فاطمه استیری: نام آیت الله هاشمی رفسنجانی بیش از هرچیز با انتخابات ریاست جمهوری در ایران گره خورده است، چه آن زمان که خود او ریاست قوه مقننه را به کناری نهاد و به عنوان کاندیدا وارد عرصه شد تا 8 سال ریاست دولت سازندگی را برعهده گیرد و چه در دورههای بعد که یا کاندیدای حضور بود یا در معرض تحلیل سیاسیون و رسانهها به عنوان کاندیدای احتمالی. در این میان اما شاید آنچه هاشمی را متفاوت از دیگر سیاسیون کرده تخریبها و توهینها علیه او خانوادهاش طی چندسال اخیر بوده که در آستانه هر انتخابات ریاست جمهوری نیز شدت گرفته است و البته سعه صدر هاشمی رفسنجانی در برخورد با این هجمهها.
علی عسگری اگرچه سابقه نمایندگی مردم مشهد در خانه ملت را در کارنامه خود دارد اما در این سالهای دور از مجلس از جایگاه مشاور و رابط پارلمانی مجمع تشخیص مصلحت نظام و فردی نزدیک به آیت الله هاشمی بیشتر سخن گفته است. با او در خصوص حال این روزهای آیت الله هاشمی، طرح ایده دولت وحدت ملی، کاندیدای احتمالی برای این دولت و وضعیت قانون جامع انتخابات در مجمع تشخیص مصلحت به گفتگو نشستیم.
*****
حال این روزهای آقای هاشمی چطور است؟ خصوصا بعد از ماجرای زندانی شدن فرزندانشان.
آیت الله هاشمی رفسنجانی ویژگیهای خاص خودشان را دارند، ایشان فردی بسیار عاطفی هستند ولی در عین عاطفی بودن بسیار هم قانونمند و مصر بر احقاق حق مردم هستند. این احقاق حق و پایبندی به حقوق اساسی افراد و اشخاص را در مجموعه همکاران خود و خانوادهشان نیز به شدت رعایت میکنند. تاکید زیادی بر حفظ حرمت اشخاص، احترام متقابل و رعایت صداقت در گفتار و عمل دارند. در خانواده هم این رویه را دارند. شاید جزء معدود اشخاص و افرادی باشند که آزادی به معنای نعمت خدادادی و موهبت الهی مهمی که برای هر فردی وجود دارد را در مورد فرزندان و همسرشان رعایت می کنند. نوع رفتار آیت الله با جامعه و خانواده، رفتاری متحجرانه، جامد و مستبدانه نیست.
در ارتباطشان با مجموعه نظام و شخص مقام رهبری هم ضمن اینکه با صراحت و دلسوزی، نظرات کارشناسیشان را مطرح میکنند ولی به عنوان پاسداشت نظام و رهبری و ماندگاری این دو مهم، هر اقدامی را در قالب مکتب فکری امام و جمهوری اسلامی انجام می دهند و دریغی ندارند. این مقدمه را گفتم تا به این نکته برسم که اگر این روزها ایشان درگیر مسائلی درخصوص فرزندانشان شده اند و هم زمان در مجلس و جاهای دیگر مورد اهانت قرار گرفتند، در همین راستا برخورد می کنند. در واقع ایشان برای نظام و رهبری چیزی را کم نمیگذارند و جانشان، حرمت شخصیشان، آبروی شخصی و خانوادگیشان را مصروف می کنند و عزم پایداری دارند، به عنوان نمونه در همین ماجرای سفر ایشان به رفسنجان برای شرکت در مراسم سالگرد فوت آیت الله محمد هاشمیان امام جمعه رفسنجان که شوهر خواهر ایشان بود باز هم مصلحت سنجی ایشان برای نظام بود که منجر به لغو برنامه شد. این سفر از مدت ها قبل برنامهریزی شده بود و حتی در داخل شهر هم پلاکاردهای حضور ایشان جهت شرکت و سخنرانی در مراسم خورده بود، ایشان همچنین قرار بود در جریان این سفر در مراسم سالگرد فرزند شهید خواهر دیگرشان که در شهرستان نوق، سکونتگاه اولیه ایشان برگزار می شد شرکت کند. اما متاسفانه شرایط از ناحیه بعضی عوامل افراط به گونهای پیش رفت که ایشان احتمال این را میدادند که اتفاقی بیفتد که برای نظام زیبنده نباشد از همین رو بود که برخلاف آنچه که بستگان و مردم شهرشان منتظرش بودند، آن سفر را لغو کرده و فقط به ارسال پیامی که در جلسه سالگرد مرحوم آیتالله هاشمیان قرائت شد اکتفا کردند.
