از زمان رنسانس در پرسپوليس 4 هفته ميگذرد و در اين مدت پرسپوليس توانسته از 4 بازي 7 امتياز بگيرد. البته 3 امتيازي كه در بازي با سپاهان (با آن شكل خاص) و همين طور 2 امتيازي كه در بازي با سايپا (با پنالتي بر باد رفته پولادي) از دست رفت را هم بايد در نظر گرفت. پرسپوليس در 8 هفته ابتدايي ليگ (پيش از تصفيه تيم)، تنها 7 امتياز گرفت و در اين 4 هفته هم 7 امتياز كه البته ميتوانست بيشتر از اينها باشد.
پرسپوليس ديروز مانند بازي با سايپا به هيچ عنوان به حريف اجازه تنفس و تحرك نداد. راهآهن نتوانست بر پرسپوليس مسلط شود چون تيم سرخپوش ديگر آن تيم به هم ريخته و پربحران نبود. پرسپوليس در بازي ديروز با آرامش كار ميكرد. كاپيتاني داشت كه تمام توجه خود را به موفقيت تيم معطوف كرده بود و بر سر بازيكنان تيمش فرياد نميكشيد و اتفاقا هر دو گل تيم با پاس او به دست آمد.
البته آنها كه ستارهها را بيشتر از پرسپوليس دوست دارند، ميتوانند همچنان از پرسپوليس فعلي بيزار باشند و ستاره محبوب خود را فرياد بزنند؛ اما حقيقت اين است كه پرسپوليس چند وقتي است «فوتبال» بازي ميكند، تيم حريف را تحت فشار قرار ميدهد و موقعيت خلق ميكند.
بازيكنان اين تيم گويي ديگر فشاري متوجه خود نميبينند همه براي موفقيت «تيم» تلاش ميكنند نه براي رضايت «يك نفر». مهمترين نكته در موفقيت يك تيم، همدلي و هماهنگي همه بازيكنان است و به نظر ميرسد پرسپوليس اين گمشده خود را به دست آورده است.
با گل زودهنگام ديروز، آنها كه رفته بودند تا در صورت ناكامي احتمالي، ورزشگاه را بر سر ژوزه و شاگردانش خراب كرده و بازيكن مورد نظر خود را صدا بزنند، در بنبست قرار گرفته و مجبور شدند تا آخر بازي منتظر بنشينند و چيزي جز برد پرسپوليس را نديدند.
حالا به نظر ميرسد پرسپوليس در سايه آرامشي كه به آن رسيده، به روزهاي خوب آينده فكر ميكند. روزهايي كه بحران و عوامل بحرانساز، جايي در آن ندارند.