زهرا عزیزمحمدی: «دهلیز» به عنوان نخستین تجربه سینمایی بهروز شعیبی یکی از فیلمهایی بود که در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر مورد توجه مخاطبان، منتقدان و داوران قرار گرفت.
در بخش «نگاه نو» (فیلمهای اول) جایزه بهترین فیلم به «دهلیز» تعلق گرفت و هانیه توسلی هم به خاطر این فیلم توانست جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را از آن خود کند.
شعیبی پیش از این تجربه بازی در فیلمهایی چون «آژانس شیشهای»، «طلا و مس» و «گزارش یک جشن» را داشته و دستیاری کارگردانانی چون فرزاد موتمن، محمدحسین لطیفی و فریدون جیرانی را تجربه کرده است.
چرا فیلمنامه «دهلیز» را برای ساختن اولین فیلم سینماییتان انتخاب کردید؟
طرح فیلمنامه «دهلیز» از خودم بود. یکی دوسال میشد که درگیرش بودم و این قصه را در ذهن خودم میپروارندم. از همان ابتدا دوست داشتم بتوانم آن را به عنوان یک فیلم سینمایی بسازم، اما یک روز برای علی اصغری (نویسنده فیلمنامه) طرح «دهلیز» را تعریف کردم و او هم برای نوشتن فیلمنامه با من موافق بود. این همزمان شد با جریان ساخت تلهفیلمی که قرار بود در دفتر اقای رضوی بسازم. وقتی طرحمان را به ایشان دادیم، به مرحله اجرا نزدیک شد. قبل از این هم پیگیر ساختن یک فیلم سینمایی بودم، به قصههای دیگری هم فکر میکردم، ولی حالا از این که فیلمنامه «دهلیز» را به عنوان اولین فیلم سینماییام ساختهام، خوشحالم.
با توجه به اینکه پیش از این بارها از ایدههایی مشابه ایده فیلم «دهلیز» در فیلمها و تلهفیلمها استفاده شده، چطور از اینکه این طرح در مرحله اجرا کار متفاوتی بشود مطمئن بودید؟
معمولا خوب و بد بودن کار را از واکنش کسانی که فیلم را میبینند متوجه میشوند، اما من این بار خودم قبل از هر کس دیگری تشخیص دادم. معتقدم اگر بخواهیم هر قصهای را مطرح کنیم آن قصه حتما یک روزی یک جایی کار شده است، یعنی فرمولهای داستانی ما همه پیش از این استفاده شدهاند، اما چیزی که کار هر فیلمساز و هر فیلمی را ویژه میکند نوع نگاه به آن قصه و ساختاری است که آن را از کارهای قبلی مجزا میکند. نمونهاش را هم بسیار دیدهایم. بهترین فیلمهای ما در چند سال اخیر فیلمهایی بودند که اگر فقط خلاصه داستانشان را بخوانیم متوجه میشویم آن ماجرا قبلا ساخته شده است.
به نظر میآید کارگردانی کار از فیلمنامه قویتر است و بعضی از ضعفهای موجود در آن را جبران میکند.
درمورد فیلمنامه من میتوانم درباره تمام مواردی که در فیلم ایجاد سئوال میکند پاسخ دهم، اما میخواهم موقع اکران وارد این قضایا بشوم. الان میتوانم بگویم که اغلب چیزهایی که در تصویر میبینید ناخواسته نبوده و برای هر پرسوناژ و اتفاقات پیرامونش دلایلی وجود دارد.
تمام تلاشم را برای نشان دادن رابطه بین یک پدر و پسر کردم و دوست نداشتم این ماجرا را دستمایه پیامهایی قرار دهم که شاید خیلی هم به قصه ما ربط نداشته باشد. میخواستم این قصه به بهترین و سالمترین شکل خود روایت شود، اما در مرحله کارگردانی مهمترین و سختترین کاری که میخواستم انجام دهم این بود که فیلم حرف خودش را بزند و مابین تماشاگر و فیلم قرار نگیرم.
تمام تلاشم این بود که بهروز شعیبی به عنوان کارگردان فیلم دیده نشود. میخواستم «دهلیز» حرف ما را بزند، نه اینکه ما حرفهایمان را در پلانبندیها و ساختار آن بگنجانیم. مثلا شما حتی در چیدمان صحنهها و در لباسها میبینید که ما هیچ جایی نخواستیم طراحی بابک کریمی دیده شود و یا حتی در نوع نورپردازی مهدی جعفری، قصدمان این بود که این قصه را ساده، اما درست به تصویر بکشیم.
نکتهای که در کارگردانی شما در این فیلم برجسته است پیش بردن روایت در سکانسهایی است که در سکوت و بدون هیچ دیالوگی میگذرند، طوری که حتی یک لحظه هم ارتباط تماشاگر با این صحنهها قطع نمیشود. چه طور به این شیوه رسیدید؟
این به دو بخش وابسته بود. اول اینکه اقتضای خود میزانسنها و صحنهها طوری بود که روی نگاهها و شکل روابط تمرکز بیشتری داشته باشیم تا دیالوگها. یعنی خود سکانس تعیین میکرد که ما روی ریاکشنها بیشتر از اکت صحنه بمانیم. مثلا ما سکانسی داریم که کاملا در سکوت میگذرد و این کاملا به عمد بود.
هنگام نوشتن فیلمنامه هم به این فکر کرده بودیم که این فیلم، فیلم حس و حال و ریاکشن است تا اکت، اما به نظر من رسیدن به ریتم درست فیلم یکی از سختترین کارهای کارگردان است که بخشی از آن در صحنه اتفاق میافتد و بخشی در میز مونتاژ. سر صحنه فیلمبرداری سعیام این بود که سکوتها به اندازه باشد اما از یک جایی به بعد حمید قربانی که تدوینگر فیلم بود به ریتمی برای کاتها و ضرباهنگ مونتاژش رسید که در این مرحله تلاش کردیم این سکانسها بیننده را خسته نکند. بنابراین به نظر من بخش دوم این مسئله به تدوین و کار قربانی برمیگردد.