شاید ذکر این نکته هم بد نباشد که در این مراسم که با حضور آقا سیدیاسر خمینی نوه بزرگوار امام راحل و آقای مروی از بیت رهبری برگزار شد، مردم شدیدا به امام و خانواده ایشان و مقام معظم رهبری ابراز وفاداری میکردند، حتی بعد از اینکه من پیام آیه الله هاشمی را خواندم شعار قاطع مردم این بود که «خامنهای زنده باد، هاشمی پاینده باد». اینها هم نشانههای اتحاد و انسجام و علاقه مردم به نظام است و آقای هاشمی با دلسوزی و هوشیاری تصمیمی گرفتند که مبادا در این مراسم خدشهای به این انسجام و نظام وارد شود. حتی اگر ایشان آن صبر، سعه صدر و اخلاق سیاسی را نداشتند باید در مقابل افراطیون و تندرویهای آنها اقدام مقابله آمیزی میکردند اما چون مصالح نظام و مردم برایشان مهم است در همه این پیشامدهای اخیر و هتک حرمتهایی که به خود ایشان در طی سالیان سال وجود داشته است حتی یکبار هم اقدام به مقابله نکردند، روی همین جهت است که از منظرهای زیادی میتوانم بگویم که ایشان سنگ صبور نظام محسوب میشوند. جالب است بدانید که در آن سالهایی که ما اصولگرایان در دوره اصلاحات از سوی افراطیهای اصلاحطلب دچار مضیقه سیاسی میشدیم، برخورد حذفی پیش میآمد یا تقابلی با ما میشد این آقای هاشمی بود که همیشه مدافع ما بود. در مقابل در مقاطعی که برخی چهرههای دلسوز، فهمیده، معتدل و کارآمد از اصلاحطلبان از سوی افراطیهای اصولگرا خصوصا دولتیها مورد هجمه قرار میگرفتند باز هم این آقای هاشمی بود که مدافع اصلاح طلبان بود. این شواهد همه نشان میدهد که آیت الله هاشمی در عین اینکه در دالان تنگ جناحی قرار ندارند و به معنای واقعی به کلمه فراجناحی فکر کرده و عمل میکنند، یکی از ابزارهای مهم سیاست و سیاستورزی که سعه صدر است را بیش از دیگران برای مصالح نظام رعایت می کنند.
اهانت به آقای هاشمی و تخریب او تبدیل به یک عادت در بین برخی افراد وگروه های سیاسی در میان همه گرایشهاشده است. دلیل این موضوع را در چه می دانید؟
ببینید! مسلم این است که اهانت کردن و غیبت کردن همیشه تاثیر عکس دارد. در روایت هم داریم که امام علی (ع) میفرمایند: «الغیبه جهد العاجز» یعنی همه سرمایه و وسیله فرد عاجز، کم بضاعت و کمتوان غیبت و تهمت است. چون دستمایه قابل توجهی خود آن شخص یا آن جریان ندارد لذا ناگزیر میشوند برای اینکه خودش را به قدرت برساند یا در موضع قدرت حفظ کند پرت و پلا می گوید و از موضع تخریب و توهین وارد می شود.
در شرایط فعلی هم بسیاری از اقتدارگرایان که در موضع قدرت و ریاست هستند، اینها اگر فرافکنی نکنند، التهابآفرینی نکنند، اهانت نکنند و بگذارند شرایط آرام پیش برود خودشان باید پاسخگو باشند. اما چون پاسخی برای مطالبات به حق رهبری، مردم و نظام ندارند ناگزیر از آنند که شرایط را ملتهب کنند، این ملتهب کردن هم با اهانت و بد و بیراهگویی به دیگر چهرهها و شخصیتها برای این افراطیون محقق میشود تا از این طریق خودشان را در قدرت نگه دارند.
از جنبه دیگر هم باید گفت که به هر میزان یک فرد، چهرهای اثرگذارتر باشد به همان میزان اهانت و در شکل عادی و طبیعیاش حرف و حدیث علیه او زیاد پیش میآید. من برداشتم این است که در عین حال که آقای هاشمی همیشه جزء چهرههای اثرگذار بوده و هست، برخی نیز از موضع اقتدارگرایی و برای حفظ قدرتشان به تخریب ایشان روی می آورند. با این وجود عقلانیت، خوشنفسی و اعتدالی که آقای هاشمی دارند باعث شده که همه این تهاجمات در نهایت به نفع ایشان تمام شود چون مردم به خوبی ایشان را میشناسند.
در مورد برخی چهرههای دیگر هم این رویه همیشه وجود داشته است. برای مثال در انتخابات مجلس نهم دیدید که وقتی آقای خاتمی رای دادند اصلاحطلبان افراطی به نوعی او را مورد هجمه قرار دادند و اصولگرایان افراطی هم به نوعی دیگر. حتی یکی از اصولگرایان افراطی شناخته شده بعد از رای دادن خاتمی در سخنرانی و صحبتهایش گفت باید معلوم شود که خاتمی با چه انگیزهای آمده رای داده، انگیزهاش صادقانه بوده یا فریبکارانه؟ در همان زمان در یادداشتی به این رویه پاسخ دادم که این اقدام ایشان ناشی از همگرایی با نظام بوده است. اینکه در داخل نظام خودش را معرفی کرده و با صداقت هم آمده رای داده است.
واقعیت امر این است که هنوز هم خیلی از افراد و اشخاص هستند که از همان موضع افراطگرایی نمیتوانند و نمیخواهند سیگنالهای مثبت دیگران را مثبت دریافت کنند. شما نوع واکنش مثلاً آقای هاشمی نسبت به موضوع زندانی شدن فرزندانشان را مقایسه کنید با نوع واکنشی که بعضی از چهرههای سیاسی شناخته شده دیگر کشورمان در ارتباط با دستگیری بعضی از عوامل پیرامونی دست چندمی خودشان نشان دادند.
با این وجود من معتقدم مردم و بخش آگاه جامعه تفاوت بین این صبوری و اخلاقمداری و افراط گرایی را به خوبی تشخیص میدهند. من به جهت ارتباط نزدیکی که با بزرگان قم و مشهد و اساتید دانشگاهی دارم، آنان به شدت پیگیر حال و احوال و تصمیمات آینده ایشان هستند و دائما میپرسند که شرایطشان چگونه است، چه برنامهای دارند. اینها حاکی از آن است که این شخصیت، چهره اثرگذاری هستند و عقلانیت و تدبیر ایشان کارساز بوده است.
