از قدیم گفتند دعا کنید سروکارتان به بعضی جاها نیافتد مثل کلانتری و بیمارستان و مرغ فروشی محل و...حالا این هم شرح حال یک بیمار خاص است که سروکارش به هاسپیتال افتاده!

قلبم گرفت! قرص پرانول بیاورید
حالا که بستری شده‌ام، گُل بیاورید

من ناسلامتی به مرض مبتلایم؛ آی!
کمپوت سیب ساری و بابل بیاورید

این‌جا غذای سفت فقط پخته می‌شود
لطفاً غذای مطمئناً‌ شُل بیاورید
 

سیگار موجب سرطان است؛ لاجرم
تریاک شافی از ته کابل بیاورید

امشب فرار می‌کنم از هاسپیتال خود
یک متر نردبان جهت پل بیاورید

ای هاسپیتال گوربه‌گوری و بی‌شعور!
یک‌دفعه جای دکترتان، خُل بیاورید!
 

ما تحت نازنین مرا تکه‌پاره کرد
از بس که گفت: «سوزن و الکل بیاورید»!

خیلی دلم گرفته و دپرس شدم عجیب
باید برای شادی من، مُل بیاورید

می‌دانم ای رفیق که «گوگوش» خارج است
خب لااقل قناری و بلبل بیاورید

یاسین به گوش خر که قرائت نمی‌کنم
قلبم گرفت! قرص پرانول بیاورید

 

فاضل ترکمن

6060

منبع: خبرآنلاین