آيتالله هاشمي رفسنجاني در واکنش به اينکه اخيرا از موضوع کانديداتوري وي براي انتخابات رياست جمهوري يازدهم در فضاي سياسي و رسانهاي مطالبي عنوان شده است، گفت: قانوناً تاكنون هيچ منعي ندارد. ولي من ديگر آمادگي اين كار را ندارم. در دورهاي هم كه آمدم، صد بار تأكيد كردم كه ترجيح دارد انسان جوانتر و تازه نفسي وارد شود و ما حمايتش كنيم. شرايطي پيش آمد كه مجبور شدم خودم را نامزد كنم. والاّ براي من آن دوره اول كافي بود و بيش از اين لازم نبود. همه حرفهايم را هم زدم و طراحيهايم را اجرا كردم و برنامههايم را ريختم. بارها گفته بودم كه نيازي نيست بيايم. الان هم اگر يك رئيس جمهور توانا با آراي بالا روي كار بيايد، من به عنوان يك مشاور تا آخر به او كمك ميكنم.
وي در تشريح شرايطي که او را مجبور به حضور در عرصه رقابتهاي انتخاباتي رياست جمهوري کرد، ادامه داد: من شرايط را ميديدم كه همين ميشود. همين كه الان شده است. چند سال قبل دو ساعت و نيم با كميسيون تحقيق مجلس خبرگان بر سر همين افكارم و آينده كشور صحبت كردم و آن نوار پيش من و آقاي يزدي در دبيرخانه خبرگان هست و پياده هم شده است. ولي نميخواهم آن حرف را بزنم و شلوغي در كشور به وجود بياورم. نظر من همين بود كه به اينجا ميرسد. صريح هم گفتم. در نامهاي هم كه به رهبري نوشتم، که اين مقدار از آن سوءاستفاده ميشود به اينجا ميرسد. ولي وارد اين دعواها نميشوم. همين الان خيلي حرفهاي بياساس و كذب و تهمت در روزنامهها يا سايتها و يا جاهاي ديگر مينويسند، اما ما ميگذريم.
هاشمي رفسنجاني در خصوص ديدارش با ناطقنوری که هفته گذشته خبرساز شد، هم گفت: هميشه ما لا هم جلسه داريم. بعد از جلسه مجمع، معمولاً چهار، پنج نفر از دوستان ميمانند و با هم ناهار ميخوريم و مسائل كشور و راهكارها را مطرح و بحث ميكنيم. اين حرف را هم من به آقاي ناطق زدم و هم ايشان به من زدند. گفتم: هنوز وضع جسمي و سن شما بهتر از من است و بياييد. ايشان هم برعكس به من ميگفت. اما همه حرف بود. گفتم كه ديگر نميتوانم بيايم و آقاي ناطق هم عذرهايي داشت.
وي در پاسخ به اينکه «آقاي خاتمي هم همين طور است؟»، اظهار داشت: بعد از آن حوادث، شرايطي است كه ما اين بحثها را با ايشان نميكنيم.
گزيده سخنان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در مصاحبه با روزنامه آرمان را در ادامه بخوانيد:
· در شرايط كنوني، هم ضعف مديريت و هم تحريمها هر دو سهم دارند. البته بحثي هم بين دولتيها و اصولگراها هست كه بعضيها ميگويند مديريت اشكال دارد و بعضيها ميگويند كه تحريمها مؤثر است. من تعجب ميكنم كه چرا آنها بحث ميكنند! هر دو به ضررشان است. اگر تحريم را مؤثر بدانيم، ميگويند چرا بايد كاري كنيم كه تحريم تا اين حد براي ما موذي باشد و اگر مديريت را بگوييم، بالاخره اين مديريت از كجا آمده است؟ بهتر اين است كه واقعبينانه تحليل كنند و مردم در جريان قرار گيرند و بفهمند كه تقصير و كوتاهي از كجاست. من هر دو را مؤثر ميدانم.