اخیرا آقای هاشمی طرح دولت وحدت ملی را مطرح کرده است. این دولت قرار است چه معضلی از کشور را رفع کند که آقای هاشمی آن را مطرح کرده است؟
دولت وحدت ملی را باید یک گفتمان دانست. ارائه این گفتمان از سوی آیت الله هاشمی با بازخوردهای فکری متفاوتی از سوی افکار عمومی، نخبگان و جریانات سیاسی فعال روبرو شد. گفتمان وحدت ملی را بسیاری از دلسوزان نظام فارغ از گرایش و سلیقه سیاسیشان یک ضرورت برای نظام میدانند، چون مبنای عقلی دارد. کسانی که با این ایده مقابله میکنند هم افرادی هستند که بیشتر پیرو گفتمان تفرقه هستند. من قبلا هم در قالب یادداشتی پیرامون این ایده عنوان کرده بودم که ابتدا باید گفتمان تفرقه را شناخت، اگر گفتمان تفرقه را شناختیم به آسانی میتوانیم به کارایی و اثربخشی و ضرورت گفتمان وحدت ملی پی ببریم. هر وقت صحبت از وحدت میشود افرادی که نانشان در دعوا است، افرادی که از مسیر التهاب، دعوا و اختلاف حرف خودشان را به کرسی مینشانند و از این طریق حفظ قدرت میکنند، این افراد با ایده دولت وحدت ملی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم زاویه دارند. خب این زاویه را دولت نشان میدهد برای اینکه دولت نمیخواهد قاعده بازیاش به هم بخورد و از قدرت کنده شود، مخصوصا جریانی که اطراف دولت احمدینژاد شکل گرفته و عنوان جریان انحرافی را به خود گرفته است. خب آنها چون چسبیده به قدرت هستند و علاقهمند هم نیستند که از قدرت کنار بروند با این ایده زاویه دارند. مخالفت خود را هم با استفاده از رسانههایی که در اختیار دارند نشان می دهند تا از این طریق گفتمانی که نتیجهاش در شکل فراگیر بازگشت نیروهای کارآمد و دارای تجربه و چهرههای اثربخش به حوزه مدیریت و قدرت اجرایی کشور و نظام است به سرانجامی نرسد. این افراد می دانند که اگر دولت وحدت ملی به سرانجام برسد نتیجهاش این است که همه سلایق مختلف، مستقلها، اصلاحطلبان متعادل و اصولگرایان معتدل و منتقد دلسوز کنار هم قرار میگیرند. این کنار هم قرار گرفتن هم چیز جدیدی نیست. اثربخشی آن هم در گذشته به اثبات رسیده است. برای نمونه کارآمدی مجموعه کسانی که مقام معظم رهبری آنها را در یک شورایی تحت عنوان شورای عالی راهبردی سیاست خارجی در نظر گرفت به خوبی نمایان است. یعنی آقای ولایتی، آقای خرازی، آقای شمخانی که هر کدام نماینده یک جریان و طیف سیاسی هستند، یعنی اصولگرا، اصلاحطلب و مستقل محسوب میشوند در مجموعهای کنار هم قرار گرفتهاند و به خوبی نیز عمل میکنند. خب بازگشت افرادی از این نمونه به مسئولیت به نحوی معنی و مفهومش این است که اگر آنها بیایند و در جایگاههای خاص خودشان قرار بگیرند بعضی چهرههایی که الان سردمدار جریان دولتی هستند و در قالب مهرههای جریان انحرافی عمده فعل و انفعالات دولت به دست آنها رغم میخورد از آقای مشایی گرفته تا دیگران در این پستها و مسئولیتها نخواهند بود. بنابراین طبیعی است که اینها با گفتمان وحدت ملی و دولت وحدت ملی مشکل داشته باشند.
دسته دوم اصولگرایان افراطی هستند، کسانی که احمدینژاد را به دلیل لجاجت با آقای هاشمی و در تقابل با آقای هاشمی علم کردند. احمدینژاد هم مدتی با آنها همراه و همآوا بود ولی امروز همان اصولگرایان افراطی بنا به دلایلی چون سهمخواهی، بد عمل کردن دولت و ... روابطشان با احمدینژاد برهم خورده است. این افراد به یک نحوی دارند پشتک وارو میزنند یعنی به جای اینکه بیایند جواب بدهند که خب در گذشته همانها بودند که احمدینژاد را به قدرت رساندند الان با تقابل با آقای احمدینژاد از یک طرف و تقابل با چهرههایی که آنها همیشه گفتمانشان گفتمان وحدت ملی و اعتدال بوده تلاش دارند خود را داغتر و ارزشیتر نشان دهند. تا از این طریق خود را در قدرت حفظ کنند. برای مثال همان حزب و گروهی که خود آقای احمدینژاد هم عضو شورای مرکزی آن بود در تقابل با آقای ناطق نوری، احمدینژاد را علم کرده و به کرسی نشاندند. این افراد هم امروز اگر دقت بکنید ضمن اینکه دیگر از احمدینژاد نمیتوانند حرفی بزنند باز هم با گفتمان وحدت ملی تقابل نشان می دهند و با استفاده از امکاناتی که از قدرت و پایگاههایی که در اختیار دارند، خصوصا رسانه ملی که در اختیار اینها است سعی میکنند گفتمان وحدت ملی را تخطئه کنند. برخی اصلاح طلبان افراطی نیز با این ایده مخالفند ولی در برآیند کلی گفتمان وحدت ملی برای برون رفتن از وضع موجود ضروری است. باید افرادی بر سرکار باشند که به دور از باندبازی و تفکر جناحی و خارج از دالان تنگ جناحی بیندیشند.
در یک چنین شرایطی ما گفتمان وحدت ملی، همگرایی و همافزایی و بازگشت دلسوزان به عرصه و صحنه قدرت را که موضع گرهگشایی دارند را باید مبنای نظر قرار دهیم.
