کارگردان سریال «راستش را بگو» می‌گوید کسانی که نا‌آگاهانه این سریال را نقد کردند گناه‌شان بیشتر از کسانی است که مورد هدف پیام این سریال بوده‌اند.

بهناز شیربانی: زمانی که سریال «سایه آفتاب» روی آنتن شبکه سه سیما رفت نام کارگردانش پس از مدتی در زمره کارگردان‌های خوب تلویزیون قرار گرفت و این روند با ساخت آثاری مثل «عملیات 125»، «به دنیا بگویید بایستد» و... ادامه پیدا کرد. موضوعاتی که محمد رضا آهنج در تلویزیون به سراغ آن‌ها رفته بسیار متنوع است و آخرین تجربه او کارگردانی سریال «راستش را بگو» است. سریالی که از بدو پخش با انتقادهای فراوانی روبرو شد و نوک پیکان این انتقاد‌ها به سمت مضمون سریال بود که مصطفی رستگاری به نگارش درآورده. آهنج به جز این انتقاد‌ها با یک مشکل دیگر هم روبرو بود که منجربه حذف 200 دقیقه از این سریال شد. در ادامه صحبت‌های محمد رضا آهنج کارگردان، مصطفی رستگاری نویسنده، نیوشا ضیغمی و دانیال عبادی بازیگران و فاطمه ثمرقندی تهیه کننده را درباره شرایط ساخت سریال «راستش را بگو» را می‌خوانید:


از شکل گیری فیلمنامه سریال «راستش را بگو» شروع کنیم، ساخت این سریال به نوعی سفارشی از سمت مترو تهران بود. مراحل نگارش این سریال چطور پیش رفت؟
مصطفی رستگاری: آقای محمدرضا آهنج 2 سال پیش با من درباره این سریال صحبت کرد وگفت که سفارشی از طرف شرکت مترو است.‌‌ همان زمان هم گفتم که من بلد نیستم کار سفارشی بنویسم. بعد از مدتی این طرح به ذهنم رسید که مترو محلی است که در یک لحظه همه آدم‌ها از اقشار مختلف درآن جمع می‌شوند. هر اتفاقی ممکن است در آن لحظه بین این آدم‌ها در جریان باشد.


بعد فکر کردم درباره یک گروه تحقیقی بنویسم که برای کار به مترو می‌آیند. این گروه دانشجویی، جوان و آرمان گرا دورهم جمع می‌شوند و می‌خواهند کاری انجام دهند که موضوع این سریال از همین جا شکل گرفت. فردی که می‌خواهد واقیعت‌ها را تغییر دهد، اما در کنار این تلاش برای تغییر واقعیت، واقعیت نیز قدری خود او را تغییر می‌دهد. از طرفی خودش هم تاثیرش را بر آدم‌های اطرافش می‌گذارد. از سوی دیگر بحث بحران اخلاقی که بسیار از متفکران دردهه اخیر هشدارش را می‌دهند هم دغدغه من برای نوشتن این سریال بود. گروه‌های مرجع تا چند سال پیش خانواده‌ها، مدرسه و دانشگاه بود اما در حال حاضر تعداد گروه‌های مرجع زیاد شده است، همه چیز دچار آشفتگی است، اینترنت جایش را میان جوان‌ها باز کرده است، تعداد رسانه‌ها زیاد شده و جوانان ما دچار بحران هویتی شده‌اند. برخی هنجار‌ها دچار گسستگی شده است و چند‌شخصیتی بودن جایش را میان مردم باز کرده است. انگار عدهٔ زیادی از آدم‌ها نقابی به صورت دارند که اول از همه به خودشان دروغ می‌گویند بعد به دیگران.


