· تحت هیچ شرایطی نباید این مساله را از یاد ببریم که بداخلاقی در نظامی که بر اساس توصیههای اسلام بنا شده و اداره میشود، گناهی نابخشودنی است.
· دغدغه اصلی، این است که تهمت و ناروا و دروغگویی و از این قبیل کارها دیگر به مانند قبل حساسیت به وجود نمیآورد و با عرض تأسف میتوان حتی به این نتیجه رسید که ضد ارزشهای اسلامی و اخلاقی به نوعی به ارزش در بین ما تبدیل شدهاند. جامعه امروز ما به جامعهای بدل شده که انگار کسی به یاد ندارد که انگیزه به وجود آوردن انقلاب بزرگی چون انقلاب اسلامی چه مسایلی بوده است.
· واقعیت موجود نشان میدهد که در تمام حوزهها از قبیل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و البته سیاسی به بدرفتاریها عادت کردهایم، عادتی که به طور حتم اگر جدی گرفته نشود، مشکلاتی را به وجود خواهد آورد که یا غیرقابل جبران خواهند بود یا اگر جبران هم شوند، جبرانشان دشواریهای زیادی را میطلبد.
· هنوز هم میتوان نسبت به بهتر شدن شرایط امیدواری زیادی داشت. به هر حال هنوز هم نکات روشنی در لایههای مختلف اجتماع ما وجود دارد و ظرفیت اخلاقمداری و منطقپذیری ایرانیها اعم از مسئولین و مردم به حدی است که میتوانیم با کمی تامل در نوع رفتارهای خود و تجدید نظر در کارهایی که انجام میدهیم، ایران را به عنوان یکی از برترین جاهای دنیا به لحاظ توجه به بایدها و نبایدهای اخلاقی معرفی کنیم؛ چون چهره بدی که در حال حاضر خودنمایی میکند، ریشهای مستحکم ندارد و روبنایی است که ما با بدرفتاریهای خود انتخاب کردهایم و باطن و ماهیت مثبت نظام جمهوری اسلامی و تک تک شهروندان پشت ماسکی پنهان مانده است که به راحتی قابل برداشتن است.
· دروغ یکی از بدترین کارهایی است که اسباب بدبختی را به وجود میآورد. مخصوصا دروغی که به عنوان مثال افراد به اطرافیان خود میگویند یا مسئولین به مردم میگویند تا مثلا کار خود را توجیه کنند یا بخواهند واقعیت را خلاف چیزی که است، به مردم نشان بدهند. دروغ و وعدههای تو خالی در حالی در ایران انکار ناشدنی است که در جوامع غربی، در صورت مواجه شدن با دروغگویی کمترین کوتاهی را خیانتی بزرگ تفسیر میکنند و کسی که دروغش ثابت شده باشد، به طور حتم تاوان سنگینی میدهد.
· "اتهام" زدن ها در این دو سال اخیر بارها به کار گرفته شده تا افراد ، مخالفان یا رقبای خود را در اذهان عمومی تخریب و از این طریق اعتماد و اطمینان عمومی را جلب کنند. مشکلی که وجود دارد، این است که افراد همدیگر را یا "خائن" و یا "کاملاً خادم و در خدمت مردم و کشور" معرفی می کنند و بین کفر و دین هیچ مرزی قائل نیستند.
· اتهام و متهم کردن ریشه در خصومت دارد. به طوری که اختلافنظر یا عقیده باعث میشود تا بین افراد خصومت حاکم شود و در نتیجه این نگاه، به همه کارهای یکدیگر بدبین شوند.
· نه تنها در مناسبات داخلی، بلکه در رودررویی با دشمنان خارجی هم گاهی تحلیلهایی غلط مطرح میشود که امکان دارد برداشت غیرمنطقی و نظر اشتباه ما ، به آنها کمک کند.
· کم تقوایی و البته تندروی چهرههای سیاسی و مسئولین موجب شده تا کشور نتواند آن طور که باید آرامش را تجربه کند.
· شرایط به قدری اسفناک شده است که همه به خود جرات قضاوت میدهند و حتی به کرات شنیده میشود که افرادی که سابقه چندانی در انقلاب و حتی مدیریت جمهوری اسلامی ندارند، از خروج چهرههای برجسته انقلاب از دایره نظام حرف میزنند و کاری به این ندارند که متهمشوندگان چه مشقتهایی برای پیروزی انقلاب کشیدهاند و چه دشواریهایی را در طلب استقرار جمهوری اسلامی به جان خریدهاند تا بتوانند تأثیرگذاری کمی در اعتلای انقلاب اسلامی از خود برجای بگذارند.
· بحرانهای فعلی بحرانهایی خودساخته و خودخواسته است که با علم به وجود آمدنشان، هیچ تلاشی رای جلوگیری از آنها از خود نشان نداده ایم.
· نکته مهم این است که موجودیت بدرفتاری و پدیدههای غیر اخلاقی را باور کرده و دست به انکارشان نزنیم، به عنوان مثال "نادیده گرفتن دروغ" فرصت ریشهکن کردن آن را از ما میگیرد. در مرحله دوم ، باید دنبال چرایی بروز این پدیده ها برویم که اگر به تشخیص صحیح منتهی شود، در از بین بردن آن کمک زیادی خواهد کرد. مساله سوم این است که ارادهای در بین مسئولین باشد که واقعا بخواهند بحران را ریشهکن کنند و برای رسیدن به این مهم برنامههایی مدون را بنویسند و بدانند که با شعار و ادعا و مصاحبههای وقت و بیوقت هیچ چیزی حل نمیشود.
· در نهایت گروهی از چهرههای موجهی که به جریانهای سیاسی و قدرت وابستگی ندارند و از دانشگاه و حوزه انتخاب میشوند، میتوانند به عنوان متولیان اخلاق هر گاه احساس میکنند که تحرکی نامتعارف در حال شکلگیری است، از رشد و بروز آن جلوگیری کنند؛ به عنوان مثال مطلقگرایی پدیدهای است که میتوان "امالخطایش" نامید. به عنوان مثال روحانیون در هنگام روبهرو شدن با اشخاص مطلقگرا و قبل از آنکه خطا در آنان عادت شود، میتوانند با استفاده از راههای اصولی اشتباهات آنان را بگویند و به نوعی علاج واقعه قبل از وقوع کنند.
/2929