از آنجا که در حوزه تاریخ معاصر ایران نگرشهای متعددی وجود دارد و این دوره از تاریخ، در سال سوم متوسطه برای همه رشتههای دبیرستانی تدریس میشود، مراقبت و توجه بیشتری نسبت به آن نشان داده میشود. چه بسا این حساسیت برای تاریخ دوره باستان یا دوره اسلامی اعمال نمیگردد. از این رو ورود هر یک از نگاهها به صفحات کتاب تاریخ، نقد و نظرهایی در پی دارد. البته طبیعی است آنچه در پایان کار در منظر دانشآموزان قرار میگیرد، قرائت رسمی از رخدادهاست، نه دیدگاههای چالش برانگیزی که معمولاً در حوزههای خصوصیتر تاریخ پژوهی مطرح میگردد.
روی سخن در اینجا، نه این موضوع، بلکه طرح این نکته است که آیا به همان اندازهای که به محتوای درس تاریخ اهمیت داده میشود، به شیوة ارائه آن در مدارس توجه میگردد؟ میدانیم که تا کنون نگارش کتاب تاریخ در مقطع یاد شده، به چندین هیأت سفارش داده شده، و با چاپ نسخههای آزمایشی، آنها را در معرض نقادی آگاهان قرار دادهاند. آیا با همین توان و مرتبه از توجه، به چگونگی تدریس آن برای دانشآموزان تمایل نشان داده شده است؟
به نظر میرسد پاسخ این پرسش منفی باشد، چرا که ریشه هر یک از این دو مقوله (محتوای درس و ارائه درس) در زمینههای مختلف قرار دارد. اگر شیوه تدریس تاریخ ریشه در فن آموزش و تخصصهای مرتبط با آن داشته باشد، محتوای این ماده درسی – به ویژه بخش معاصر آن – ریشه در سیاست دارد. سیاست پدیدهای زنده، وابسته به زمان حال، و تحت تأثیر نهاد قدرت است. اگر سؤالی برایش پیش آید تا زمانی که به آن پاسخ داده نشود، اندامهای جامعه را از خود متأثر میکند. اما شیوه آموزش از چنین خصلتی برخوردار نیست. کمتر در معرض پرسش واقع میشود و به همان نسبت نیازی به پاسخگویی ندارد. خوب است آنچه امروز بر سر درس تاریخ میرود از این منظر مورد توجه قرار گیرد.
از سوی دیگر، تاریخ یک ماده درسی استثنایی نسبت به دیگر مواد درسی نیست. نمیتوان میان سواد تاریخی و سواد ریاضی اولویت قائل شد، اما ارائه و شیوه انتقال تاریخ به دانشآموزان قطعاً با علوم محض متفاوت است. اکنون مواد درسی به دلیل نامعلومی به دو دسته تقسیم شدهاند: محفوظی و مفهومی؛ دروسی که باید حفظ شوند و دروسی که باید فهم گردند. در این شیوه، دانشآموز برای پریدن از مانع «نمره»، باید محفوظات یا مفهومات قابل قبولی داشته باشد. و همه میدانیم که تاریخ در گروه درسهای حفظ کردنی جای گرفته و شاگرد مدرسه باید آن را حفظ کند، از سد نمره بگذرد تا مهر قبولی در کارنامهاش نقش ببندد.
آیا این تقسیمبندی عرفی درست است؟ آیا روشهای جاری برای ارائه درس تاریخ (حفظ کنید تا نمره بگیرید) کمکی به تعمیق آن در وجود دانشآموز میکند؟ آیا سنجشی از اقبال دانشآموزان از درس تاریخ صورت گرفته است؟ آیا درست است که تاریخ یکی از دروس گوشت تلخ نظام آموزشی ما است؟ پاسخ این سؤالات هر چه باشد، یک چیز مسلم است؛ اینکه ماده درسی تاریخ در مدارس از منزلت حقیقی خود برخوردار نیست. اگر بپذیریم که مقدمات داشتن بینش نسبت به زمان، شناخت هویت ملی و برخورداری از حافظة تاریخی از دوره دانشآموزی باید آغاز شود، کدام درس غیر از تاریخ میتواند این مهم را به دوش کشد؟
نگاه ما به شیوه تدریس تاریخ در مدارس باید تغییر کند.