شاید این حرف شما قابل پذیرش باشد که آقای هاشمی در بین دانشگاهیان، نخبگان و اصحاب رسانه و مطبوعات فرد مورد قبول و معقولی است اما در مقابل اگر در بین مردم برویم می بینیم که هنوز ذهنیتهای منفی از ایشان و خانواده شان و حتی دوران ریاست جمهوری شان وجود دارد، این هم واقعیت است که سبد اصلی آرا در جامعه ما را همین مردم عامه دارند برای همراه سازی این بخش از مردم با خود چه تدبیری را در پیش گرفته اند؟
معمولاً نخبگان پیشتاز هستند و جلوتر فکر میکنند. در فضای فکری حاکم بر نخبگان در شرایط فعلی آقای هاشمی به عنوان یک چهره و شخصیت صبور و دارای سعه صدر، اعتدالگرا، برخوردار از عقلانیت، کاردان و در عین حال مظلوم و مقتدر محسوب میشوند. معتقدم اتفاقات سالهای اخیر برای همه ما امتحان الهی بوده است، امتحان الهی از این منظر که فردی مانند آقای هاشمی مورد تهاجم و تخریب قرار میگیرد اما صبوری میکند. این صبوری خود امتحان بزرگی بوده است، حتی برای ما که از حامیان ایشان بودیم و در همه این سالها در معرض اهانت و توهین بودیم هم امتحان بود. در انتخابات دور هشتم مجلس، پیش شرط اصولگرایان برای اینکه من را در لیست خود قرار دهند این بود که من حامی آقای هاشمی نباشم، ولی ترجیح دادم که در کنار ایشان باشم از این منظر که ایشان مظلوم است نه به عنوان کسی که دارای قدرت است.
در جامعه نخبگان دقت کنید افراد زیادی بودند که حاضر شدند در مسیر قدرت نباشند، از منافع زودگذر مادی و دنیایی صرفنظر کنند ولی در عین حال آن محبت الهی و خدادادی که همان آزادی است را داشته باشند. اما خب کسانی هم بودند که در اتفاقات اخیر موجسواری کردند، رفتار پوپولیستی، تودهگرایانه و عوامانه انجام دادند. به قول معروف به جای اینکه مار بنویسند مار کشیدند، باعث اغفال بخشی از مردم شدند، ولی با این حال چون حقیقت هیچ وقت پشت ابر باقی نمیماند و خورشید حقیقت خودش را نمایان و آشکار میکند معتقدم روشنگری و آگاهیبخشی همین نخبگان اعم از روحانی، دانشگاهی و دانشجو به طبقات پایینتر و قشرهای دیگر هم نفوذ کرده است. شما ببینید ، بزرگانی که در گذشته مظلوم واقع شده بودند و مورد تعرض، تهاجم و بیاحترامی قرار گرفته بودند الان درخواست حلالیت توسط همان افراد از آنها می شود . من مثالی برای شما بزنم، یکی از دوستان دولت که البته از چهرههای کاری، معقول و محترم دولت و البته تا حدودی منتقد دولت هم هستند جزء خادمان بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) است. خاطرم هست روزی ما از صحن آزادی با هم به سمت صحن قدیم همراه شده بودیم تا رسیدن به صحن قدیم دقیقا 9 بار در حضور او ، افراد جلوی ما را می گرفتند و به من میگفتند که ما حرفهای گذشته شما را درک نکرده بودیم و ابراز ارادات و حلالیت طلبی می کردند. اینها از جنس همان افراد تندرویی بودند که زمانی حامیان آیت الله هاشمی را مورد هجمه و توهین قرار می دادند. به آن دوست دولتی گفتم این ناراحتی مردم از دولت و ابراز پشیمانیشان از افراطی گریهای گذشته که به خاطر همین دولت بوده را به گوش دوستانتان برسانید. بنابراین معتقدم که نقش نخبگان تعیینکننده و اثربخش است اگر فضای آزادی عمل، فکر و اندیشه برایشان مهیا شود این توانایی را دارند که بخش پایین دستی جامعه را به نوعی تحت تاثیر هدایت فکری خود قرار دهند. بر عکس این غفلت نخبگان است که می تواند برای یک جامعه و ملت خیلی دردآور باشد در حالیکه هوشمندی، آیندهنگری و حس مسئولیت این قشر میتواند افکار اقشار پایین دستی را به سطح بالای تفکر جامعه برساند. برداشتم این است که در عین حال الان همین دلالتهای سینه به سینه و فردی نخبگان به شکل استادی – شاگردی در کلاس درس و دیگر عرصههای حضور نخبگان تا حد زیادی به آگاهی بخشی جامعه حتی در طبقات پایینتر کمک کرده است و به عنوان یک نقطه امید و سرمایه برای آینده مطرح است .
ما باید این واقعیت را بپذیریم که نخبگان ما واقعا دغدغه کشور و مردم را دارند، به راهحلها و خروجیهای مثبت آنها برای برون رفت از وضع کنونی توجه می کنند ، ممکن است سلایق گاهی متفاوت باشد خصوصا در بعد نظری ، همخوانیها کمتر باشد اما این هم خصیصه نخبه بودن است، نخبه باید صلابت فکری داشته باشد، حتی اختلاف نظر بین نخبگان و کارشناسان را باید رحمت تلقی کرد، چون معیار این افراد معیار عقل، اعتدال، آیندهنگری و داشتن برنامه برای آینده است و در تلاقی همین افکار متفاوت است که می توان خروجیهای مثبت را پیدا کرد.
