سعید سلیمان پور ارومی ملقب به بوالفضول الشعرا در این قطعه شعر طنز که در وبلاگش منتشر کرده با اشاره به نوسانات بازار ارز و طلا، گلایه‌‌های خود را به باد صبا گفته و فعلا بی خیال بیست‌وسی و اخبار یار شده است!

ای صبا! دیگر از این پس خبر از یار نیار

که کنون دلزده از عشقم و فارغ از یار

نه فقط با تو و اخبار تو مشکل دارم

ساعت بیست و سی نیز نبینم اخبار!

تا که تغییر کند کاربریمان زین پس

رفتم از حلقۀ عُشّاق به سوق تُجّار!

دیگر از کلبۀ عشق آمده‌ام سوی دکان

یعنی از کوی نگار آمده‌ام تا بازار

گیرم آنجا دل بی عرضۀ من گم گشته‌ست

سکه و ارز مگر ریخته در کوی نگار؟

سکّه‌ام دوش به خواب آمد و هنگام سحر

کردم از عاشقی و عشق بِکُل استغفار!

حالیا عیش جهان می‌کنم و در تهران

زده‌ام چنبره بر ارز و طلا همچون مار!

دارم امّید به سرمنزل مقصود رسم

از دلاری که رسیده به: یکی چند هزار

نبض بازار به دست است مرا و چه غم از

اقتصادی که فتاده‌ست به بستر ، بیمار

لااقل وضع من الساعه بسی مطلوب است

«سوءتدبیر» که گفته‌ست کِشد بر اِدبار؟!

این خبر را سوی دولت نبری باد صبا!

«نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار»

مدعی گفت که اخلالگر بازارم!

بالله این نیست مگر توطئۀ استکبار!

کاین‌زمان زلزله و سیل و کسوف و تحریم

ابر و باد و مَه و مِهر و فلکِ کجرفتار-

همگی حاضر و آماده که از دم بکنند

با مدیریتِ کارآمدِ دولت، پیکار

این نه من گویم و بس، چشم بصیرت واکن

که نمودار بگوید به زبان آمار

کام ملّت که شود تلخ، همه مسئولند،

غیر از آن دلبرِ شیرین سخنِ شیرین کار

*

ای صبا! با توام ای وای!کجا رفتی آی!

عین آن قاصدکِ شعر نشو، لاکردار!

دارم این بار تو را زحمتکی وز سر مهر،

وز به سوی من و این بار ز دوشم بردار

آن شنیدم که فلانی شده سلطان دلار

«ای صبا!نکهتی از کوی فلانی به من آر!»

تا بیایی به برم، منتظرت می مانم

دست حق پشت و پناهت، به امید دیدار!

 

6060

منبع: خبرآنلاین