سید صادق روحانی: کشوری در شمال آفریقا و در کنار الجزایر وجود دارد که کشورهای عربی آن را «مغرب»، غربیها آن را «موراکوMorracco» و ما ایرانیها آن را مراکش میخوانیم. اکثریت مردمان این کشور مسلمان و عرب زبان هستند و نظام سیاسی آن هم همانند بسیاری از کشورهای عرب منطقه خاورمیانه پادشاهی است. در سال 2009 دولت مراکش با ادعای مقابله با شیعهگری در کشورش روابط با ایران را قطع کرد. این روزها اما زمزمههایی از برقراری مجدد رابطه با ایران از سوی مراکشیها شنیده میشود. آنگونه که جعفر قنادباشی کارشناس مسایل آفریقا میگوید دولت مراکش میخواهد برای اینکه به مخالفان خود بگوید «سیاستهای خود را تغییر داده است»، ممکن است خواهان برقراری مجدد روابط با تهران باشد. در ادامه مشروح گفت و گوی خبرآنلاین را با جعفر قنادباشی درباره روابط ایران و مراکش مطالعه بفرمایید:
آقای قنادباشی بهانه قطع روابط دیپلماتیک ایران و مراکش چه بود؟
در یک فضای خاصی روابط ایران و مراکش قطع شد که دولت مراکش با مخالفتهای شدید داخلی روبرو بود. این مخالفتهای شدید داخلی به سمت تحرکات خیابانی پیش می رفت. این جریانات پیش از این انقلابهای منطقهای بود. لذا آنها سعی کردند که در درون مراکش یک فضاسازی بکنند و مخالفین داخلی به خصوص آن بخش اسلامی مخالفین را تضعیف بکنند. لذا آنها بحث شیعه گری در مغرب را مطرح کردند و هر کس که در صحنه آمد دو اتهام به او وارد شد. یکی اینکه از اهل سنت فاصله گرفته است و دیگر آنکه با ایران مرتبط است. برای اینکه چنین فضا سازیای بکنند اتهاماتی را علیه ایران مطرح کردند که عوامل ایران در صدد ترویج شیعه گری و تشیع در مغرب هستند. با قطع روابط این فضا سازی را به صورت جدی پیگیری کردند. چرا که برای این فضا سازی احتیاج به یک اقدام مهم، جدی و رسانهای داشتند. لذا قطع روابط ایران دستمایه یک فضاسازی برای مخالفتهای داخلی بود که جنبه اسلامی داشت نه شیعی. آنها به گونهای صحنه آرایی کردند که هر کس در مغرب مخالفتی با دولت داشت و وابستگیای هم با مراکز مذهبی داشت، به صورت خود به خود این اتهام نیز به او وارد میشد.
در یک فضای خاصی روابط ایران و مراکش قطع شد که دولت مراکش با مخالفتهای شدید داخلی روبرو بود. این مخالفتهای شدید داخلی به سمت تحرکات خیابانی پیش می رفت. این جریانات پیش از این انقلابهای منطقهای بود. لذا آنها سعی کردند که در درون مراکش یک فضاسازی بکنند و مخالفین داخلی به خصوص آن بخش اسلامی مخالفین را تضعیف بکنند. لذا آنها بحث شیعه گری در مغرب را مطرح کردند و هر کس که در صحنه آمد دو اتهام به او وارد شد. یکی اینکه از اهل سنت فاصله گرفته است و دیگر آنکه با ایران مرتبط است. برای اینکه چنین فضا سازیای بکنند اتهاماتی را علیه ایران مطرح کردند که عوامل ایران در صدد ترویج شیعه گری و تشیع در مغرب هستند. با قطع روابط این فضا سازی را به صورت جدی پیگیری کردند. چرا که برای این فضا سازی احتیاج به یک اقدام مهم، جدی و رسانهای داشتند. لذا قطع روابط ایران دستمایه یک فضاسازی برای مخالفتهای داخلی بود که جنبه اسلامی داشت نه شیعی. آنها به گونهای صحنه آرایی کردند که هر کس در مغرب مخالفتی با دولت داشت و وابستگیای هم با مراکز مذهبی داشت، به صورت خود به خود این اتهام نیز به او وارد میشد.
