طرح مباحثی مانند استفاده از حاشیه اجلاس جنبش غیرمتعهد در تهران، برای ایجاد رایزنیها و لابیهای اقتصادی بخش خصوصی ایران با هیاتهای همراه سران کشورها، گرچه در ظاهر ایده خوب و فرصتسازی به نظر میرسد اما شاید در نگاه عمیقتر و با در نظر گرفتن تمام محدودیتها، امکانپذیر نباشد. هرچند این نگاه واقعبینانه به این معنی نیست که دولت برای خلق چنین فرصتهایی برای بخش خصوصی، تلاش لازم را نکند اما باید این نکته را در نظر گرفت که الان رکود کشور در بخش اقتصادی بسیار تحت تاثیر تحریمهایی است که با فضای لابی و مذاکره با کشور هدف مورد رفع نیست. به عنوان نمونه در شرایط کنونی حمل و نقل کالا در بیرون از مرزها به شدت با مشکل مواجه شده و تحت فشارهای سیاسی آمریکا، بسیاری از کشتیها با بار ایران، امکان تردد ندارند. بیمه کالاها و همچنین نقل و انتقالات ارزی هم مزید بر علت شده تا عملاً بخش خصوصی و دولتی در مورد صادرات و واردات با مشکلات جدی رو به رو شود. به همین دلیل است که معتقدم، هر میزان هم که در حاشیه اجلاس تهران، بتوان از ظرفیت تیمهای اقتصادی همراه هیاتهای خارجی برای ایجاد فرصتهای جدید برای بخش دولتی و خصوصی کشور هم استفاده کرد باز در نقطه شروع به کار با چنین مشکلاتی دست به گریبان هستیم.
اما اینکه این دلایل سبب شود که به طور کامل در اجلاس تهران به بعد اقتصادی و فرصتهای اقتصادی این اجلاس بیتوجه شد، منطقی نیست. این عرف است که کشورهای میزبان در چنین اجلاسهای مهمی که با حضور سران و مقامات ارشد کشورهایی از قارههای مختلف تشکیل میشود، تلاش میکنند تا حد امکان برای بخشهای مختلفشان از سیاسی گرفته تا اقتصادی و حتی فرهنگی، فرصتسازی کنند. این فرصتسازی هم مسلماً فیالبداهه و در کوتاهمدت جواب نمیدهد. به عبارتی کشوری که میزبان چنین اجلاسهای مهمی است گاه از سه تا چهار سال قبل برای استفاده از این فرصتها، برنامهریزی مدون میکند اما باید دید که آیا تهران هم برای برگزاری چنین اجلاسی از چنین برنامهریزی و سناریوهای احتمالی برای استفاده از موقعیتهای مختلف بهره برده است یا نه؟
البته این نکته را هم باید مورد توجه قرار داد که بسیاری از برنامهها و پیشبینیها به این بستگی دارد که سطح عمومی شرکتکنندگان اجلاس تهران، چگونه خواهد بود و تعداد سران به چه میزان است؟ در صورتی که دستگاه دیپلماسی بتواند این سطح را به بالاترین رده برساند، میتوان از این اجلاس توقعات بیشتری داشت.
اما همان طور که اشاره کردم استفاده سیاسی، اقتصادی از این اجلاس به میزان زیادی بسته به قدرت برنامهریزی و خلق فرصتهایی است که اجرایی شدن آن نیاز به یک فکر مدون دارد. با این اوصاف، همچنان تصور میکنم اجلاس غیرمتعهدها در شرایط کنونی خاورمیانه و جهان بیش از هر چیز بر پایه مسائل سیاسی خواهد گشت و زیاد نمیتوان توقع داشت که این اجلاس به یک چشمانداز جدید اقتصادی برای تهران، برای دور زدن تحریمهای جهانی تبدیل شود؛ و برای تهران هم صلاح بر این است که سعی کند از این اجلاس به عنوان یک ظرفیت سیاسی مهم در شرایط حساس کنونی استفاده کند.
