برادر من! ما هم میدانیم که سال بعد صندلی شما را از زیرتان میکشند و میزتان را از شما میگیرند چون دولت عوض میشود؛ دیگر لازم نیست با حذف کردن صندلیها از غذاخوری و سالن برج میلاد، این را بدل به نشانهشناسی فلسفی کنید.
مگر آن موقع که بامناسبت و بیمناسبت این میز و صندلی را به شما دادند و به ما ندادند ما چیزی گفتیم که حالا باید جورش را ما بکشیم و حتی یک صندلی نباشد که رویش بنشینیم برای نوشتن، آن هم مثلاً خیر باشد خیر باشد در کاخ جشنواره و سینما رسانه؟
راستش در سالهای جنگ یک بنده خدایی بود که مسئول بود و خیلی هم ظاهرا متشرع؛ طوری که یک ظرف آب هر روز صبح با خودش میآورد در اداره تابعه، تا وقت نماز ظهر و عصر با آب بیتالمال وضو نگیرد؛ این بنده خدا یک سال بعد از جنگ، به پول آن موقع، با کسری حساب نزدیک به 12 میلیارد تومن، تشریف بردند آلمان و بعد ناپدید شدند. این را دفعتا یادم آمد بیدلیل. خب آدم از این همه دلسوزی مقاومتی در برگزاری جشنواره امسال که همه چیز کوپنی شده در کاخ جشنواره، لذت میبرد. واقعیت امر این است که بیتالمال نباید در شکل چای و شیرینی توسط این منتقدان و روزنامهنگاران از خدا بیخبر حیف و میل شود.
اما بعد... خوشبختانه میتوانم بگویم که سیمای سینمای ایران در این دو روز حسابی پاک بود. پاکتر از این هم نمیشد یعنی ما چیزی ندیدیم از این سینما.
من «آسمان زرد کمعمق» بهرام توکلی را ندیدم چون ونی که باید ساعت 18:30 در نواب حضور به هم میرساند، نرساند احتمالاً به دلیل اینکه میدانستند کسانی که در نواب منتظر ون هستند لازم نیست که با ون بیایند و میتوانند با آژانس بیایند خب چه معنی دارد که این مرفهین بیدرد از ون بیتالمال استفاده کنند؟
«هیچ کجا هیچ کس» ابراهیم شیبانی و «آفتاب مهتاب زمین» علی قویتن هم آشپزخانه در سه دههای که گذشت بودند و گرچه مشکل خاصی نداشتند اما حسن خاصی هم نداشتند و در همین حال و هوا، ما فیلمهای خیلی بهتری از سینمای ایران شاهد بودیم.
در ضمن! آقای شیبانی آقای قویتن شما قرار نیست به عنوان کارگردان فقط نظارت کنید بر کار عوامل تولید تا فیلمنامه را خوب عرضه کنند؛ اگر این طور بود اصلاً نیازی به شما نبود تهیهکننده حضور داشت. [البته آقای قویتن از آنجا که شما خودتان تهیهکننده هم هستید عذرتان موجه است.] کیفیت بصری این آثار، کجای این قصه است؟ ادبیات اگر میخواستیم-چه کلاسیک چه مدرن چه پسامدرن-میرفتیم میخواندیم و نیازی هم به فیلم دیدن نبود.
5858