این موضوع بدی نیست اما من از قسمت ابتدایی داستان متوجه شکل گیری داستان وعملکرد شخصیت‌ها خصوصا علی مولا نشدم مگر ممکن است که یک دانشجو از طریق عکس گرفتن از مردم به میزان دروغ گفتن یا نگفتن آن‌ها پی ببرد؟
آهنج: ما یک شوک اولیه نیاز داشتیم که به اصطلاح‌‌ همان سیلی اول را به مخاطب بزنیم تا فرایند اتفاقات داستان تاثیرگذار‌تر باشد. با این شرط که نباید با فضای فرهنگی و سیاسی تداخل پیدا کند. ما با این هدف داستان را شروع کردیم. مقدمه قصه یک سو تفاهم بود که خیلی خوب طراحی شده بود. ایرادی که شما از قصه می‌گیرید در روند قصه برطرف شد. علیرضا از مردم عکاسی می‌کند و یادداشت برمی دارد و به مرحله تحقیق خودش را نزدیک می‌کند. بعد هم وقتی سوء تفاهم بین او و مسئولان مترو پیش می‌آید خیلی زود برطرف می‌شود. اگر مسیر بخشنامه‌ای نگارش یک پایان نامه را دنبال کنید، ممکن است ذره‌ای ایراد به آن وارد باشد اما در مراحل اولیه جلوی این روند گرفته شد.

 

محمد رضا آهنج کارگردان سریال «راستش را بگو»در کافه خبر

 

این سریال قرار بود ماه رمضان روی آنتن برود که پخش آن به نعویق افتاد و ظاهرا این مجموعه دچار سانسور و حذفیات هم شده است. چرا این اتفاق افتاد؟
آهنج:
من اسمش را سانسور نمی‌گذارم. زمانی که این مسئولیت خطرناک و متن عمیق و جدی مصطفی رستگاری مطرح شد، و بعد با تهیه کننده صحبت کردم، قول و قرار، و وعده‌ای که گذاشتیم این بود که یک کار بسیار متفاوت ارائه دهیم. در مراحل اولیه بیشتر شبیه شعار بود، اما رفته رفته یقین کردیم که می‌توانیم یک اثر متفاوت خلق کنیم. معتقدم در رسانه ملی وقتی حرفی را می‌زنیم، ممکن است نیمی ازمردم آن را برنتابند.

 

مردم وقتی این سریال را می‌بینند، متوجه قیچی‌هایی در سریال می‌شوند. دلیلش هم این است که ما حرف‌هایی را در این سریال مطرح کردیم که شاید جامعه ما در سال 91 آن را برنمی تابد. هر بخشی را که مدیر محترم اجازه پخش آن را داد، جز مهم‌ترین و تاثیر گذار‌ترین سکانس هم است.  فکر می‌کنم مردم با این سریال خودشان را می‌بینند. «راستش را بگو» جدا از مباحث علمی و فلسفی آینه تمام نمای امروز جامعه ما است، یعنی دقیقا ما یک آینه قدی بزرگ به اندازه خود ایران مقابل مردم گرفته‌ایم تا امروز خودمان را بینیم، البته تاریخ معاصر را کالبد شکافی کردیم به قبل از انقلاب رفتیم، زمان انقلاب را بررسی کردیم، بخشی‌هایی از ساواک و پهلوی را تصویر کردیم تا رسیدیم به سال‌های اخیر. به نظرمن این حرکت جدی و تاثیر گذاری بود.

 

در این مسیر انواع و اقسام تفکرات، اندیشه‌ها، آدم‌ها با جایگاه‌های مختلف و نوع فعالیت‌های مختلف اعم از سیاسی، فرهنگی و امنیتی، خانواده‌ها جز اهداف و مخاطبان ما بودند. قبول دارم که جامعه هدف گذارما و کسانی که به عنوان مخاطب در نظر گرفتیم وسیع و به اندازه خود ایران است. من اسم اتفاقی را که برای سریال افتاد، سانسور نمی‌گذارم. همه ما به اصل نظام، اصل دین و حکومت اعتقاد داریم.


در مدت پخش سریال انتقادهای تندی نسبت به موضوع داستان و کلیت کار صورت گرفت. تا چه حد این انتقاد‌ها را می‌پذیرید؟
آهنج: به هر حال پذیرفتن این همه آرا و عقاید و نقد‌های تند - می‌دانم که خیلی‌ها شمشیر را از رو برای ما بسته‌اند- سخت است. به قول کارلایل «فکر نو بسیار ظریف و حساس است با یک ریشخند کوچک می‌میرد و کنایه کوچک آن را مجروح می‌کند.» بسیاری از دوستانی که ناآگاهنه ما را نقد می‌کنند، به نظرم گناه‌شان بیشتر از کسانی است که در این سریال مورد هدف پیام ما هستند. کسانی که مورد هدف ما در این سریال هستند، می‌دانند چه چیزی را مطرح می‌کنیم وبا نگاه اصلاحی انتقادی عمل می‌کنیم. ولی آن‌هایی که نمی‌دانند و فیلم را نقد می‌کنند و ما را به شعار زدگی متهم می‌کنند، جراحتی که آن‌ها به پیکره سریال وارد می‌کنند، دردناک‌تر است.