آیا ترکیب جمعیتی مغرب به لحاظ شیعه و سنی به صورتی هست که بتوان اختلاف مذهبی را در آن بزرگ کرد؟
اصلا این طور نیست. شاید جمعیت شیعیان مغرب زیر یک درصد جمعیت کل کشور باشد. منتها آنها مشابه کاری را کردند رژیم شاه با مخالفین مذهبی خود میکرد و آنها را متهم به کمونیست بودن میکرد. دولت مغرب نیز همین کار را با اتهام شیعهگری انجام داد. یعنی اتهام شیعهگری و ارتباط با ایران را به مخالفین خود زد تا مخالفین خود را در جامعه اهل سنت منزوی کند.
اصلا این طور نیست. شاید جمعیت شیعیان مغرب زیر یک درصد جمعیت کل کشور باشد. منتها آنها مشابه کاری را کردند رژیم شاه با مخالفین مذهبی خود میکرد و آنها را متهم به کمونیست بودن میکرد. دولت مغرب نیز همین کار را با اتهام شیعهگری انجام داد. یعنی اتهام شیعهگری و ارتباط با ایران را به مخالفین خود زد تا مخالفین خود را در جامعه اهل سنت منزوی کند.
یعنی شما علت اصلی قطع روابط را مشکلات داخلی میدانید که دولت مراکش می خواست ایران را به عنوان دشمن خارجی و مسبب آن معرفی کند.
دقیقا. در حقیقت قطع روابط ایران و مغرب نمود خارجی و بیرونی یک سرکوب داخلی بود.
دقیقا. در حقیقت قطع روابط ایران و مغرب نمود خارجی و بیرونی یک سرکوب داخلی بود.
دولت مراکش برای اجلاس غیرمتعهدها هیات دیپلماتیک اعزام کرد. آیا میتوان این موضوع را آغازی برای از سرگیری روابط عنوان کرد؟
کشورهایی نظیر مراکش و الجزایر هنوز انقلابهای منطقهای را به طور کامل تجربه نکردهاند و هنوز به فروپاشی نرسیدهاند. در این کشورها دولتهایی بر سرکار هستند که مدعی اسلامگرایی هستند. اما اینها آن رگه اصلی اسلامگراها که از اکثریت مردم نمایندگی میکنند نیستند. دولت فعلی مغرب که خود را اسلامگرا معرفی میکند، باید نمودها و نشانههایی از اسلام ازخود نشان بدهد و به نوعی در جهت تغییر سیاستها که مردم به دنبال آن هستند، گام بردارد. فلذا دولت این کشور به دنبال یک دست آویزی برای مردم است تا وانمود کند که سیاستها تغییر پیدا کرده است. برای این کار باید سیاستهای داخلی خود در برخورد با اسلامگراها را تغییر بدهد. اما دولت جدید با همان مهرههای قدیمی شکل گرفته و بنابراین تغییری ایجاد نکرده است. همچنین تغییرات در سیاست داخلی، تغییرات زمانبر و هزینه بر است. لذا آنها در پی یک نمود در سیاست خارجی برای تغییر خواهند بود. در سیاست خارجی هم اگر بخواهد اینگونه وانمود کنند که سیاستها تغییر کرده است، مجبور خواهد شد با ایران رابطه برقرار کند. چرا که آنها با سایر کشورهای دنیا که در ارتباط هستند و تنها با ایران رابطه ندارند. پس اگر آنها بخواهند با ایران روابط را از سر بگیرند، نشانگر آن خواهد بود که میخواهند اینگونه وانمود کنند که دولت آن کشور در پی تغییر سیاستهاست. از آنجایی که مردم مغرب همانند مردم سایر کشورهای اسلامی مخالف روابط با رژیم صهیونیستی هستند و دولت مغرب هم دارای یک روابط حسنه با این رژیم است، آنها خواهان یک تعدیل در افکار عمومی هستند و رابطه با ایران هم در همین جهت خواهد بود.