آقای عسکری موضع گیری های آقای هاشمی درباره انتخابات آینده و مشخصا دولت وحدت ملی در قالب دیدارهایی که با افراد و تشکل ها داشتند مطرح شده است، خودشان هم تاکنون دیدار و نشستی برای عملیاتی کردن این ایده داشته اند؟
ببینید در همه این چند سال که ایشان به شدت در بایکوت رسانه ای و خبری بودند به حاشیه نرفتند در واقع در ردیف معدود افرادی هستند که در ظرف زمانی خود دیدارهایی را با افراد، شخصیتها، مجامع و صنفهای مختلف، نخبگان و ... داشته اند و توجهی به بی توجهی رسانه ها بویژه رسانه ملی نکردند. حتی از تریبون نماز جمعه هم در این چند سال استفاده نکردند ولی رویه دیدارها و برنامه هایشان به خاطر این محدودیت ها تعطیل نشد. در هر صورت این یک حقیقت است که برخی تندروها و افراطیون باید بدانند آیت الله هاشمی شخصیتی نیست که با این محدودیت ها بشود او را حذف کرد و ایشان نظرات خود را در قالب همین دیدارها عنوان می کنند. ایشان در بیمارستان با فرزندشان دیدار میکنند تیتر خبر همه رسانههای داخلی و خارجی میشود، میخواهم بگویم که این وضع فعلی رسانهها و شبکه جهانی اینترنت سبب شده که گفتمان چهرههایی مثل ایشان به تعبیری کنارگذاشته شده تلقی نشوند.
آقای هاشمی برای عملیاتی کردن این ایده با چه افرادی مذاکره کرده است؟
چهرهای مثل آقای هاشمی نمیتواند در ارتباط با مسائل مهمی از نوع انتخابات ریاست جمهوری که خیلی هم برای نظام و مردم تعیینکننده است بیتفاوت باشد، از همین رو، چه موقعی که خودشان کاندیدا شدند و چه موقعی که دیگران ایشان را برای حضور در صحنه طرف مشورت قرار میدهند آقای هاشمی با همان انبساط خاطر و نشاط سیاسی که از اوایل انقلاب داشتند و الان هم دارند نکات لازم را یادآوری می کنند و تشویق به حضور می کنند.
برداشت من این است که یکی از نقطه عطفهای زندگی ایشان این بود که آمدند و رقابت با آقای احمدینژاد را در مرحله دوم پذیرا شدند آنهم در شرایطی که حجم وسیعی از توهینها و هجمه ها علیه ایشان به راه افتاده بود، آقای هاشمی دیدشان این بود که برای ضرورت نظام و مصلحت کلان حاکمیت آمده اند و تا انتها هم ماندند. همان موقع بسیاری بودند که برای حمایت یا تخطئه روحیات و افکار بلند ایشان میگفتند از اول نباید میآمدی، الان هم که به مرحله دوم افتادید دیگر صلاح شما این نیست که بمانید ولی ایشان عقب ننشستند. خاطرم هست همان زمان یک بار در محضرشان بودیم، گفتند که شاید همان طرح پرداخت ماهانه یارانه نقدی 50 هزار تومان به مردم که توسط آقای کروبی مطرح شده است ، جواب بدهد و اگر من کنار بروم آقای کروبی با آقای احمدینژاد رقابت کنند احتمال برنده شدن را دارد ولی به جهت اینکه از نظر آینده کشور و نظام ریاست جمهوری هیچکدام از این دو نفر را برای نظام سازنده نمی دانستند همه آن تخریب ها و توهین ها را به جان خریدند و تا آخر رقابت جلو رفتند. کسی که چنین حس و مسئولیتی را نسبت به اصل نظام، رهبری و انقلاب دارد، و مردم و نظام برایش مهم هستند، نمیتواند بیطرف و بیتفاوت باشد. از همین رو در دوره های مختلف و از جمله این دوره ایشان قطعاً مشوق کاندیداهایی که از جامعیت برخوردار باشند و بتوانند گفتمان وحدت ملی را لحاظ کنند و مبنای نظر قرار دهند خواهند بود.
اما این چهرهها چه کسانی هستند یا چطوری بیایند و ... هنوز فکر میکنم که به زمان و فرصت خاص خودش نیازمند است و ایشان هنوز موضع گیری صریحی نسبت به فردی خاص نداشته اند. ضمن اینکه در کشور ما چون رقابت های انتخاباتی از روی برنامه و قاعده نیست و احزاب فراگیر، کارآمد و مقتدری وجود ندارد، معمولا شرایط دقیقه نودی میشود. مسلماً ایشان هم هرچه به انتخابات نزدیکتر شویم ، فضای کشور را مورد بررسی قرار می دهند و متناسب با آن موضعگیری خواهند کرد.
نظرتان در باره ائتلاف 1+2 متشکل از آقایان ولایتی،قالیباف و حداد چیست و حضور آقای ولایتی در این ائتلاف را چگونه ارزیابی می کنید؟
آقای ولایتی نباید خودش را در دالان تنگ جناحی قرار بدهد. این اقدام اخیر 1+2 هم به نفع ایشان نیست و فکر می کنم تجربه ائتلاف این نوعی در سال 84 برای ایشان کفایت می کرد که افرادی مثل احمدی نژاد و غیره از راه چنین ائتلافی خودشان را بالا کشیدند و آقای دکتر که چهره مفیدی است ناچار از انصراف شدند ، الان هم این چنین نگرانی برای ایشان وجود دارد .