· مديريتها هم واقعاً اشكال دارد. من سالها پيش تذكرات جدّي دادم. اين سبك مديريت در نهايت نميتواند خوب باشد. شايد بعضيها به سوءنيت منتسب ميكنند اما اينگونه نيست. معتقدم مسئولان، كشور و انقلابشان را دوست دارند و مسئوليتشان را ميفهمند. ولي عدم كارايي يك مسئله است و بايد در مسئوليتها كارايي باشد و شرايط يك مدير چه در مقدمه يك بحران و چه در خود بحران شرايط ويژهاي دارد كه به اصطلاح بحران مديريت و مديريت بحران ميگويند. نميتوان هر كاري را دست هر انسان بيتجربه و يا در حال آموزش داد. به نظرم هر دو بخش مؤثر است.
· در مجموع شرايط اقتصاد كشور مناسب نيست. بارها و به خصوص اگر يادتان باشد و به منابع مراجعه كنيد، بعد از اينكه جنگ تمام شد، صريحاً گفتم كه موتور حركتمان به طرف شرايط عادي، توليد است.
· توليد، سرمايه ميخواهد و اكنون توليدگران سرمايه در گردش ندارند. رهبري هم روي سرمايه تأكيد كردهاند. سرمايه بين مردم است. بايد به شيوههايي مردم را تشويق كرد كه سرمايه خودشان را در توليد به كار بيندازند و به دنبال كارهاي دلالي در بازار نروند و مثلاً يك روز ارز و يك روز سكه بخرند و دلشان را به سلفخري خوش كنند. اينها واقعاً آفات اقتصاد است. نبايد سرمايهها به درآمدهاي محدود نامشروع سوق پيدا كند. در صورتي كه درآمد مشروع در كشور براي سرمايه كاملاً ممكن است. امروز در دنيا هيچ كشوري به اندازه ايران، سرمايه بازده ندارد. البته بايد درست حمايت شود و با نظم كار شود. در خارج به دو، سه درصد كفايت ميكنند اما اينجا صحبت از20، 30 درصد است. علتش يك مقدار تورم است، چون پولي كه امسال دارند در سال بعد 20درصد ضعيفتر شده است. از اين جهت سرمايه به سمت كارهاي مولد سوق پيدا نميكند. اگر توليد بالا برود، مهار تورم كار سختي نيست.
· در سال 68، وقتي جنگ تمام شد، كشور در چه وضعي بود؟ يك ميليارد دلار موجودي ارز داشتيم. 12ميليارد دلار هم بدهي داشتيم كه براي نيازهاي روزانه خودمان يوزانس كرده بوديم. نفت را حدود 7، 8 يا نهايتاً 10، 12 دلار ميفروختيم. توليد نفت هم كم بود. چون همه چاهها آسيب ديده بود. به علاوه همان موقع با شرايطي كه آنگونه بود، برقي نبود كه كارخانهها كار كنند. اگر هم بود، مواد نداشتند و مواد وارداتي بود. قطعات وارداتي بود. با همه اين شرايط در مدت كوتاهي توانستيم در سال اول، تورم را يك رقمي كنيم. البته الان در اين مورد هيچ چيز گفته نميشود اما بعد در اثر اشتباهي كه بانك مركزي و وزارت بازرگاني كردند، يك بار در دو، سه ماه تورم به 49 تا 50درصد رسيد كه اين را هر روز تكرار ميكنند. من در مسافرت بودم، رهبري تلفن كردند و گفتند لازم است دخالت كنيد. من برگشتم و ظرف دو ماه شرايط به وضع قبل برگردانده شد. وقتي كه بعد از جنگ كشور را تحويل گرفتيم، تورم 30درصد بود و وقتي كه تحويل آقاي خاتمي داديم 17درصد شده بود. يعني به تدريج تورم را پايين آورديم. البته يك يا دو سال زير 10درصد بود. بعداً به خاطر سياست تعديل كه طبيعي و لازم هم بود و خودمان هم ميدانستيم يك كم بالا رفت و دوباره مهارش كرديم و پايين آورديم.
· ميتوان تورم را كنترل كرد اما اهميت نميدهند. هزينه براي طرحهاي سطحي جواب نميدهد. حدود 600ميليارد دلار در اين چند سال درآمد ارزي داشتهايم. اين رقم اگر واقعاً درست مديريت ميشد، 200ميليارد آن را در اين هفت، هشت سال خرج ميكرديم و بقيه را ذخيره يا سرمايهگذاري اساسي ميكرديم، مگر تحريم ميتوانست به ما صدمه بزند؟ ما در مجمع، تأسيس صندوق توسعه ملي را تصويب كرديم كه عمده هدفش اين بود كه ارز را ذخيره داشته باشيم و به پيشواز تحريمها كه پيشبيني ميشد، برويم.