 

مصطفی رستگاری نویسنده سریال


چقدر شخصیت شهید چمران بر اساس واقعیت نوشته شد؟
رستگاری: شخصیت و زندگی شهید چمران از نقاط مهم و کمتر پرداخت شده در تاریخ معاصر ایران است که به قدر کافی بررسی نشده. در اواسط تصویربرداری «راستش را بگو»، زمانی که شنیدم آقای حاتمی‌کیا هم قرار است،  چمران را بسازد، خیلی خوشحال شدم. فکر کردم حضور شهید چمران در این سریال لازم است.

 

از یکی از همرزمان شهید چمران شنیده بودم که نقل می‌کرد، سوم یا چهارم دبیرستان بودم که درس و مدرسه را‌‌ رها کردم و رفتم جبهه و زخمی شدم. خوشحال بودم که شهید چمران به عیادتم می‌آید. وقتی چمران بالای سرم آمد گفتم: «دعا کن ما شهید بشیم» و او در جوابم گفت: «یعنی چه دعا کن که شهید بشم. تو باید برگردی مدرسه درست را تمام کنی و معلم شوی.. این کشور بیشتر از شهید به معلم احتیاج دارد.»

از همین جا از مدیریت شبکه یک هم تشکر می‌کنم که پای کار ایستاد. اخلاق و آگاهی اگر اصل قرار بگیرد اتفاق‌های خوبی می‌افتد. «راستش را بگو» همین را می‌خواهد بگوید. به نظر من اگر کارنامه زندگی چمران را نگاه کنیم، او هم همین را می‌گوید.

 

من بیدار خوابی‌های شهید چمران را شنیده بودم. بیدارخوابی مرز بین خواب و هوشیار بودن است. در جبهه برای اینکه متوجه حضور دشمن بشوند باید در زمان استراحت هم حواسشان به دشمن باشد. بیدار خوابی در حقیقت به معنایی نمادین و استعاری اشاره‌ای ست به خواب نرفتن و خود را به خواب نزدن در تمام موقعیت‌ها و شرایط.


 در مصاحبه‌های مختلف گفته شده که شخصیت علی مولا ما به ازای بیرونی دارد، اما می‌خواهم بدانم که چه افرادی را می‌توانیم مصداق بارز این شخصیت بدانیم؟
دانیال عبادی: این شخصیت ما به ازای بیرونی دارد. نه تنها من، بلکه شما هم با این افراد برخورد داشتید، چه الان و چه در گذشته ما یکسری افراد شاخص داشتیم. اگر بخواهیم ما به ازای بیرونی این شخصیت را در نظر بگیریم، شاید انسان‌هایی بودند که از زمان‌های گذشته تا به امروز در مسلک حضرت علی (ع) حرکت کرده‌اند، پهلوان‌هایی مثل تختی یا پوریای ولی انسان‌های جوانمردی بوده‌اند. نه تنها خود آن‌ها بلکه کسانی که پیرو مسلک آن‌ها بوده‌اند، هم در رفتار و کردارشان صادق بودند. علی مولا هم آدمی است که فارغ از اینکه داد بزند و بگوید من آدم خوبی هستم، فارغ از اینکه تظاهر به مثبت‌گرایی محض کند، آدم خوبی است. شاید علی مولا سمبلی باشد از تمام خوبی‌هایی که تک تک افراد این جامعه می‌توانند داشته باشند.

 

دانیال عبادی در کافه خبر


آیا علی مولا قهرمان قصه است؟
رستگاری: این شخصیت شاید الگو و ایده ال من در سن 18 تا 25 سالگی بود. کسی که دوست داشتم شبیه به او زندگی کنم. علیرضا با آدم‌هایی رو برو می‌شود که پیچیدگی‌های زیادی دارند و صادقانه دست به عمل می‌زند. تعدد شخصیت‌های کار زیاد بود. این سریال 22 شخصیت اصلی داشت من هم باید جایی می‌ایستادم که تعادل برقرار شود و نسبتم را با سایر شخصیت‌ها حفظ کنیم.


