بهناز شیربانی: غلامحسین افشردی سال 1358 با ورود به روزنامه جمهوری اسلامی در سرویس فرهنگی و سیاسی فعالیتش را آغاز کرد.
او اوایل 1359 به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. در همان سال با آغاز فعالیتش در اطلاعات سپاه، نام مستعار حسن باقری را برای خود انتخاب کرد، وظیفه او در اطلاعات سپاه شناسایی گروهکها بود. او با شروع جنگ میان ایران و عراق در روز اول مهرماه 1359 به همراه عدهای از پاسداران در هنگامی که جایگاه نیروهای عراق در خوزستان تثبیت شده بود، راهی جبهههای جنوب شد.
او 9 بهمن 1361 در منطقه فکه مشغول شناسایی منطقه دشمن و آمادهسازی عملیات والفجر مقدماتی بود که در سنگر دیدهبان مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و در 27 سالگی به درجه شهادت رسید.
حالا پس از 30 سال سریال مستند «آخرین روزهای زمستان» به کارگردانی محمدحسین مهدویان به واکاوی زندگی این شهید پرداخته است.
به بهانه ساخت این سریال که اخیرا از شبکه یک پخش شد، میزبان محمدحسن مهدویان کارگردان، حبیب والینژاد تهیهکننده، مهدی زمینپرداز بازیگر نقش شهید باقری، هادی بهروز تصویربردار و حبیب خزائیفر آهنگساز بودیم که مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آقای زمینپرداز پیدا کردن شخصیتی که به لحاظ ظاهری ویژگیهای مشابهی با شهید باقری داشته باشد قطعا دشوار بوده، چه شد که شما انتخاب شدید؟
مهدی زمینپرداز، بازیگر: من سال 79 با ابراهیم امینی مسئول انتخاب بازیگر این پروژه همورودی دانشکده هنر و معماری بودم و از طریق او به این پروژه معرفی شدم.
تا پبش از شروع این سریال مستند چه تصوری از این کار داشتید و یا چقدر شهید باقری را میشناختید؟
زمینپرداز: هیچ شناختی از شهید باقری نداشتم. وقتی فیلمنامه به دستم رسید تعجب کردم، چون آنقدر کامل بود که فکر کردم رمان است. واقعا روی فیلمنامه کار شده بود. فیلمنامه و هدایت محمدحسین مهدویان (کارگردان) کمک زیادی کرد که شهید باقری را بیشتر بشناسم.
شهید باقری شخصیتی بود که دوستان و خانوادهاش به خوبی ویژگیهای اخلاقیش را میشناختند. قرار نبود من حسن باقری جدیدی خلق کنم. اول باید خودم را باور میکردم تا بتوانم شخصیت او را ایفا کنم و مخاطب رفتهرفته از طریق من با او آشنا شود. سختی کار بیشتر همین بود.
شناخت شهید حسن باقری بیشتر از طریق منابعی که در اختیار من گذاشته شد صورت گرفت. یک فیلم نیمساعته هم از او در زمان جنگ پیدا کردم که در آن توانستم از ویژگی رفتاری و حرکت بدنی او چیزهای بدانم، اینکه وقتی صحبت میکند، چطور میایستد یا مینشیند. اتفاق خوبی که برای من در این کار افتاد این بود که شهید باقری خاطرات روزانهاش را مینوشت و همین نوشتهها کمک زیادی به ما کرد. برای من بازی در نقش شهید باقری وقتی سخت میشد که باید لحظههای سکوت او را باید بازی میکردم. نمیدانسنم او وقتی ساکت است چطور نگاه میکند یا به چه فکر میکند. تمام تلاشم را کردم که بازی من باورپذیر شود.
نکته جالب زندگی حسن باقری برای من این بود که ویژگیهایی بین من و این شهید مشترک است، مثل محل زندگی. هر دو ما میدان خراسان زندگی کردیم و بزرگ شدیم یا هر دو ما دبیرستان مروی درس خواندیم و این برای من کمک زیادی بود.
در مدت تمرین بازی در نقش شهید باقری دیدار یا تماسی هم با خانواده ایشان داشتید؟
زمینپرداز: متاسفانه نتوانستم قبل از شروع کار دیداری با این عزیزان داشته باشم، اما وقتی کار پخش شد تماسهایی از سمت برادر و مادرشان داشتم که از زحمات بچهها تشکر کرده بودند.
مهدی زمینپرداز بازیگر نقش شهید حسن باقری
بعد از بازی در نقش شهید باقری چقدر نسبت به این شخصیت آشنایی پیدا کردید؟
زمینپرداز: من اهل شعاردادن نیستم. حسن باقری برای من نماد یک تفکر و اندیشه است. به نظر من حسن باقری شخصی بود که اعتماد به نفس زیادی داشت و الگوی کامل یک انسان آزاده است. افتخار میکنم که توانستم با شخصیت این شهید بیشتر آشنا شوم.