· الان وضع ما بدتر از وضع بعد از جنگ كه نيست؟
· رئيس دولت ميگويد كه من قانوني را كه قبول نداشته باشم و به نظر خودم با قانون اساسي سازگار نباشد، اجرا نميكنم. مجلسيها هم گاهي اعتراض ميكنند و گاهي نميكنند. سياستهايي را كه در مجمع تشخيص مينويسيم، مجلس هم بعد در مصوبات ميآورد. آنها ابزار قانوني دارند اما مجمع ابزار ندارد. ما كه ناظر اصلي نيستيم. ناظر بر اجراي سياستهاي كلي خود رهبري هستند. ايشان خودشان به مجمع واگذار كردند. ولي ابزار كار دست ما نيست. ما آييننامهاي نداريم كه بتوانيم دخالت و نظارت كنيم كه سياستهاي ما اجرا شود.
· بخشي از فراز و نشيبهاي اقتصادي تقصير خودمان است و تقصير كسي ديگر نيست. باز بايد اميد به خدا داشته باشيم و قبول كنيم و راهمان را اصلاح كنيم.
· اقتصاد مقاومتي ذاتاً كار درستي بوده است و از اول هم ما دنبال همين بوديم و هيچ وقت هم از اين غافل نبوديم. اقتصاد مقاومتي اصولي دارد اما اشكال كار اين است كه تعريف نشد. رهبري عنواني را فرمودند. چند نفري شعار دادند. وقتي كه رهبري فرمودند، برخي آقايان پاي سخنان رهبري نشسته بودند و يادداشت ميكردند، عمل مهم است. يعني بلافاصله بايستي براي آن قانون و آييننامه مينوشتند و تعريف ميكردند. براي هر بخشي مسئول نظارت و پيگيري ميگذاشتند. هيچ يك از اين كارها نشد. ضد آن عمل ميشود. اسرافهايي ادامه دارد كه نمونههايش را اخيراً شما ميبينيد كه مجلس هم سروصدايش درآمده است. در اقتصاد مقاومتي كسي اين كارها را نميكند. الگوي مصرف مناسبي نداريم. يك جا بيخود تنگنظري ميكنيم و جايي دستمان را باز ميكنيم و حاتم طايي ميشويم.
· در عرصه سياست خارجي خيلي بهتر از اين ميتوانيم كار كنيم. اكثر كشورهاي دنيا ميخواهند با ايران كار كنند. همسايههايمان در جنوب و شمال با ما همكاري ميكردند. اينطور نيست كه نتوانيم اما كشورهايي مثل آمريكا از اول هم بودند و الان هم هستند كه به دلايلي نميتوانيم با هم كار كنيم. ديپلماسي ادبيات خاصي در دنيا دارد. نبايد همينطوري حرفي زده شود. هر كسي از هر جا به خودش اجازه بدهد كه براي اصليترين سياستهاي كشور، استراتژي اعلام كند، اينها درست نيست. اگر ما از اصول سياست خارجي خودمان مواظبت كنيم، شرايط بهتر ميشود. سياستهاي كلي خارجي در مجمع تنظيم شد. خدمت رهبري داديم و روشن است و اگر مراعات كنيم، فكر ميكنم به خاطر جذابيت ايران از ابعاد مختلف در دنيا علاقه كار با ايران زياد باشد.