عبادی: به نظر من آدم‌هایی که این‌طور زندگی می‌کنند، بدون اینکه از خط و مشی اصلی زندگی‌شان دور شوند در مواجه با اطرافیان‌شان بزرگ می‌شوند و هنوز می‌توانند صادق باشند.

 

آهنج: همه اعتقاد داریم که آدم‌های این‌چنینی وجود دارند. در مملکت شیعه که متوسل است به حضرت امیر المومنین(ع) قطعا آدم‌هایی از جنس علی مولا وجود دارد. ما در مورد این که این‌گونه افراد آشکارهستند یا پنهان، بحث می‌کنیم.

 

نیوشا ضیغمی بازیگر نقش خاطره آرامی سریال «راستش را بگو»


آیا اصلاحاتی که به آن اشاره کردید قبل از شروع تصویر برداری هم نسبت به کار اعمال شد؟ مقصود من در فیلمنامه اثر است.
فاطمه ثمرقندی: وقتی راش‌های سریال را می‌دیدم، بار‌ها تحت تاثیر قرار گرفتم و گریه کردم. هنوز هم که سریال را روی آنتن تلویزیون می‌بینم، گریه می‌کنم. همه این‌ها به این دلیل است که تک تک آدم‌های این گروه با عشق کار کردند. به این سریال امکاناتی تعلق نگرفت. بازیگرانی مثل نیوشا ضیغمی و دانیال عبادی که بیشتر در سینما کار می‌کنند، چندین پروژه را رد کردند و سر این سریال حاضر شدند. هیچ کس این سریال را جدی نگرفت، هیچ کس باورش نکرد وحداقل بودجه به این کار تعلق گرفت. همه عوامل کمتر از چیزی که حقشان بود دستمزد گرفتند به این امید که پیام این داستان بر کسی اثر داشته باشد. متاسفانه مردم از این سریال فقط ایرادات سطحی می‌گیرند، مثلا چرا حجاب یک بازیگر خوب نیست؟ خواهش می‌کنم کسانی که این سریال را می‌بینند و قضاوت می‌کنند حداقل درست نقد کنند. در‌‌ همان مراحل اولیه هم ایراداتی از متن گرفته شد و حقیقتا فکر نمی‌کردیم بتوان چنین سریالی ساخت.


خانم ضیغمی شما بعد از 9 سال دوری از تلویزیون با این سریال بار دیگر به این مدیوم برگشتید. دلیل حضورتان در این مجموعه چه بود؟
ضیغمی: بله من مدت طولانی از بازی در تلویزیون فاصله گرفتم. اولین حضورم بازی در سریال «در چشم باد» ساخته مسعود جعفری جوزانی بود که همچنان به این اثر افتخار می‌کنم. در این سال‌ها هر بارکه کار در تلویزیون به من پیشنهاد می‌شد، هیچ وقت متنی را نخواندم که قابل تامل باشد و یا حداقل کامل نوشته شده باشد. اکثرمتن‌هایی که پیشنهاد می‌شد، سه سیناپس 10 صفحه‌ای نوشته شده بود و می‌گفتند بعدا نوشته می‌شود! نمی‌توانستم خودم را راضی کنم، در سریالی حضور داشته باشم که بعد از آن مقابل کسانی که درباره کار از من سوال می‌پرسند، نتوانم پاسخگو باشم. هر چند تمام کارهایی که در سینما انجام داده‌ام، هم کارهای قابل دفاعی نیستند، من هم در انتخابم اشتباهاتی کرده‌ام اما به هر حال بازیگر سینما شدم و باید دلیلی را برای خودم پیدا می‌کردم که چند پیشنهاد سینمایی را رد کنم و پس از سال‌ها به تلویزیون بر گردم.