چرا انقلابهای منطقهای در مراکش به وقوع نپیوست؟
دولت در مغرب مخالفتها را مدیریت کرد. تاریخ قطع روابط ایران و مغرب به پیش از این انقلابهای منطقهای باز میگردد. از همان موقع سیاستهای پیچیدهای در مغرب اجرا شد. آنها روی پلیس و نیروهای امنیتی خود بسیار کار کردند. همچنین دست به یک سری اصلاحات زدند و مبتکر این اصلاحات هم خود پادشاه مغرب بود. با این اقدامات خواستند که مخالفتها را کاهش بدهند. اما تا همین امروز و پس از تشکیل دولتی که آقای عبدالله بن کران تشکیل داد که در ظاهر هم اسلامگراست، مردم تظاهرات و مخالفت های خود را کاهش ندادهاند. الآن هر یکشنبه به صورت مرتب یک جنبشی به نام جنبش بیست فوریه به خیابانها میآیند و تظاهرات میکنند. الآن زندانها پر از مخالفان و مسلمان واقعی است. اینها طرفدار یک حزب هستند به نام حزب «عدل و الاحسان». اینها نمایندگان واقعی مردم مراکش هستند. منتها از مدتها پیش حکومت فعالیت اینها را ممنوع کرد. مغرب آماده انقلاب هست و مردم مخالف پادشاه هستند. منتها مخالف پادشاهی هستند که سعی میکند از مذهب سوء استفاده کند. شاه حسن، پدر شاه محمد ششم که اکنون بر قدرت است، به خودش لقب امیرالمومنین داد و این پادشاه هم به خود لقب امیرالمومنین داده است.
دولت در مغرب مخالفتها را مدیریت کرد. تاریخ قطع روابط ایران و مغرب به پیش از این انقلابهای منطقهای باز میگردد. از همان موقع سیاستهای پیچیدهای در مغرب اجرا شد. آنها روی پلیس و نیروهای امنیتی خود بسیار کار کردند. همچنین دست به یک سری اصلاحات زدند و مبتکر این اصلاحات هم خود پادشاه مغرب بود. با این اقدامات خواستند که مخالفتها را کاهش بدهند. اما تا همین امروز و پس از تشکیل دولتی که آقای عبدالله بن کران تشکیل داد که در ظاهر هم اسلامگراست، مردم تظاهرات و مخالفت های خود را کاهش ندادهاند. الآن هر یکشنبه به صورت مرتب یک جنبشی به نام جنبش بیست فوریه به خیابانها میآیند و تظاهرات میکنند. الآن زندانها پر از مخالفان و مسلمان واقعی است. اینها طرفدار یک حزب هستند به نام حزب «عدل و الاحسان». اینها نمایندگان واقعی مردم مراکش هستند. منتها از مدتها پیش حکومت فعالیت اینها را ممنوع کرد. مغرب آماده انقلاب هست و مردم مخالف پادشاه هستند. منتها مخالف پادشاهی هستند که سعی میکند از مذهب سوء استفاده کند. شاه حسن، پدر شاه محمد ششم که اکنون بر قدرت است، به خودش لقب امیرالمومنین داد و این پادشاه هم به خود لقب امیرالمومنین داده است.
اهمیت رابطه با مغرب برای ایران چیست؟
رابطه بیشتر یک فرصتی برای تبادل اندیشه و نظر ملتها است. یکی دیگر اینکه اگر روابط ما با مراکش برقرار شود حلقه ارتباط ما با همه کشورهای جهان اسلام تکمیل میشود. همچنین حلقه ارتباطمان با کشورهای عربی و آفریقایی نیز تکمیل میشود. مغرب به خودی خود خیلی مصرف کننده کالای ما نیست و فقط درصدی فسفات از آنجا وارد میکردیم که این فسفات در بعضی از صنایع ما کاربرد داشته است. اما ما از جای دیگر هم میتوانیم این فسفات را وارد کنیم. به هرحال مغرب با بیش از 30 میلیون جمعیت میتواند فرصت خوبی برای سرمایهگذاری ما باشد. از سوی دیگر از آنجا که مغربیها در حال حفاری و اکتشاف نفت هستند، متخصصین ما میتوانند در این زمینه نیز در مغرب فعال باشند.
رابطه بیشتر یک فرصتی برای تبادل اندیشه و نظر ملتها است. یکی دیگر اینکه اگر روابط ما با مراکش برقرار شود حلقه ارتباط ما با همه کشورهای جهان اسلام تکمیل میشود. همچنین حلقه ارتباطمان با کشورهای عربی و آفریقایی نیز تکمیل میشود. مغرب به خودی خود خیلی مصرف کننده کالای ما نیست و فقط درصدی فسفات از آنجا وارد میکردیم که این فسفات در بعضی از صنایع ما کاربرد داشته است. اما ما از جای دیگر هم میتوانیم این فسفات را وارد کنیم. به هرحال مغرب با بیش از 30 میلیون جمعیت میتواند فرصت خوبی برای سرمایهگذاری ما باشد. از سوی دیگر از آنجا که مغربیها در حال حفاری و اکتشاف نفت هستند، متخصصین ما میتوانند در این زمینه نیز در مغرب فعال باشند.
29219