· درگيري و قطع رابطه با آمريكا را ما آغاز نكرديم. آمريكا آغاز كرد. اگر از اول يادتان باشد، وقتي كه شاه را به آمريكا بردند، جاي ديگري شاه را نميپذيرفتند، وقتي به آمريكا بردند، ايران اعتراض كرد. ظاهراً براي اين بود كه در آنجا او را براي يك برنامه كاري ديگر آماده كنند. مخالفت با آمريكا در اينجا شروع شد. ولي آنها رابطه را قطع كردند و در داخل اقداماتي شد. البته آنها دانشجو بودند. وقتي كه امام تأييد كردند، ديگر مخالفت نشد. تسخير لانه جاسوسي، عكسالعملي به كارهاي آمريكا بود. يعني آنها آن كار را كردند و اينها اينگونه كردند. من در تمام دوران مسئوليت اجرايي، وقتي خبرنگارها ميپرسيدند، ميگفتم اول آمريكا بايد حسننيت خودش را نشان بدهد. چون او سوءنيت را آغاز و اموال ما را مسدود كرده است. آمريكا خريدهايي را كه ما كرده بوديم و پولش را نيز داده بوديم، مصادره كرد، پول نفت و همه را مسدود كرده و كالاهاي ما را در آنجا نگه داشته است. اول آمريكا اموال ما را آزاد و رفتار خود را اصلاح كند، بعد ما اين را نشاني از حسننيت ميگيريم و مينشينيم و مذاكره ميكنيم. مذاكره هم به معناي روابط نيست. مذاكره ميكنند و اگر به توافق رسيدند و در صورت تحقق شرايط روابط برقرار ميكنند. حرف من اين بود و الان هم همين است. يعني اگر آمريكا مايل است و ميخواهد با ما رابطه داشته باشد، بايد حسننيت خود را نه در لفظ بلكه در عمل نشان دهد. الان شروط مذاكره يك مقدار بيشتر شده است. بايد ظلمهايي كه به ما كرده جبران كنند و اموال ما را حداقل آنهايي كه فعلاً وجود دارد، تحويل بدهند. اين حرف من بود و الان هم همين است و ثابت است. امام هم يك بار فرمودند كه اگر آمريكا آدم شود، ما مشكلي نداريم و ميتوانيم همكاري كنيم. من تعبير آدم شدن را اينگونه تفسير ميكردم. اينكه در اين شرايط گفته شود بياييد رابطه برقرار كنيم، خوب نيست. در گذشته كه اينگونه نبوده است. فكر ميكنم هنوز هم ميتوانيم با عزت از آمريكا طلبكار باشيم. آنها به ما ظلم و اموال ما را مسدود كردهاند. ما طلبكار هستيم. طلب ما را بدهيد، رفتارتان را عوض كنيد، بعد بنشينيم و مذاكره كنيم. حسننيت خودتان را نشان دهيد. اگر بتوانيم اين مسائل را حل كنيم. البته تصميم اساسي با رهبري است.
· اينكه اسرائيل تنها بخواهد عليه ما بجنگد، فكر نميكنم چنين امكاني داشته باشد. ميتواند يك ضربه آني بزند، اما در نتيجه اين ما هستيم كه ميتوانيم خوب جواب بدهيم. اسرائيل به تنهايي نميتواند حمله كند. اگر بخواهد حمله كند، بايد مطمئن باشد كه يا از اول و يا در مسير، آمريكا به او ميپيوندد. لذا احتياج به اجازه آمريكا دارد. دشمنان الان به هر قيمتي ميخواهند ما را متوقف كنند و ضربه بزنند. ولي الان آنچه انسان ميفهمد، فعلاً اميد بستهاند كه همين وضعي كه با تحريمها و تبليغات در كشور ايجاد كردند، آنها را از جنگ بينياز كند. ولي ما بايد خودمان را براي هر پيشامدي آماده كنيم. هميشه هم بايد آماده باشيم. اولويت كاري ما بايد اين باشد كه فعلاً مسائل خودمان را در داخل حل كنيم. فكر ميكنم اگر مردم ايران متحد باشند، مثل زمان جنگ و مثل بعد از جنگ و پشت سر انقلاب حاضر به فداكاري باشند و مسئولان و آدمهاي باتدبير كشور همراهي كنند، در آن صورت اين حوادث رخ نميدهد.
· ما بايد هميشه احتياط خودمان را در هر جهت داشته باشيم و آمادگي داشته باشيم. ولي الان آنها فكر ميكنند با همين سبكي كه انجام ميدهند، نياز به جنگ نداشته باشند.