آقای مهدویان ایده آل شما برای تصویر کردن زندگی شهید حسن باقری چه بود؟
محمدحسن مهدویان، کارگردان: وقتی کار را شروع میکردم ایدهآلی نداشتم، اما دوست داشتم خیلی قابل باور شود. برای این کار جزئیات برایم مهم بود. در زندگی شهید حسن باقری ریزهکاری زیاد بود. همان نکتهای که آقای زمینپرداز به آن اشاره کردند، یعنی نگارش اتفاقات روزانه توسط شهید باقری کمک زیادی به من کرد. مثلا میدانستم شهید روز چندم فروردین سرما خورده بود. برخی صحنهها هم نیاز به تخیل کردن داشت که باز هم سعی کردیم به جزئیات زندگی او دقت کنیم.
همین توجه به جزئیات بود که روند ساخت این مستند را طولانی کرد؟
مهدویان: دلایل زیادی داشت. ما بعد از 30 سال زندگی شخصی را تصویر میکردیم که در روند جنگ بسیار تاثیرگذار بوده و تا پیش از این کسی زندگی او را واکاوی نکرده بود. بنابراین نیاز به تحقیقات جدی داشتیم. ما در ساخت این مستند با دو طیف روبرو بودیم، کسانی که او را خوب میشناختند و دیگرانی که چیزی از زندگی او نمیدانند. هر دو طیف را هم باید راضی نگه میداشتیم.
ماهها اسناد و کتابهای مربوط به زندگی این شهید را بررسی کردیم و مدتی هم با نزدیکان شهید باقری صحبت کردیم. چند ماه صرف بازسازی صحنههای زمان حیات شهید شد، با دقت و وسواسی که لازمه ساخت این مستند بود. یعنی همان توجه به جزئیات. کمی هم پروسه لابراتوار طولانی شد. بافت و رنگ تصویر به راحتی به دست نیامد و با آزمون و خطا به آن رسیدیم. چهار سال صرف همه این مراحلی شد که گفتم.
مهدی زمینپرداز بازیگر و محمدحسین مهدویان کارگردان
در حال حاضر در دنیا به درام مستند توجه زیادی میشود. یکی از ویژگیهای درام مستند توجه به جزئیات است و یا این سلیقه شخصی شما بود؟
مهدویان: البته درامهای مستند بسیاری با اشاره کمتر به جزئیات وجود دارد، اما چون درام مستند تلاش میکند فضایی را به وجود آورد که شبیه زندگی واقعی است، توجه به جزئیات در آن حرف اول را میزند. درام مستند تلاش میکند پدیده دراماتیک را منطبق بر واقعیت نشان دهد.
وقتی میگوییم فیلم دراماتیک است به این معنی است که در آن به شخصیت پرداخته شده است و پیرنگ دارد. وقتی به سمت فیلم مستند میرویم میبینیم همه این ویژگیها را دارد. ما در فیلم مستند هیچ وقت دور از درام نبودیم. تقلید از واقیعت مهمترین کار سینما است. حالا فرق این دو چیست؟ سینمای مستند سرو شکلی دارد که از اول به مخاطب میگوید من واقعی هستم، یعنی یک تصوری از واقعی بودن در تماشاگر ایجاد میکند، اما ساختار فیلم داستانی به گونهای است که از ابتدا در تماشاگر این تصور را ایجاد میکند که این یک تخیل است و واقعی نیست. این دو زمانی به هم نزدیک میشوند که فیلم داستانی تلاش میکند از شیوههای فیلم مستند تبعیت کند.
آقای بهروز، در سریال مستند «آخرین روزهای زمستان» از تکنیک دوربین روی دست استفاده کردید و این تکنیک منطبق با همان فضایی است که در جنگ از اتفاقات تصویربرداری میشد. چطور به این تکنیک از تصویربرداری رسیدید؟
هادی بهروز، تصویربردار: سبک تصویربرداری ما دقیقا شبیه تصویربرداری زمان جنگ بود. در فضای جبهه و جنگ سهپایه وجود نداشت و سبک دوربین روی دست لازمه کار ما بود. در شیوه تصویربرداری یک مرز برای خودمان قائل بودیم، مرز بین واقعیت و تخیل. یعنی اگر میخواستیم دوربین را کنترل کنیم میرفتیم به سمت همان فیلمهای داستانی تلویزیون و اگرحرکات دوربین شلخته بود، نمیتوانستیم مفهوم را به درستی منتقل کنیم. بنابراین چیزی بین این دو تکنیک را پیش گرفتیم.
مهدویان: خیلی از نوع تصویربرداری «شب عاشورایی» از مجموعه روایت فتح تاثیر گرفتیم. با آقایی دالایی تصویربردار آن صحبت کردیم و پرسیدیم احساس یک فیلمبردار زمان جنگ چیست و چگونه باید دلهره و شرایط جنگ در نوع تصویر برداری لحاظ شود؟
حبیب خزائیفر آهنگساز و هادی بهروز تصویربرار
ظاهرا در اتاقهای عملیات یک راوی وجود داشته و صدای فرماندهان را ضبط میکردند. میتوان گفت استفاده از تکنیک دوربین در این مستند هم به نوعی نقش همان راوی را ایفا میکند؟
مهدویان: بله میتوان همین تعبیر را برایش قائل بود.
