هفتم آبان 1411
دکتر ایمان نوربخش، وزیر «اقتصاد و تورم و دارایی و ارز و مالیات» اعلام کرد: «دولت در پایان برنامه پنجساله دهم، حتماً سیستم یک نرخی شدن ارز را اجرا خواهد کرد.» وی که فرزند با تجربهترین اقتصاددان دنیا در زمینه گرانی است، افزود: «نرخ واحد ارز به احتمال زیاد با 876 تومان و 5 ریال برای هر دلار (یا معادل آن) برابر خواهد بود.»
هشتم آبان 1411
شهردار ابرشهر تهران در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد: «از امروز، عوارض نفس کشیدن اخذ خواهد شد.» وی افزود: به ازای هر نفس 10 تومان! شهردار در برابر بقیه سؤالات خبرنگاران، سکوت کرد. خبرنگاران نیز برای اینکه مشمول عوارض جدید نشوند، دم نزدند!
نهم آبان 1411
هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که در نیمه سال گذشته این شرکت توانسته است 20000 مسافر را با 800 ساعت تأخیر جا به جا کند. همچنین این شرکت اعلام کرد، در نیمه سال تنها 820 پرواز لغو (کنسل!) شده است. لازم به توضیح است که این شرکت هواپیمایی پنجاه سال است که پیدرپی از جهت تأخیر در پرواز، در بین کلیه شرکتهای جهانی مقام اول را دارا است.
دهم آبان 1411
پس از سالها تلاش پیگیر مسؤولان ورزشی کشورمان، «گردوبازی» نیز به جمع دیگر رشتههای ورزشی المپیک پیوست. به گفته مسؤول فدراسیون گردوبازی کشورمان، موفقیت ما در این رشته در المپیک حتمی است!
یازدهم آبان 1411
وزیر صنایع سبک، ساختن هرگونه سنجاق قفلی را تکذیب کرد. وی در مورد اخبار رسانههای گروهی مبنی بر وارد کردن مواد اولیه سنجاق قفلی توسط وزارت صنایع، گفت: «ما این مواد اولیه را فقط و فقط برای پروژههای تحقیقاتی و آن هم در مورد سنجاق تهگرد وارد کردهایم.»
دوازدهم آبان 1411
«مهندس متقالچی» شهردار سرخه حصار، اعلام کرد: «از این پس خانههایی که بدون مجوز در حاشیه این شهر ساخته شوند، توسط شهرداری تخریب خواهند شد.»
شهردار سرخه حصار شایعه وصول خودیاری از مردم را بابت صدور مجوز برای احداث یک واحد مسکونی، به میزان چهار صد میلیون تومان، به شدت تکذیب کرد و گفت: «ما بابت هر واحد مسکونی فقط سیصد میلیون تومان خودیاری میگیریم. صدمیلیون دیگر، همان عوارض است که طبق مصوبه شورای شهر وصول میشود و جنبه قانونی دارد!»
***
درخت اسکناس!
درختی هست
برگش «اسکناس» و میوهاش «سکه»
نخوری که!
مگو این حرف من لاف است
و حتماً یک چنین چیزی که میگویی
به روی قله قاف است!
بله، هست این درخت و بذر آن هم
داخل بازار، یا در گاو صندوق رباخوار خوش انصاف است!
*
دلم خواهد که باشد آن درخت اندر حیاط ما
و من هر روز
چینم اسکناس از شاخههایش هر چه میخواهم
*
خوشا احوال آن کس که به عمر خویش
درختی این چنین دارد
و با آن میتواند بست، دست و پای شیطان گرانی را
پس آنگه در پناه سکههای زر
کند عمری نشاطآور
*
بله، من میشناسم
یک توانگرهای گمنامی
که زیر سایه سار این درخت خرم و سر سبز
لمیدند و از آن
هی اسکناس و سکه میچینند!
و میخرجند، از سودی که اصلش هست پابرجا
*
درختی هست
نامش «بانک»،
برگش «اسکناس» و میوهاش «سکه»!
گل آقا. شماره 97. آبان 1371
6060