· {در واکنش به سخنان اخیرا یک وزير اسرائيلی که دو بار در سازمان ملل اسم هاشمي رفسنجاني را برد که گفته اسرائيل يك بمب بيشتر لازم ندارد} اسرائيل حرف مرا تحريف كرد. با اينكه حرف من در نماز جمعه صريح بود. من به اسرائيل و حاميانش گفتم كه شما اشتباه ميكنيد كه دنبال بمب هستهاي هستيد، اگر بمب هستهاي در كشور شما باشد، طبعاً دنياي اسلام هم دنبال بمب هستهاي ميرود و رقيب شما ميشود. آن روزي هم كه جنگ هستهاي در بگيرد، اسرائيل با يك بمب از پا درميآيد، ولي بمب اسرائيل فقط به گوشهاي از جهان اسلام آسيب ميزند و اين به نفع آنها نيست. اينها بقيه را نميگويند. صداوسيما هم نميخواهد اينگونه دفاع كند و چيزي نميگويد. اگر حرفهاي ديگران بود، كلي توضيح ميداد و نقد ميكرد و ميگفت. با اينكه نوار سخنراني من را دارد و بارها هم پخش شده است.
· {درباره لزوم دولت وحدت ملي} ما با وحدت ملت پيروز شديم و آمريكا را بيرون كرديم و رژيم شاه را شكستيم و هزار فاميل را سر جاي خودشان نشانديم. با وحدت توانستيم شرّ آن شورشهاي اول انقلاب را كه بسيار خطرناك بود، از سر خودمان كم کنیم. در دوران سازندگي مشكلاتي داشتيم كه از جنگ باقي مانده بود، مردم صبر كردند و آوارگان صبر كردند تا خانههايشان را بسازيم. با صبر و همراهي مردم همه توطئههاي خارجي را خنثي كرديم. من همان حرف را دارم. همين الان هم ما بايد دست از اين سياسي بازي برداريم. اين چه چيزي است كه خط كشيدند؟! اصلاحطلب و اصولگرا، هر دو اسم است. اينها اصلاح را ميخواهند و آنها هم اصول را قبول دارند. بر سر چيزي دعوا ميكنند و كار را به اينجا رساندند كه ميبينيد. من نميگويم كه حزب و رقابت نباشد. حزب و رقابت باشد و شعار هم بدهد ولي انتخابات كنند و وقتي كه يكي پيروز شد، همه پشت سر او باشند و كار كنند. اگر اين كار را بكنيم، آمريكا مأيوس ميشود. چون ميداند در آن فضا نميتواند كاري بكند. مشكلاتمان را هم حل ميكنيم.
· {درباره جلسات با مقام معظم رهبري} در سبك سابق چون كار روزانه داشتيم، هفتهاي يك بار بود. الان ديگر لازم نيست هفتهاي يك بار باشد. تقريباً ماهي يك بار ادامه دارد. هر وقت هم حرفي داشته باشم، محدوديتي ندارد. تلفن ميكنم و ميروم با ايشان حرفهايم را ميزنم. مشكلي در رابطه با هم نداريم. گاهي كه عجلهتر باشد، با تلفن حرف ميزنيم.
· {درباره بازداشت مهدي و فائزه هاشمي} من حتماً ميخواهم برخوردها بدون تبعيض باشد. واقعاً هيچ فرقي ندارد و اجراي قانون بايد براي همه باشد و من به آن راضي هستم. نميخواهم وضع خاصي براي بچههاي خودم در مقابل ديگران درست كنم. ولي ميگويند و فكر ميكنند كه اين طور نيست. فائزه 6ماه محكوم شده بود، گرچه من روي حكمش اشكال داشتم اما بالاخره محكوم شد و بايست ميرفت، دورهاش را ميگذراند. خودش را براي زندان آماده كرده بود كه هر وقت خبر كنند، برود. البته شيوه بردن اشكال داشت. در زندان هم در حال مطالعه و ترجمه است.
