به گزارش خبرگزارش خبرآنلاین به نقل از ایلنا، بهرام بیضایی علاوه بر کارگردان، نمایشنامهنویس و فعالیتهای هنری که داشت، یک محقق، اسطورهشناس و پژوهشگر بود که آثار پژوهشی ماندگاری به یادگار گذاشته است. اما از ویژگیهای بارز او پرداختن به اسطورهها در آثار هنری و ادبی بود. برخلاف دیگر هنرمندان، بیضایی اسطورههای ایرانی را با وجود نگرش انتقادی که داشت در آثارش مطرح و اساطیر ایرانی را ارجح بر اساطیر یونانی و غربی میدانست. او با وجود اسطورهزداییهایش، جایگاه شاهنامه را به خوبی درک میکرد.
او معتقد بود اسطورهها عامل وضعیت کنونی کشور بوده و اصلاح آنها راه حل اصلی بهبود شرایط است.
بهمن نامور مطلق، مدرس دانشگاه شهیدبهشتی و نویسنده به خبرنگار ایلنا گفت: درگذشت آقای بیضایی را به مردم تسلیت میگویم. جامعه نمایشی، ادبی، سینما و به طور کلی جامعه هنری و حتی پژوهشی ایران شخصیت برجستهای را از دست داده است.
او افزود: بهرام بیضایی ویژگیهای منحصر به فرد و خاصی داشت که او را تبدیل به شخصیت برجستهای در هنر، پژوهش، اسطورهشناسی و ادبیات نمایشی کرد. یکی از ویژگیهای او استفاده از اسطورهها و ارجاعات اسطورهای در آثار هنری و تحقیقاتش بود.
ارجاع بیضایی به اساطیر ایرانی
نامور مطلق با اشاره به ارجاع بیضایی به اسطورههای اصیل ایرانی در آثارش بیان کرد: در شرایطی که بسیاری از نمایشنامهنویسان و کارگردانان ما از اسطورههای یونانی و اساطیر دیگر کشورها در آثارشان استفاده میکردند، بیضایی خود را وقف اسطورههای ایرانی کرد.
او افزود: یکی از دلایل این امر آن است که بیضایی نسبت به هویت و وضعیت جامعه ایرانی حساسیت بسیار بالایی داشت. همچنین تئاتر و سینما برای او ابزاری برای نمایش و توصیف وضعیت کنونی جامعه نبود بلکه او به واسطه تئاتر و سینما و استفاده از اسطورهها در آثار نمایشی و سینمایی خود قصد داشت علل وضعیت کنونی جامعه را بررسی کند.
این مدرس دانشگاه تاکید کرد: اسطوره برای بهرام بیضایی یک عنصر هویتی و بنیادین بود. جستجوی اسطورههای ایران به نوعی جتجوی هویت و بنیانهای فرهنگ ایرانی برای او بود. به همین جهت نگاه ژرف وعمیقی به فرهنگ ایرانی داشت و معتقد بود اسطورهها در شکلگری جامعه ایرانی و وضعیت کنونی این جامعه نقش کلیدی و تعیینکنندهای دارند.
او افزود: به همین روی بیضایی تلاش میکرد هم اساطیر ایرانی را در سینما، تئاتر و آثار تحقیقی خود زنده کند و هم نسبت به آنها صرفا نگاه توصیفی یا تقلیدی نداشته باشد. بلکه آنها را تحلیل کرده و به واسطه این تحلیل وضعیت تاریخی ما را مورد بررسی قرار دهد.
تحلیل اسطوره برای ریشهیابی رنجها
نامور مطلق گفت: بیضایی همچنین تلاش میکرد با تحلیل اسطورههای ایرانی رنجها، دردها، شکافها و آسیبهایی که ایران در دوران معاصر تحمل کرده است را تشریح کند و به این نتیجه برسد که چقدر باورها، تصویرپردازیها و نگرش ما نسبت به خودمان که بخش مهمی از اسطورهها هستند در شکلگیری وضعیت کنونی کشورمان موثرند.
او افزود: بیضایی از یک سو تلاش میکرد اساطیر ایرانی را به روزرسانی کرده و به صحنه نمایش بکشاند، ازسویی دیگر میکوشید اسطورهها را به میان ما و ما رو به سمت اسطورهها ببرد. همچنین نسبت به اسطورهها نگاه نقادانه داشته و برخی از اسطورهها را نیز مورد نقد و چالش قرار دهد. به عقیده او اسطورهها زندگی امروزی ما را شکل میدهند و اگر اسطورهها را عوض کنیم، جامعه نیز تغییر خواهد کرد. اگر اسطورهها دگرگون شوند، شرایط ما نیز دگرگون خواهد شد.
این نویسنده و محقق اسطورهشناسی تاکید کرد: بیضایی به تحلیل اسطورهها پرداخته و تلاش میکرد اسطورهها را در قالبهای جدید هنری به نمایش بگذارد. او ما را به تاریخ دعوت کرده و تاریخ را به میان ما میآورد. اسطورهها را نزد ما و ما را به میان اسطورهها میبرد.