آقای روحانی قبلا در باره احتمال کاندیداتوری شان سکوت می کردند اما این روزها سخن از کاندیداتوری ایشان پررنگ تر شده است و خودشان هم گفتند که آن را نفی نمی کنند، این تصمیم در راستای عملیاتی کردن ایده دولت وحدت ملی است یا خودش تصمیم بر حضور دارد؟ با آقای هاشمی مشورتی هم داشته یا خیر؟
آقای روحانی چهره کارآمدی است و در میان نخبگان مستقل و چهره های معتدل از اصولگرایان و اصلاح طلبان دارای نفوذ و محبوبیت است، او می تواند به مثل گذشته و حال در جایگاه رئیس جمهور مورد اعتماد رهبری نظام باشد چون از سال ها قبل نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی ، عضو مجمع تشخیص مصلحت و عضو اتاق فکر نظام است .
با توجه به نوع ارتباطاتی که نوعا شما با برخی اصلاح طلبان دارید برآیند نظرات آنها در خصوص نقش آفرینی آقای هاشمی و اینکه ایشان میاندار تحرکات اصلاح طلبان شود و کاندیدای مدنظر او از سوی اصلاح طلبان نیز مورد تایید قرار گیرد را چگونه می بینید؟ خصوصا با توجه به نزدیکی که بین آقای خاتمی و هاشمی این روزها بوجود آمده است؟
فکر می کنم آمدن آقای خاتمی و یا حتی آقای هاشمی شرایط را دو قطبی و حتی امنیتی می کند. لذا فکر می کنم اگر آنها چهره میانه و مورد توافق اصولگرایان و اصلاح طلبان معتدل را حمایت کنند بهتر است و جمع بندی فعلی خودشان هم این است که برای همگرائی و هم افزایی نخبگان دلسوز لازم است بیش از گذشته تلاش کنند و ارائه طریق نمایند. روشن است که در این مسیر چهره های فراجناحی و مستقل نیز همراهی خواهند کرد .
در ماجرای دستگیری مهدی هاشمی بسیاری معتقد بودند که فشارها از خانواده هاشمی برداشته شود مخصوصا با سکوتی که آقای هاشمی داشتند اما باز هم شاهد برخی هجمهها بودیم مانند نوار صوتی که منتشر شد و نطق های یک نماینده که با پاسخ خانواده هاشمی هم روبرو شد.
جریان اقتدارگرا نگران اثرگذاری آیت الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات پیش رو است. به ویژه که زندانی شدن بچه های ایشان باعث محبوبیت بیشتر شان در افکار عمومی شده و آنها با کارهای شتاب زده و تخریب های التهاب آفرین می خواهند به مانع تراشی خودشان که برای ماندگاری در قدرت است ادامه بدهند .
اقای عسکری! قانون انتخابات سال هاست که محل چالش بوده و بارها هم اصلاح و تغییر کرده است، در مجلس هفتم بحث استانی شدن انتخابات مطرح شد که تصویب هم نشد این بار هم دوباره اصلاحیه هایی بر قانون انتخابات ریاست جمهوری انجام شده است ولی به نظر نمی رسد آخرین اصلاحیه باشد. شاید اگر آن قانون جامع انتخابات در مجمع به سرانجامی برسد این مشکلات هرباره نیز مرتفع شود. این قانون در مجمع در چه مرحله ای است؟
قانون انتخابات به خصوص قانون انتخابات مجلس عمدتاً بیش از 50 بار اصلاح و وصله و پینه شده است. بیشترین تغییر هم درباره انتخابات مجلس بوده که برای مثال در مجلس هفتم مدرک لیسانس ملاک شد. و جالبش این است که خود دوستان مجلس هفتم حدود 15 نفر که فوق دیپلم داشتند دوباره طرح اصلاحی دادند با این عنوان که اگر یک دور در مجلس باشند مساوی با یک ارتقا و رتبه علمی محسوب میشود این یک نمونه است که نشان می دهد که اصلاحیه ها جامع نبوده و گاهی موارد جناحی و شخصی هم دخیل بوده و کمتر مصالح کلی و کلان حاکمیت مدنظر بوده است. از همین رو بود که لایحه جامع انتخابات منظور نظر برخی دلسوزان قرار گرفت. در ایام انتخابات مجلس هشتم بود که وزیر کشور وقت آقای پورمحمدی نامهای خدمت مقام معظم رهبری نوشتند و در آن نامه ایشان تصریح داشتند به اینکه ساختار انتخاباتی ما سنتی است و این قانون انتخاباتی پاسخگو نیست و زمینه دخالت دولتی و احیاناً رای خری و اینها وجود دارد. در واقع ایشان معضلات را در آن نامه برای مقام معظم رهبری شمرده بودند و راهحل خواسته بودند که مقام معظم رهبری هم آن نامه را برای مجمع تشخیص مصلحت نظام پینویسی کردند و به نظر من ، همان نامه باعث عزل آقای پورمحمدی شد و حتی اجازه ارائه گزارش انتخابات هشتم هم به او داده نشد. در عین حال آن نامه شروع یک اقدام جدی در حوزه انتخابات و قانون مربوط به آن شد که به موجب آن سیاستگذاری امر انتخابات در مجمع تشخیص مصلحت نظام منظور نظر قرار گرفت . کارکرد مجمع تشخیص هم این است که از ورود و پرداختن به امور اجرائی به معنی واقعی کلمه پرهیز داشته و دارد و در قالب چشمانداز و سیاستهای کلی برنامههای پنج ساله یا در قالب سیاستهای کلی اصل 44 و... که از سوی رهبری معظم خواسته شده تعیین گردید .