 

این اتفاق با سریال «راستش را بگو» رخ داد. احترامی که برای کارهای آقای آهنج قائل هستم و متن خوب مصطفی رستگاری من را بیشتر برای حضور در این سریال ترغیب کرد. علاوه بر این که برای مخاطب تلویزیون احترام ویژه‌ای قائل هستم. بنابراین احساس می‌کنم، رسالت بزرگی بر دوش تلویزیون ایران است. حتی بیشتر از سایر کشور‌ها به دلیل این که جامعه جوان کشور ما باید خوراک فرهنگی داشته باشد، و متاسفانه از فرط اینکه خوراک فرهنگی خوب نیست رومی‌آورند، به شبکه‌هایی چون فارسی وان که به نظر من آسیب زننده‌ترین رسانه به جوان‌های ما است. با خودم فکرکردم بازیگری هستم که شاید حداقل مخاطبی داشته باشم، وظیفه خودم می‌دانم با این سریال چند نفر را ترغیب کنم که تلویزیون ایران را ببینند.

 

فاطمه ثمرقندی تهیه کننده در کافه خبر

 

متن سریال را چطور دیدید؟ 
 ضیغمی: وقتی متن را خواندم، شگفت زده شدم. با خودم فکر کردم اصلا اجازه ساخت آن را می‌دهند؟ و یا در بهترین حالت جلوی پخش آن را می‌گیرند. امروز وقتی با نقد‌هایی که درباره آن نوشته می‌شود، روبرو می‌شوم، تعجب می‌کنم. به نظر من برخی از نقد‌ها کاملا بدون فکر نوشته می‌شود. باتمام احترامی که برای اهل قلم و اصحاب رسانه قائلم اما متاسفانه عده‌ای وارد این قشر از جامعه شدند که اصلا مال این داستان نیستند. اولین دلیل حضور یک رسانه این هست که تاثیر گذار باشد. واقعا وقتی عده‌ای می‌نویسند چادر این بازیگر شبیه شنل زورو است، به نظر شما این بحث فرهنگی است؟ چرا ما اینقدر کم صبریم و منتظر نمی‌مانیم ببینیم چرا خاطره چادر را این طور سر می‌کند؟ برخی نوشته‌اند شخصیت خاطره آرامی دختری است که فقط جیغ می‌کشد و اعصاب خورد می‌کند. دقیقا شخصیت خاطره آرامی باید چنین فاکتورهای داشته باشد. من خوشحالم اگر این تاثیر را گذاشته‌ام. نقد با غرض ورزی فرق دارد. امروز که من اینجا نشستم با این که به شدت عاشق کارم هستم اما به شدت دلسردم. متاسفانه این روز‌ها سینما گر‌ها یکی پس از دیگری از حرفه و شغلشان خداحافظی می‌کنند. این یک واقیعت به شدت تلخ است. من هر کاری می‌کنم یک عده انتقاد می‌کنند. به چه جرمی؟ ما یک جمعیت فرهنگی هستیم که نیاز به حمایت یکدیگر داریم. رسانه و هنر دو معقوله به هم پیوسته‌اند.


آهنج: یکی از دلایلی که حال سینما خوب نیست مشکلات اقتصادی است. اهالی سینما باید کارشان را تعطیل کنند بشینند و «راستش را بگو» را نگاه کنند. اگر با خودشان صادق باشند و اول به خودشان راست بگویند بعد به دیگران، حالشان خوب می‌شود.

 

نیوشا ضیغمی و امیر حسین مدرس در نمایی از سریال «راستش را بگو»


آقای آهنج کمی درباره تصویر برداری این سریال هم صحبت کنید چه شد که با فرشاد گل سفیدی کار کردید؟
آهنج: من با فرشاد قبلا هم کار کرده بودم و نوع کارش را دوست دارم. فکر می‌کنم با توجه به فضایی که ما در این کار مورد نظرمان بود، توانست به خوبی از عهده کار برآید و تصاویر خوبی هم گرفت. فرشاد در طی این چند سال با کارگردان‌های مختلفی کار کرد که کمی در سلیقه تصویر برداری‌اش تغییرایجاد شد و چون قبل از شروع «راستش را بگو» در سریال دیگری مشغول بود، سخت بود در ابتدا بخواهیم سلیقه تصویر برداریش را مطابق با فضای سریال تغییر دهیم. اما کم کم با صحبت‌هایی که با هم داشتیم توانستیم به یک فرم ایده آل در تصویر برداری برسیم.

57247

منبع: خبرآنلاین