بهروز: اساسا درک درست از ظرایف ذهن کارگردان مهم است. عوامل باید با سلایق و اندیشههای کارگردان آشنا باشند. ما سالها با هم کار کرده بودیم و بارها درباره تکنیک دوربین روی دست با مهدویان حرف زده بودم.
آقای خزائیفر، آهنگساز معمولا آخرین فردی است که به عوامل پروژه ملحق میشود. اولین برخورد شما با این مستند چگونه بود؟
حبیب خزائیفر، آهنگساز: من از ابتدا در جریان کار بودم. بازسازی اتاق عملیات بیش از هر چیز جذابیت داشت و من را به وجد آورد.
از ابتدا به فضای موسیقی کار فکر کرده بودید؟
خزائیفر: روند ساخت موسیقی در طول کار به وجود آمد. درباره موسیقی با حسین مهدویان صحبت میکردیم. حسین از ابتدا اصرار داشت ترانه «از خون جوانان وطن» در کار استفاده کنیم و من میخواستم موسیقی کاملا جدید باشد. در آخر حرف هر دوی ما شد.
وچه شد که علیرضا قربانی برای خواندن تیتراژ کار انتخاب شد؟
خزائی فر: وقتی این ترانه برای تیتراژ کار قطعی شد، یک صدای حماسی نیاز داشتیم که صدای علیرضا قربانی را مناسبتر دیدیم.
محمدحسن مهدویان کارگردان و حبیب ولینژاد تهیهکننده
این ترانه برای مردم نوستالژی دارد نگران نبودید که با تنظیم جدید آن ذهنیت مردم عوض شود؟
مهدویان: به نظر من این آهنگ مرثیه مداوم و مستدام برای جوانهای این مملکت است. مثلا به زمان مشروطه نگاه کنید. فکر کردم وجه تاریخی این ترانه بسیار مهمتر است.
آقای مهدویان بازسازی دهه 30 و 40 چطور اتفاق افتاد؟
مهدویان: یکی از دغدغههای جدی ما همین بازسازی صحنهها بود. پیدا کردن لوکیشنهای مربوط به آن زمان در تهران امروز که همه چیز تغییر کرده سخت بود. حضور دکتر شجاعی برای این کار اتفاق خوبی بود. او این فضاها را به خوبی میشناخت. اینکه چطور در صحنه زندگی در جریان باشد مهمتر از همه چیز بود. خوشحالم که با کمک دکتر شجاعی و فیلمبرداری درست کار حس همان سالها القا شد.
آقای ولینژاد، گروه شما جوان هستند. اعتماد کردن به این گروه سخت نبود؟
حبیب ولینژاد، تهیهکننده: این نگاه و فکر جدیدی نیست. زمانی که کار رو شروع کردیم به من هم اعتماد شد. تجربه خوبی داشتیم. در دورههای مختلف که در شرابط انقلاب و جنگ راهگشا بوده این اعتماد باعث میشد خوب فکر کنیم. زمانی که رفتم جنگ آموزش ندیده بودم. کلی شناسنامه دیگران را جعل کردم تا سنشان بیشتر شود من کار تئاتر و بازیگری انجام دادم. به من اعتماد شده بود. وقتی جوان بودم در «دو چشم بیسو» بازی کردم. قبل از آن تئاتر کار میکردم. اساس شکلگیری حوزه بر اساس این اعتمادها بود. من هم وقتی کارم را شروع کردم، عدهای به من اعتماد کردند و این اتفاق باید تداوم داشته باشد. این پروژه یک کار تیمی بود و نیازمند تلاش تکتک اعضاء گروه. خوشحالم که نتیجه اعتمادم به جوانها چنین اثری شد.
برای ساخت این مستند از بسیاری مسئولان کشور کمک گرفتید، عکسالعمل آنها بعد از دیدن این سریال چه بود؟
والینژاد: خوشبختانه همه دست به دست هم دادند و به ما در ساخت این سریال کمک کردند. همه این آدمها با حسن باقری آشنا بودند. از ابتدا همه در جریان ساخت این اثر بودند. برادر شهید باقری و خانواده غلامعلی رشید و سردار فتح الله جعفری کمک زیادی به ما کردند. همه تلاششان را کردند که مردم بیشتر با شخصیت این شهید آشنا شوند. فکر میکنم پروژههایی از این دست نیاز به کمک گروهی افراد دارد، در غیر این صورت نتیجه کار آنطور که باید دیده نمیشود.
چند درصد کار استفاده از آرشیو بود؟
مهدویان: خیلی درگیر استفاده از آرشیو نشدیم. برای بعد دادن به فضا از آرشیو استفاده کردیم. تجربه جالبی بود. در بحث پشتیبانی لجستیک کمک زیادی به ما شد. سازمان صداوسیما تمامقد پشت این کار ایستاد. از کمک همه سپاسگذارم.
58247