در مورد انتخابات هم بعد از اینکه رهبری آن نامه را دستور فرمودند، این موضوع مورد بررسی قرار گرفت و نهایتاً ریاست مجمع تشخیص مصلحت نامه ای را به مقام معظم رهبری نوشتند که این سرفصلها و محورهایی که آقای پورمحمدی ارائه کردند و رهبری هم فرمودند در مجمع رسیدگی شود، این موضوع در قالب معضلی از معضلات نظام بررسی شود یا به عنوان تعیین سیاستهای کلی مورد توجه مجمع قرار گیرد. و در نهایت مقرر شد رهنمود رهبری در قالب تعیین سیاست های کلی مورد نظر باشد و همان موقع به کمیسیون سیاسی، دفاعی، امنیتی مجمع رفت. این کمیسیون هم این موضوع را مورد بررسی قرار داد و در هشت بند محورهایی را به عنوان سیاستهای کلی مطرح کرد، بعد آن 8 بند مطرح شده از سوی این کمیسیون به جلسه علنی مجمع آمد، در صحن مجمع هم محور اول این سیاستهای کلی که مربوط به تجمیع انتخابات بود مورد بررسی قرار گرفت و مقرر شد که انتخابات شوراها با انتخابات ریاست جمهوری یکی شود که در همین انتخابات انجام میشود و در بند دوم به ساماندهی اجرایی اشاره دارد که اگر دقت کنید این ساماندهی اجرایی همان نهاد فراقوهای بود که آقای محسن رضایی مطرح کردند و کلی هم مورد تاخت و تاز دولتی ها قرارگرفتند و علیه ایشان فرافکنی شد این مطلب در همین طرح جدید نمایندگان تحت عنوان هیأت اجرایی مرکزی یازده نفره منظور نظر قرار گرفته ولی درست این بود که دولت لایحه قانون جامع انتخابات را به مجلس ارائه می کرد که متاسفانه این کار را نکرد .
یعنی سیاست های کلی در صحن مجمع درحال بررسی است؟
همانطور که گفتم این سازوکار و سیاستهای انتخاباتی در بند دوم که مربوط به ساماندهی اجرایی بود در صحن مجمع مورد بررسی قرار می گرفت و چون قاعده بازی را برای برخی خصوصا از نظر سازوکار دولت، بر هم می زد از این رو دولت برای اینکه سازوکارشان بهم نخورد شروع کرد به جوسازی و در نتیجه در صحن مجمع مسکوت گذاشته شد. در حالیکه بندهای دیگر این طرح هم بندهای بسیار مهم بودند. که مربوط به بحث تبلیغات، هزینههای انتخاباتی، روشهای جدید انتخاباتی مانند رای با کارت الکترا و ...، شرایط داوطلبان و کاندیداها و موارد دیگر که همه به خاطر این التهابآفرینیها و فضاسازیهای سیاسی مسکوت گذاشته شد چون سیاست مجمع این نیست که در فضای کلی کشور تنش ایجاد شود .
این مسکوت گذاشتن طرح، خواسته آقای هاشمی بود؟
بهرحال بعد از انتخابات 1388 و التهاباتی که در کشور پیش آمد یک جنگ حیدری- نعمتی در کشور به راه افتاد که همان کفایت میکرد. مسدود ماندن این طرح هم مصلحت سنجی بود که در آن مقطع شد و در نهایت هم تاخیر آنقدر شد که مقام معظم رهبری در تعیین سرفصل های دوره جدید مجمع که اعضای جدیدی را منصوب فرمودند، بار دیگر این موضوع را به عنوان یکی از اولویتهای دهگانه قرار دادند. و به جهت اینکه رهبری از نظر رتبه و تقدم تأکید نکرده بودند که اولی کدام، دومی کدام، سومی کدام. مجمع تشخیص داد که بحث اقتصاد، و بهویژه اقتصاد تولیدی و برونرفت از وضع موجود اقتصادی بیشتر مورد ضرورت و مطالبه مردم و نظام است، لذا در این بخش به تعیین سیاستهای کلی ورود پیدا کرد. اما موضوع طرح اصلاح قانون انتخابات همچنان دستور کار کمیسیونی قرار دارد و همانطور که اشاره کردم، کمیسیون سیاسی، دفاعی، امنیتی در واقع مسئول کارشناسی جامع و پیشنهاد سیاستهای کلی انتخابات بوده که پیشنهاد اولیهاش یک بار آمده و بند اولش مصوب شده، بندهای بعد آن ممکن است مورد بازنگری، دقت و احیانا اصلاح قرار بگیرد.
در آستانه انتخابات با برخی جابجاییها در بین استانداران، فرمانداران و دیگر مدیران رده میانی روبرو هستیم که برخی این نوع جابجاییها و عدم امکان برخورد با آن را نتیجه ضعفهای موجود در قانون فعلی می دانند، فکر می کنید دولت چه هدفی را از جابجایی استانداران و فرمانداران دنبال می کند؟
قطعا منظورشان از این جابجایی ها انتخاباتی است. بهترین شاهد مثال برای این موضوع هم عزل استاندار خراسان رضوی بود. آقای صلاحی استاندار سابق تا قبل از رفتن به خانه شهید ساجدی برای شرکت در مراسم سالگرد شهادت ایشان که در آنجا آقای قالیباف حضور داشته، حرفی از برکناری اش نبود. اما در آن جلسه اگر احوالپرسی و گفت و شنودی هم با آقای قالیباف یا آقای نقویان داشتند یا نه؟ باعث عزل استاندار شد. در حالی که تا پیش از آن خبرها حاکی از آن بود که او قرار است مسئولیت بالاتری در دولت بگیرد، یا در همان سمت بماند. در جلسهای که با مدیران استانداری خراسان رضوی داشتیم، آقای استاندار با معاونینشان آمدند و در شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی گزارشی در ارتباط با کار دبیرخانه زیارت دادند. در آنجا من به آقای صلاحی گفتم این کاری که الان شروع شده از سفر اول آقای احمدینژاد مطرح بوده، ولی الان داریم بالاخره نمونههای مثبتی از این تصمیم را می بینیم اما چه تضمینی وجود دارد خود شما بتوانید این پروژه را استمرار دهید و فرد جدید دیگری نیاید و نگوید که من اصلا این کارها را کلا قبول ندارم. آقای صلاحی به من گفتند که خودم هستم، گفتم شایعه رفتنتان رسانهای شده، گفتند نه. برخی از مسئولان و چهرههایی هم که در آن جلسه بودند تأکیدشان بر این بود که در این چند ماه باقیمانده بعید است استاندار جابهجا شود. ولی این کار شد. چون دولت انگیزه انتخاباتی و سیاسی دارد. از این رو من معتقدم دولت خودش می توانست لایحه جامع قانون انتخابات را بدهد و حتی آقای کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان هم گله داشتند که انتظار ما از دولت این بود که لایحه را در این چند سال باید به مجلس ارائه می کرد و شما دیدید که دولت به عمد این کار را نکرد .