بعد از اکرانی که در جشنواره داشتید قصد ندارید در تدوین فیلم تغییری ایجاد کنید؟
ما برای مونتاژ مشورت زیادی گرفتیم و تلاشمان این بود که در همان مراحل ساخت به زمانبندی خوب و ریتم درست برسیم. پس تغییر زیادی نمیدهیم، مگر در جزئیات.
بازی هر دو شخصیت اصلی فیلم بسیار متفاوت از نقشهای قبلیشان بود. در مورد شیوهٔ بازی گرفتن از بازیگرها توضیح دهید.
هم هانیه توسلی و هم رضا عطاران بازیگران خیلی خوبی هستند که ممکن است در مسیر سینما دچار یکنواختی شوند، ولی درواقع متفاوت بودن نقش آنها برای من از جذابیتهای کارگردانی این فیلم بود و نه ریسک آن.
اتفاقا هر دو خیلی پر انرژی بازی در این فیلم را قبول کردند و آمده بودند کار متفاوت و جدیدی انجام دهند. ولی حضور علی سرابی که خودش از بازیگرهای خوب تئاتر است تاثیر زیادی داشت. من روی حساب دوستیای که بین ما بود و شناختی که از قبل از او داشتم درخواست کردم به عنوان بازیگردان در این پروژه حضور داشته باشد. او پذیرفت و فکر میکنم ترکیب و تعامل بین علی، رضا، هانیه و همه بازیگرها باعث شد که ما بازیهای خوبی داشته باشیم.
با توجه به اینکه شما خودتان تجربه بازیگری هم دارید چه لزومی داشت برای بازی گرفتن از بازیگرانتان از بازیگردان استفاده کنید؟
تجربهی سالها دستیاری به من میگوید بخشهای حرفهای باید کار خودشان را مجزا انجام دهند. فرآیند بازیگیری یکی از بخشهای مورد علاقهی من هنگام کارگردانی است؛ تمرین با بازیگرها، نزدیک شدن به آنها و پیشنهاد دادن در زمینه نقش. حضور بازیگردان بخش بازیگری را از کار من جدا نکرد بلکه کمک کرد تا تمرکز من روی این قضیه بیشتر شود و پیشنهاداتش باعث شد یک خرد جمعی درگیر این مسئله شود که نتیجهاش نمیتواند بد باشد.
ضن اینکه به هر حال میخواستم در اولین فیلمم از تمام بخشهایی که میتواند کیفیت کارمان را بالا ببرد کمک بگیرم. بنابراین خیلی تعصبی نداشتم که حتما به عنوان کارگردان همه کارها را خودم انجام دهم. همیشه پیشنهادهای سر صحنه برایم مهم و جدیاند و از دیگران کمک میگیرم، چون در نهایت این فیلم است که کار من را نشان میدهد. حضور علی سرابی اتفاقا غنیمت بود و باعث شد از نتیجه کار راضی باشم و در روزهای فیلمبرداری از این همکاری خیلی لذت ببرم.
قبل از «دهلیز» هم با علی سرابی همکاری داشتید؟
به عنوان بازیگردان نه . در سریال «طهران نو» کار فرید سجادی هم بازی بودیم که به تازگی آماده پخش شده.
فکر نمیکنید بازی رضا عطاران مستحق سیمرغ بود؟
عطاران که خودش رفت و سیمرغش را از روی سن برداشت. (خنده)
چرا با وجود تجربه دستیاری کارگردانهای مطرح، قبل از این برای ساختن فیلم سینمایی اقدام نکردید و کارگردانی خود را تله فیلمها شروع کردید؟
من خیلی اهل تصمیمگیری نیستم چون در سینما یاد گرفتهام که برنامهریزیهای بلندمدت نکنم و فقط کارهایی را که فکر میکنم درستتر هستند در زمان خودشان انجام دهم. خیلی هم این ماجرا دست من نبود و انگار باید در زمان خودش اتفاق میافتاد. قبل از این کارهایی که دستم بود چیزی نبود که دلم بخواهد به عنوان اولین فیلم سینمایی آنها را بسازم. بنابراین ترجیح دادم از هر فرصتی برای تجربه کردن کارگردانی استفاده کنم و اتفاقا آن تلهفیلمها خیلی به من کمک کرد.
چقدر از کارگردانهایی که با آنها همکاری داشتید به خصوص ابراهیم حاتمیکیا که در پشت صحنه «دهلیز» هم حاضر شد تاثیر گرفتهاید؟
من اولین حضور سینماییام را با آقای حاتمیکیا در آژانس شیشهای تجربه کردم و از اینکه سر اولین فیلم سینماییام آمدند خیلی خوشحال شدم. آقای حاتمیکیا همزمان با فیلمبرداری ما درگیر فیلم خودشان بودند ولی محبت کردند و به خاطر همکاریها و رابطهای که با هم داشتیم و ارادتی که من به ایشان دارم به ما سر زدند. قطعا در همان زمانی که کنار ما بودند از حضورشان استفاده کردم ولی واقعا فرصت این را نداشتیم که بخواهم به عنوان مشاور با ایشان مشورت کنم. البته همچنان از تجربه کار با آقای حاتمیکیا، نحوه دکوپاژ و بازی گرفتنشان استفاده میکنم. به هر حال هم آقای حاتمیکیا و هم بقیه کارگردانهایی که من به عنوان بازیگر و دستیار با آنها کار کردم خیلی به من کمک کردند.
5857