او افزود: بیضایی از یک سو نیز میکوشید نسبت به اسطورهها نگاه نقادانه داشته باشد و برخی از اسطورهها را مورد نقد و چالش قرار دهد. به نظر او اسطورهها اگر تغییر کنند، نوع رفتار و زندگی ما نیز تغییر خواهد کرد. بیضایی در این زمینه آثار بسیاری از خود به یادگار گذاشت؛ او به جمشید، فریدون، ضحاک، آرش، سیاوش، رستم و سهراب بسیار پرداخته است که اسطورههای برجسته ادبیات و فرهنگ ما هستند و بسیاری از این اسطورهها در کتب باستانی ما نیز آمدهاند. اما بیضایی این اسطورهها را در قالب جدیدی به میان مردم برد.
نامور مطلق با اشاره به اینکه بیضایی نسبت به برخی روایتهای اسطورهای نقد داشت، بیان کرد: جمشید او با جمشید شاهنامه متفاوت است. در مورد فریدون نیز همینگونه است. بیضایی اسطورهشکنی و اسطورهزدایی میکند که البته به عقیده من اشتباه است اما کارهای او موجب میشود نسلهای بعدی نسبت به اسطورهها حساسیت جدی داشته باشند و متوجه این حقیقت باشند که اسطوره فقط منحصر به عناصر فرهنگی یونان و غرب نیست بلکه ما نیز میراث اسطورهای قوی و غنی داریم که میتوانیم به عنوان عناصر حیاتی در هنر از آنها بهره بگیریم.
او افزود: او به نسلهای آینده نشان داد که ما هم میتوانیم از عناصر حیاتی در هنر بهره بگیریم و از پژوهشهای صورت گرفته در زمینه اسطورههای ایرانی استفاده کنیم تا جامعه خود را متحول کرده و ارتقا دهیم. اسطورههای ایرانی موجب میشوند تا نقاط ضعف و قوت خود را بشناسیم و عوامل پیشرفت جامعه خود را شناسایی کنیم.
خودآگاهی اسطورهای و هویتی
نامور مطلق گفت: بیضایی به خوبی اسطورههای ایرانی را بررسی و تحلیل کرد و اگر اقدامات او توسط نسلهای بعدی ادامه یابد، به خودآگاهی اسطورهای و هویتی خواهیم رسید.
او با اشاره به اینکه بیضایی در مواردی اشتباه کرد، بیان کرد: طبیعی است که هرمحققی اشتباه کند، اما او کار بسیار سترگی در عرصه هنر ایرانی انجام داد و اسطوره ایرانی را در هنر مطرح کرد و کوشید با اصلاح اسطورهها جامعه را اصلاح کند. به نظر او دلیل اینکه در موقعیتی ناگوار قرار داریم اسطورهها بودند و با تغییر اسطورهها میتوان حال مردم را بهبود داد.
نامور مطلق با اشاره به اینکه فعالیتهای بیضایی علیه فراموشی بود، بیان کرد: او با یادآوری عناصر هویتی ما اجازه نداد هویت ایرانی رو به فراموشی رود و با مطرح ساختن اسطورهها، مجددا هویت ایرانی را به مردم یادآوری کرد.
او با اشاره به اینکه مرحوم بیضایی شاهنامهپژوه بود، بیان کرد: او به متنهای اسطورهای غیر از شاهنامه نیز توجه داشت. مثلا آرش در شاهنامه حضور ندارد یا ارداویراف که سفری معنوی است در شاهنامه نیست اما او اثری نوشته است به نام گزارش ارداویراف. او به شاهنامه بسنده نمیکرد و محقق بود. یکی از ویژگیهای بیضایی همین بود که همزمان که هنرمند بود، پژوهشگر نیز بود و این موجب شده بود هنرش عمیق و پژوهشش لطیف شود.
نامور مطلق گفت: مرگ یزدگرد و بندار بینقش که البته نقدهایی به آن دارم در زمره آثار برجسته بیضایی هستند. همچنین اژیدهاک که من به آن نقد دارم اما قابل توجه است. او الگویی برای جامعه هنری شد تا به سراغ اسطورهها و متنهای باستانی بروند.
نگرش بیضایی به شاهنامه در طول زمان
نامور مطلق گفت: او در اوایل جوانی نگاهی نقادانه به شاهنامه داشت اما در میان سالی نگرشش تغییر کرد. بیضایی شخصیت منجمدی نیست که آثار روزهای اول کاریاش مشابه روزهای پایانی باشد. او در ابتدا به شاهنامه همدلی نداشت اما به مرور بزرگی شاهنامه را دریافت و عمق شاهنامه را درک کرد. آثار اولیه او با آثاری که در اواخر کارنامه کاریاش ساخت بسیار متفاوت است و هرچه گذشت با فردوسی همراهتر شده است.
او افزود: گفتگویی با شاهرخ مسکوب دارد که نشان میدهد با فردوسی همراهتر شده است. در حقیقت چند بیضایی داریم که به مرور زمان آثاری متفاوت ساختهاند.
59243