یعنی دولت عمدا لایحه را نمی آورد تا دستش برای انتخابات باز باشد؟
بله مگر کسی دولت را برای ارائه لایحه محدود کرده بود؟ همانطور که نمایندگان دستشان برای ارائه طرح باز بود دولت هم در این چند سال فرصت زیادی برای ارائه لایحه جامع انتخابات داشت ولی بنا به دلایلی که عنوان شد خود دولت تمایل به ارائه لایحه نداشت. اینکه آقای معاون وزیر کشور هم طرح مورد بررسی در مجمع را به عنوان یک محدودیت عنوان می کند بازهم سیاسی کاری است. مگر مجلس منتظر مجمع مانده است. مجلس در عین حال که مسائل اقتصادی را اولویت خود قرار داده کمیسیون شوراها را هم موظف به اصلاح قانون انتخابات کرده است اما باز هم نوعی تقابل و رویارویی و فرافکنی دولت با مجلس را شاهد بودیم . نقطه ثقل این فرافکنی ها هم خود رییس جمهور هستند ایشان در همان اجلاس قانون اساسی برخی از قوانین و نهادهای قانونی را زیر سوال بردند طبیعی است که به تبع ایشان زیرمجموعه ها و افراد پایین تر هم به خود اجازه دهند اینگونه نهادهای حاکمیتی مثل مجلس و افراد را زیر سوال ببرند.
آنچه مسلم است این است که مجمع تشخیص مصلحت نظام نهادی برآمده از رهبری است و زیرمجموعه رهبری محسوب می شود.نقطه نظراتش را هم در قالب سیاست گذاری های کلان به رهبری معظم ارائه می کند و در نهایت ایشان تصمیم گیرنده اصلی هستند اینگونه نیست که مثلا دولت بیاید و بگوید شما تعیین کردید. همه تصمیمات مجمع در نهایت با تایید رهبری اجازه اجرا شدن پیدا می کند. سوال ما از دولت این است که چه تعداد سیاست های کلان و کلی در مجمع تصویب و به تایید رهبری معظم رسید و برای اجرا ابلاغ شد اما هنوز در دولت معطل مانده است؟ همین قانون سیاست های کلی اصل 44 که با تاکیدات رهبری در مجمع تصویب شد و در مجلس تبدیل به قانون شد و بر زمین مانده است. ولی بحث ما این است که سیاست های کلی انتخابات در نظام جمهوری اسلامی چیزی نیست که دولت یا مجلس ندانند چیست و معطل مجمع باشند، خود آنها می توانند دست به کار شوند .
یک انتقادی که به مجمع است این است که برخی طرح ها و لوایح مدت زیادی در صحن مجمع و کمیسیون ها معطل می مانند؟
ببینید، همانطور که عنوان کردم مجمع یک نهاد مستشاری است و سازوکار آن را رهبری تعیین میکنند و در نهایت همه تصمیمات باید به تایید رهبری برسد مجمع در تعیین سیاست های کلی استقلال ذاتی ندارد آنچه به تصویب مجمع می رسد باید بعد از تایید رهبری ابلاغ شود بنابراین در بخش مربوط به سیاست های کلی مجمع تابع نظرات رهبری است و خروجی مجمع مستقیما به دست دولت یا مجلس نمی رسد بلکه باید امضای رهبری را داشته باشد بعد اجرا شود. در مواردی که بین شورای نگهبان و مجلس اختلافی ایجاد می شود هم مطابق اصل 112 مجمع باید رفع اختلاف کند و فصل الخطاب است که در این مورد هم اگر دقت بکنید خیلی موارد نادر و کمی وجود داشته که اختلافی بین مجلس و شورای نگهبان به وجود آمده باشد و مجمع رفع اختلاف نکرده باشد. اتفاقا بیشترین تاثیرگذاری مجمع در همین بخش بوده است و فعالیت های چشم گیری برای برون رفت از اختلافات داشته است.در موارد بسیار کمی این موضوع در مجمع زمان بر شده است مانند لایحه جامع ایثارگران که اخیرا رفع اختلاف شد و به تصویب مجمع رسید. از این رو معتقدم در آن جاهایی که مجمع خودش استقلال ذاتی دارد به خوبی و با سرعت کارها را پیش برده و در موارد نادری کار طولانی شده است. اساسا اصل ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام این بوده که بگوییم بن بستی در نظام وجود ندارد و حتی برای رفع اختلافات بین نهادهای قانونی هم مرجعی پیش بینی شده است.
/27220