیصال سیاسی است؛ جریانی که بهجای اقناع افکار عمومی، به هیاهو پناه برده و بهجای قانون، بر التهاب تکیه کرده است. تجربه نشان داده تصمیمگیری برای کشور، نه با فریاد و دروغ، که با عقلانیت، مسئولیتپذیری و احترام به نهادهای رسمی ممکن است؛ امری که ظاهرا از دستور کار این طیف خارج شده است. در نهایت، آنچه باقی میماند، قضاوت افکار عمومی است؛ افکاری که بهخوبی تفاوت میان نقد دلسوزانه و تخریب سیاسی و میان مطالبه عدالت و بازی با احساسات مردم را تشخیص میدهند.
برخی جریانات، کشور را متعلق به خود میدانند
مصطفی پوردهقان، نماینده مردم اردکان در مجلس شورای اسلامی، در گفتوگو با «شرق» ضمن انتقاد از رویکرد برخی جریانات تندرو در مواجهه با دولت چهاردهم، نسبت به تفسیر نادرست از کلیدواژه «وفاق» هشدار داد و تأکید کرد که همراهی دولت با مخالفان نباید به قیمت ناامیدی بدنه اجتماعی رأیدهنده تمام شود. او با بیان اینکه نقد دولت بخشی از دموکراسی است، تصریح کرد: مشکل اینجاست که برخی گروهها در کشور ما خود را یک حزب نمیبینند، بلکه کشور را متعلق به خودشان میدانند. وقتی با این تندروها صحبت میکنید، گویی دولت مستقر هیچ سازوکاری با نظام و هیچ قابلیتی ندارد.
نادیدهگرفتن حمایت رهبری توسط تندروها
پوردهقان با اشاره به جایگاه مقام معظم رهبری به عنوان ناخدای کشتی نظام و فصلالخطاب، افزود: حتی زمانی که ایشان بهصراحت از دولت حمایت میکنند، این جریانات آن را برنمیتابند و حمایت ایشان را تفسیر به رأی میکنند. مردم با وجود شرایط سخت، پای صندوق آمدند و به شعارهای آقای پزشکیان رأی دادند تا کشور به سمت عقلانیت بیشتر برود و چنین جریان تندرویی مملکت را هدایت نکند. متأسفانه میبینیم دولت در برخی مواقع با این جریان همراهی میکند و تسلیم میشود؛ چه در انتخاب وزرا و استانداران و چه در اجرای برخی طرحها. نمونه آن طرح اخیر وزارت کشور درباره انتخابات شوراها بود که نشان داد دولت باز هم اسیر تفکرات این گروه شده است.
تفاوت «وفاق» با «باجدادن»
پوردهقان در بخش دیگری از این گفتوگو به تبیین مفهوم «وفاق» پرداخت و گفت: مفهوم وفاق این نیست که برای راضیشدن طرف مقابل، هرچه گفت بپذیریم؛ این کار مردم را آزردهخاطر میکند. دولت باید هر روز شعارهای خود را مرور کند و به آنها جامه عمل بپوشاند. وفاق با گروههایی است که اهل همراهی هستند، نه گروهی که کارش فقط تخریب است. وقتی جریانی مدام شایعه استعفای رئیسجمهور را مطرح میکند، اسم تعامل با آنها وفاق نیست. همانطور که کلمات «مهرورزی» در دولت احمدینژاد و «تدبیر» در اواخر دولت روحانی به دلیل عملکرد متناقض معنای خود را از دست دادند، اکنون نیز مفهوم وفاق در حال دچارشدن به همان سرنوشت است. وفاق در حال حاضر به معنای تسلیمشدن در برابر خواستههای ناحق برخی جریانهای تندرو تعبیر میشود و این برای رئیسجمهور خطرناک است.
دولت جسارت به خرج دهد
نماینده مردم اردکان در پایان با تأکید بر لزوم حمایت از دولت در شرایط خاص کنونی، از رئیسجمهور خواست شجاعت بیشتری از خود نشان دهد. آقای پزشکیان نباید بهسادگی از کنار ناامیدشدن بخشی از جامعه که امیدوارانه پای کار نظام آمدند، عبور کند. امیدواریم ایشان با جسارت بیشتر به بدنه اجتماعی و نیروهای متخصص اعتماد کند؛ چراکه ما اعتقاد قلبی داریم شکست این دولت، شکست نظام و پیروزی آن، پیروزی نظام است.
23302