· درباره مهدي هم مطمئن هستم كه غير از انقلاب و اسلام و ايران و ملت چيز ديگري برايش جاذبه نداشت. مثل خيلي از مسئولان كشور در جاهايي مثل شركت در دفاع مقدس و آوردن تكنولوژي صنايع دريايي عسلويه، پارس جنوبي، بهينهسازي سوخت و دفتر هيأت امناي دانشگاه آزاد كار ميكرد. از روزي كه 17 ساله شد و اجازه گرفت، به جبهه رفته بود و بعدها درس خواند و مثل همه در اين كشور زندگي ميكرد. به هر حال متهمش كردند و بايد جواب بدهد و اتهاماتش را روشن كند. خودش هم ميخواست بيايد. دو سال و نيم ما او را پشت در نگه داشتيم. اول به ما گفتند كه چرا در اين شلوغيها ميخواهد به ايران بيايد؟ ما هم به حرف گوش كرديم و به او گفتيم و او هم قبول كرد. بعد من اصرار كردم. دوستان ميگفتند كه او دارد درسش را ميخواند و كار هم دارد. اول ما خودمان او را براي نظارت بر 6دانشگاه خارج فرستاديم كه نظارت كند. از طرف هيأت مؤسس رفته بود. حكمش از آن هيأت صادر شده بود. وقتي ديد در آنجا وقت دارد، درسش را شروع كرد. مرحله اول را تمام كرده و در حال نوشتن تز است. وقتي كه دانشگاه آزاد آكسفورد تعطيل شد، اصرار كرد كه بيايد در اينجا تز را كامل كند. اگر واقعاً اشكال قانوني دارد بايد جواب بدهد. منتها بعضيها هياهو ميكنند و قبل از قضاوت تهمت ميزنند.
· رهبري در نماز جمعه گفتند گناه كبيره است چيزي كه در دادگاه ثابت نشده، به كسي اتهام بزنند ولي ميبينيد همان روزنامههايي كه خودشان را نظامند ميدانند، دارند تكرار ميكنند. من نميدانم اينها چطور ميگويند كه ما مقلّد هستيم. مهدي در اختيارشان است و من هم هيچ مسالهاي ندارم. جز اينكه قانون اجرا شود. اگر احساس كنم كه بيقانوني رفتار ميشود، اقدام ميكنم.
· {وقتي فائزه و مهدي به زندان رفتند، در دفتر خاطرات خود چه نوشتيد؟} بين اين دو بازداشت يك شب فاصله بود. شبي كه ميخواستند فائزه را ببرند، مشكلاتي بود. فردای آن روز هم مهدي آمد. بنا بود كه از فرودگاه سريع او را به خانه بياورند كه همديگر را ببينيم، ساعتها در آنجا معطل كردند و دير آوردند. ولي بد نبود، ساعت2 وارد خانه شد. احوالپرسيهايمان را كرديم. بايستي فردا ميرفت. وقت كمي داشتيم. يك مقدار از اينها را در خاطرات مينويسم.
· راهكار پرشور شدن انتخابات آتي را قانون ميدانم. قانون اساسي واقعاً معيار انتخابات باشد. آن كساني كه صلاحيت دارند، حق نامزدي داشته باشند و انتخابات هم سالم انجام شود و نظارت درست انجام شود. گروهها و جبهههاي مشخص سليقه خودشان را بر قانون تحميل نكنند. در آن صورت هر كسي را كه مردم بيشتر قبول دارند، سركار ميآيد. ممكن است افكار عمومي هم اشتباه كند، اما كمتر از افراد اشتباه ميكند. در آن صورت مردم پشتيبان نظام ميمانند. من اينگونه ميبينيم.
· اصلاحطلبها و اصولگراها و مستقلها همه در اين كشور كار كردهاند و انسانهاي زحمتكشيدهاي هستند. سليقههاي مختلفي هم دارند. اگر شما وزرا، استانداران و معاونان دولت مرا ارزيابي كنيد، ميبينيد كه تعادل بين مجموعه سليقهها را در دولتم كاملاً حفظ ميكردم.
· {آيا تشكيل نهاد فراقوهاي براي نظارت بر اجرا، تأثيري در جذب همه سلایق دارد؟} اين قابل بحث است. به مجمع آمد، ولي مشكلاتي پيش آمد و بحث آن متوقف شد، اگر به مجمع بيايد، آن موقع بحث ميكنيم و هر چه مصلحت بود، ميگوييم. روي اين قضيه هنوز به موضعي نرسيدهايم و بحث جدّي نكرديم. بالاخره بايد آنهايي كه ناظر و مجري هستند، اعتماد مردم را جلب كنند و متهم نشوند كه براي گروه خودشان كار ميكنند. اگر تصميم بگيريم، اين اتفاق ميافتد. البته من الان راهكارها را از طريق رهبري ميبينم. در اين شرايط غير از ايشان كسي نميتواند مسائل را به مسير برگرداند. ما هم حاضر هستيم در خدمت ايشان - اگر بخواهند- كمك كنيم. بايد به مسيري كه از اول بوديم، برگرديم.
/192929