در مورد تحریمها هم باید به این نکته توجه کرد که کشورهای عضو جنبش غیرمتعهد، یکسری ویژگیهایی خاص دارند که آنها را از بسیاری از نهادهای بینالمللی و منطقهای دیگر متفاوت میکند. برای این کشورها مقاومت تهران در برابر تحریمهای بینالمللی از اهمیت خاصی برخوردار است. به ویژه کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی حتی اگر در ظاهر به این موضوع اذعان نکنند اما نگاه ویژهای به سرانجام مواجهه ایران و آمریکا در مساله تحریم دارند. آنها در نگاه به تهران، به این موضوع توجه میکنند که آیا تهران میتواند هم نان مقاومت کند یا نه؟ برایشان پاسخ به این سوال مهم است. چرا که اگر در پایان، آمریکا نتواند در برابر ایران پیروز شود و تحریمها به نتیجه نرسد، به یقین این تلقی در بسیاری از کشورهای غیرمتعهد شکل میگیرد که پس آمریکا شاید از این تجربه شکستخورده در برابر تهران، علیه آنها استفاده نکند. به عبارتی ایران صف اول ایستادگی در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکاست که ممکن است موقعی دیگر برای هر یک از این کشورها هم رخ دهد. به همین دلیل شاید آنچه باید مورد توجه جدی مقامات سیاسی ایران قرار بگیرد دقیقاً استفاده از همین حساسیت در بین کشورهای غیرمتعهد است. اینکه تهران در این اجلاس در قالب جلسههای حاشیهای و هم در قالب جلسه اصلی و حتی بیانیه، به کشورهای غیرمتعهد این پیغام را مخابره کند که تحریمهای آمریکا کار اشتباهی است که باید جلو این بدعت گرفته شود وگرنه ممکن است روزی دیگر دامنگیر شما شود. به عبارتی سران این کشورها در زمان خروج از تهران به این جمعبندی برسند که تامین منافع ایران و امنیت ایران، تامین منافع و امنیت آنها هم هست. این کار سختی است اما حداقل بسترهای لازم برای آن وجود دارد و یک دستگاه دیپلماسی قوی میتواند آن را به سرانجام برساند. اگر این اتفاق رخ دهد میتوان امیدوار بود که بسیاری از این کشورها، به تهران در گذر از این آزمون سخت تحریم یاری رسانند چرا که به این نتیجه رسیدهاند که دنیای آزادتر، کشورهای قویتر و منافع قابل تامینتر در صورتی است که جنبش غیرمتعهدها در برابر برخی فشارهای سیاسی قابل تسری مقاومت کند. به همین دلیل تصور میکنم اگر دستگاه دیپلماسی ایران، از وزارت امور خارجه گرفته تا سطوح بالاتر تصمیمگیری با چنین زاویه دیدی به اجلاس تهران نگاه کنند، نتیجه مثبتی که خواهند گرفت بسیار بیشتر از این است که مثلاً در چهار رایزنی دوجانبه یا چندجانبه بتوانند قول بارگیری و تخلیه بار چهار کشتی تجاری ایران را از سران کشورهای حاضر در اجلاس بگیرند. این نکته را هم باید مورد توجه قرار داد که همین گروه نم در آژانس از مواضع ایران دفاع و عنوان کردند که مواضع حقوقی ایران قانونی و جهانپسند است و آنچه تهران را به چالش کشیده، موضوعات سیاسی است. این نشانههای خوبی است که روشن میسازد این جنبش ظرفیتهای سیاسی زیادی دارد که میتوان هوشمندانه از آن استفاده کرد. در مورد حضور ترکیه در این اجلاس هم تا جایی که اطلاع دارم، آقای عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه به عنوان یک کشور غیرعضو و افتخاری، دعوت تهران را پذیرفته و به این اجلاس خواهد آمد. برای این پیشبینی هم چندین دلیل وجود دارد. نخست آنکه تهران، برخلاف برخی جوسازیهای رسانهای، در روابط دوجانبه با ترکها مشکل جدی ندارد. در سطح بینالمللی هم مواضع تقریباً همسویی داریم و در سطح منطقهای، به ویژه در مورد سوریه هم اختلافات کنونی با رایزنی قابل حل است و ترکها هم علاقهمند هستند که از اجلاس تهران برای رایزنی بیشتر با تهران و سوریه در مورد بحران جدید منطقه استفاده کنند.
البته سوریه تا جایی که اطلاع داریم، قرار نیست محور اصلی بیانیه تهران یا اجلاس تهران باشد البته به عنوان یک موضوع مهم در حاشیه اجلاس مطرح است و منافع ایران ایجاب میکند که از این اجلاس برای طرح دغدغههای تهران در مورد دخالت غرب در موضوع سوریه استفاده کند. به هر حال منطقه با حضور آمریکا و اروپا در قالب دخالت در اتفاقات سوریه به تنش کشیده شده و این بسیار طبیعی است که تهران موضوع سوریه را برای خود در اولویت قرار دهد تا هر چه سریعتر ثبات به سوریه برگردد. چرا که این ثبات مسلماً تاثیرات مستقیمی برای کلیت سیاست خارجی تهران خواهد گذاشت.
*سفیر سابق ایران در ترکیه
3939