تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۵:۵۸

شعر نو و قالب‌های جدید شاعری از جمله مصائبی است که گریبان جوانان وطن را گرفته و گویا ول کن هم نیست، استاد هم در ادامه دستی بر آتش قلم برده اند و...

بنده شاعرى هزار پیشه‏ ام
رفته تا فراخناى تنگ شعر
ریشه‏ ام
بعد از این که آب حیرت از سرم گذشت،
شد هزار توى شعرم اندکى،
آبکى!
***
من کنار بغض سبز گربه‏ ها لمیده ‏ام
از نگاه عنکبوت
شعله غرور چنجه را چشیده‏ ام
گر ندارى ‏اى عمو، به گفته‏ هاى من، یقین
دفتر سروده‏ هاى بنده را بیا ببین!
***
بنده برخلاف وضع ظاهرى که عاجزم
شاعرى مبارزم!
هر ورق ز شعر من
عطر و بوى خون تازه مى‏ دهد
(بالاخص اگر میان کاغذش
- روز عید -
گوشت، از دکان، کسى کند خرید!)
***
من به این زبان و شعر و آب و خاک
عاشقم
در فنون شاعرى – به جان عمه‏ ام -
حاذقم!
لیک خسته‏ام من از مکررات
اصلا این زبان «فینیش!»
«کَن یو اِسپیک انگلیش؟»

 

 


 

از کتاب رفوزه ها. ابوالفضل زروئی نصر آباد

6060

منبع: خبرآنلاین