این رخداد، در حجم و انعکاسی محدودتر، طبیعی مینمود، چه این که شور و اشتیاق جامعه ایرانی به حضرتش، چونان است که عدهای را به پابوس آن بکشاند که با او نسبتی دارد یا مییابد. اما سخن در آن است که به گونهای برنامهریزی شده، در شهرهای گوناگون کشور، ستادهای استقبال و بدرقهای راه افتاد؛ در آغاز مدت زمانی را در قم و سپس برای شهرهای مختلف کشور از تهران تا شهرهای کوچک و بزرگ خوزستان برنامهریزی ورود و بدرقه صورت گرفت. به عنوان نمونه در خوزستان در 8 شبانهروز این بدرقه انجام شد و در برخی شهرها، ادارات، مدارس و... تعطیل شدند و...
نویسنده نمیخواهد از عدم مشروعیت بدرقه یا توسل به ضریح جدید سخن بگوید، چه این که رابطههای معنوی نفوس مطهر را با اشیا این جهانی، فرامکانی- زمانی میشناسد و لذا ضرورتی ندارد تا ضریح در جوار باشد تا تقدس بیابد. اما سخن در آن است که آیا مسئولان و برنامهریزان در برگزاری چونان شوری در نیمی از کشور، تصمیم درستی را گرفتند؟
در این زمینه ملاحظاتی را میتوان دید:
نخست: جامعه شیعی در شرایط کنونی (و بویژه پس از مقطع بیداری اسلامی) در رصد رسانههای تفرقهافکن است. رسانههایی که میکوشند شبهههای جدید بسازند و آن را در بوق و کرنا علیه تشیع و همگرایی مذهبی کنند. این رسانهها، گاه از سوژههای قدیم ملول و خسته میشوند و به دنبال کشف موضوعات شبههساز جدیدند. نقل و انتقال ضریح جدید در آن ابعاد وسیع و رسانهای، چونان فرصتی را به آنان داد تا سوژهای جدید بیابند. مسئولان و مدافعان این حرکت، بایستی توجه کنند که در عرصه «رسانه» بایستی «فهم بینالاذهانی» را مورد توجه قرار دهند. بلی در جامعه ایرانی- شیعی (حداقل در بخشهای متدینانهتر) استقبال از ضریح بی قبر، معنا و مفهوم معقولی را پیدا میکند، اما در سطح جهانی (و یا جوامع مسلمان غیر شیعی) چونان نبوده و نیست. حداقل آن که تلاش مضاعفی را برای معقول نشان دادن آن میطلبد. حال سوال آن است که در شرایط حساس جاری، ساختوساز پرسشها و شبهات جدید به نفع تشیع است؟
دوم: دقیقا در سالی که توسط مقام معظم رهبری با نام «تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی» نامیده شد، انتظار از دولت و مسئولان آن بوده (و هنوز هست) که از تعطیلات بکاهند و بر تلاش بیفزایند. به نظر میرسد که برنامههایی که به گونهای به تعطیلی میانجامد، با این رویکرد ناسازگارند. در طول مسیر بدرقه ضریح، تعطیلی و یا انعطال شهرهای در مسیر، پدید آمد و موجب تاثیرات منفی اقتصادی، در هم ریختگی برنامهریزیهای افراد در کارهای اداری، مالی و ... گردید.
سوم: به نظر میرسد که یکی از مشکلات کشور آن است که مسئولان هر موضوع، مسئولیت خویش را محور مسائل کشور (و گاه محور مسائل جهان!) تلقی میکنند و بر آن اساس، همه کس و همه چیز را بر گرد آن میخواهند و میخوانند. این مشکل را در نمونههای مختلف میتوان دید. در این مورد نیز گر چه کار ساخت و ساز ضریح جدید امام حسین (ع) که از سال 85 آغاز شد، کاری ارزشمند بود و هست، اما در این که این موضوع به یک مساله ملی (و یا نیمه ملی) تبدیل شود، تا چه حد در میان مسئولان عالیرتبه و یا کارشناسان جامعنگر به بررسی سپرده شد؟
چهارم: مسئولان مرتبط (و نیز مسئولان استانهای در مسیر) ظاهرا تقویت شور حسینی را در بخشهایی از کشور در همت خویش داشتهاند؛ اما آیا این نیت مقدس، چونان سرمایهگذاری را میطلبد؟ چنین مینماید که سوز و گداز حسینی در جامعه ایرانی چونان قدرتمند هست که به التهابهای زودگذر نیازمند نباشد.