* طیفهای اصلاحطلب هیچ رهبری را بین خودشان قبول ندارند، چون نسبت به چهرههای شاخص این جریان در درون جامعه حساسیت وجود دارد. بنابراین آنها حاضر نیستند که هزینه پذیرفتن رهبری این چهرهها را تقبل کنند. ضمن آنکه چهرههای شاخص جریان اصلاحات موقعیت آن را ندارند که بتوانند تا پایان رقابت انتخاباتی در صحنه حضور داشته باشند. بسیاری از اینها به دلیل فقدان صلاحیت از سوی شورای نگهبان قانون اساسی رد می شوند. بنابراین سرمایهگذاری روی نامها موجب شکست اصلاحطلبان خواهد شد.
*اکنون جریان اصلاحات با طرح چهرههای گوناگون به دنبال تست کردن عکسالعملهای جامعه در قبال این نامزدهای احتمالی هستند تا بعد از تأیید صلاحیت شدن نامزدها در اینباره تصمیم بگیرند.
*طیف کارگزاران باتوجه به فعالیت جریان فتنهها و اصلاحات برای انتخابات، به دو بخش تقسیم شده است. طیف معتدل نمیخواهد با جریان اصلاحات و فتنه همکاری کند و بیشتر تمایل دارند که به عنوان تکنوکراتهای سیاسی حساب شوند. اما طیف دیگر درصدد است تا ظرفیت اصلاحطلبان معتدل را در فرآیند سیاسی خودش مورد استفاده قرار دهد چون مهمترین پایگاه اجتماعی خود را در آن طیف می بیند.
*هماکنون طیف اصفهان (اصفهانیهای درون حزب کارگزاران) تندتر است و طیف کرمان(کرمانیهای درون حزب کارگزاران) مقداری معتدلتر حرکت میکند. به عبارت دیگر آن طیفی که بیشتر با مجمع تشخیص مصلحت نظام مرتبط است رویکرد اعتدالی دارد و آنها که سمت مجمع نیستند، تندترند.
*فکر نمیکنم آقای هاشمی فعلاً بخواهد نقشی درباره وحدت طیفهای کارگزاران بازی کند، بلکه اینطور از طراحی فضا برمیآید که ایشان عمدتاً میخواهد این حالت مردگی و لختی در بین اصلاحطلبان، کارگزاران و مجموعه جریان سیاسی مخالف اصولگرایان از بین برود و روح جدیدی در کالبد آن دمیده شود. این مهمترین مسئله است که طیفهای اصلاحطلب در درجه اول تحریک به حضور در رقابت سیاسی آینده شوند، آرایش فضای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم صرفاً به درون اصولگرایان محدود نشود و حداقل شکلی سه قطبی پیدا کند.
29219