محمود عزیزی: در عین اینکه زندگی شان با پولتیک گره خورده است، مثل سرمایه که با سیاست رابطه دارد، اما با هر تندباد سیاسی، می رود جایی که اطمینان داشته باشد ضرر نمی کند.
«آل اسحاق» ترجیحش پرداختن به مسائل اقتصادی است. او در ایام انتخابات اگر با همین دست فرمان بخواهد وارد رقابت شود، معلوم نیست که اولین کاندیدای موتلفه در انتخابات ریاست جمهوری، در میان رقبای پر تعداد این دوره، نفر چندم شود. حالا بگذریم از اینکه در قامت کاندیدای انتخابات هنوز «حرف تازه اش» را رو نکرده است تا تکلیف خلق الله برای رای دادن یا ندادن به او معلوم شود. می گوید «عقل جمعی مردم اشتباه نمی کند» و با توجه به اینکه مشکل امروز و آینده کشور اقتصاد است، معتقد است مردم به چهره های اقتصادی رای می دهند.
ساعت 10 شب از طبقه هفتم اتاق بازرگانی با هم بیرون می آییم و نگهبان مرکز در بسته شده را باز می کند و ما با هم خداحافظی می کنیم. آل اسحاق بیش از آنچه نشان می دهد، آدم معتقدی است. مثل خیلی از قدیمی های موتلفه که او را کاندیدای خودشان کرده اند. این را می شود از علاقه اش به طلبگی در دوران جوانی و مثالهایی که در طول گفت و گو بیان می کند فهمید. ماجرای زندگی او از طلبگی تا وزارت و برخی سوالات عیدانه هم طلبتان در گفت وگوی نوروزی خبرآنلاین با یحیی آل اسحاق. در ادامه بخش اول این گفت و گو می آید:
برای گرم کردن فضا انتخابات نامزد پست ریاست جمهوری شدید؟
نه! من با یک اعتقاد جدی وارد شدم.
چه اعتقادی؟
معتقدم این دهه جمهوری اسلامی ایران یک نیاز جدی دارد و آن این است که اقتصاد در مدیریت کشور حرف اول را بزند. به نظرم در این مقطع زمانی «اقتصاد» نیروی پیش برنده حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. این به این معنی نیست که حوزه های دیگر فراموش شود، بلکه مجموعه اقتضائات کشور و مسائل بین الملی ایجاب می کند به این حوزه توجه اصلی کنیم. حتی ما اگر بخواهیم درجه امنیت ملی خودمان را بالا ببریم، باید به اقتصاد توجه ویژه کنیم.
بر این اساس، فکر کردم بنده از جمله کسانی هستم که می توانم این فضا را به همراهی کسانی که این طور فکر می کنند، سامان دهیم و فکر می کنم یک تیم همراه می تواند کشور را «بهتر» اداره کند. چون امروز تهدید اول خارجی جمهوری اسلامی ایران، حوزه اقتصاد است. دشمنان این را صراحتا اعلام کردند و فکر می کنند در این حوزه موفق هستند. دغدغه داخلی و فشارهای اجتماعی و حتی مسائل فرهنگی ما در داخل منبعث از مسائل اقتصادی است.
پس بر این اساس، به زودی باید منتظر معرفی کابینه تان باشیم؟
اینها مسائل بعدی است. مهمتر از شخص رئیس جمهور، تیمی است که براساس این ضرورت ها باید شکل بگیرد. جمهوری اسلامی ایران با توجه به شرایط اقتضائاتی دارد و در حوزه بین الملی، ایران امروز در جایگاه ویژه است فی المثل در بودجه دفاعی آمریکا در سال 2013 جمهوری اسلامی ایران، تهدید اول منافع ملی و حیاتی آمریکا به شمار می آید. بودجه دفاعی آمریکا که در 185 صفحه است حدود 25 صفحه در خصوص ایران است. دو کار را هم می خواهند انجام دهند، یک رویکرد امنیتی- دفاعی دارند و یک رویکرد اقتصادی. برای این موارد بودجه گذاشتند. در بودجه دفاعی آمریکایی سه سامانه موشکی تعریف کردند که دو تا از این سامانههای موشکی جهت گیری اش به سمت ایران است. شما می دانید که منافع ملی و حیاتی آمریکا فقط مرزهای خودش نیست بلکه امارات و بحرین و... کشورهای خلیج فارس هم هست. در حوزه امنیت اقتصادی هم سه محور مشخص کردهاند. یک محور اش محاصره انرژی و کشتی سازی، کشتیرانی با رویکرد محاصره حمل و نقلی دریایی ایران است. یک رویکرد محاصره تجارت ایران است و محدود کردن تجارت ایران با مدل نفت در برابر غذا.
مدلی شبیه عراق دوران صدام حسین؟
بله. رویکرد سوم آنها هم تحریم کامل رسانه ای ایران است. یک مورد چهارمی هم در این برنامه است که اگر سه برنامه در نظر گرفته شده جواب نداد، آن را پیاده کنند و آن اینکه حمل و نقل ایران به دنیا و بالعکس تحریم شود. شما ملاحظه می کنید که با اینگونه برنامه ها می خواهند از طریق اقتصاد، ایران را منزوی کنند.
در چنین فضای بین الملی و منطقهای به دنبال جنگ با ابزارهای اقتصادی بر علیه ایران هستند پس رئیس جمهوری که می آید باید مسلط به اوضاع باشد و تکنیک های مقابله با این جریانات را بشناسد. در حوزه های داخلی هم عملا گرفتاری های ما مرتبط با حوزه اقتصاد است. شما امروز مشکلات مردم را لیست کنید! تولید، اشتغال، وضعیت معیشت مردم، تورم و... همه اقتصادی است. اهدافی که براساس سند چشم انداز باید به آن برسیم نیز همه اقتصادی است. ضمن اینکه قسمت اعظم امنیت ملی ما هم تابع مولفه اقتصاد است.
اما شما بهتر از من می دانید که در فضای انتخابات ایران اگر می خواهید از میدان رقابت پیروز بیرون بیاید، باید یک «حرف تازه» داشته باشد. چهره هایی که الان از آنها به عنوان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نام برده می شود، هم از شما جوانتر هستند و هم مردم آنها را از شما بیشتر می شناسند. اما شما سابقه تان مربوط به وزارت شما در دوران آقای هاشمی است. با این مولفهها چقدر برای خودتان شانس قائل هستید؟
من به شما عرض کردم نفر اول مهم است ولی مهمتر تیم کاری است. در شرایط فعلی کشور یک نفر به تنهایی و بدون داشتن تیم حرفهای و منسجم نمیتواند موفق باشد. اداره امور در کشور احتیاج به برنامه و تنظیم تیم کاری دارد. یک وقت در کشور یک حزب قوی موجود است شما برنامهها را تهیه و مدیران را انتخاب کرده است. یک نفر هم را پیدا می کنند که کشور را اداره کند. در شرایطی که حزب برنامهدار موجود نباشد برای اداره موفق کشور ضرورت وجود تیم حرفهای، کاردان و باتجربه و مدبر است تیمی است با پشتوانه در شرایط ویژه همراه با رئیس جمهوری جامعنگر و با سابقه مدیریت موفق کشور را اداره کند. لازمه شرایط فعلی کشور این است که هر آنچه پتانسیل حرفه ای در کشور وجود دارد، به کار گرفته شود. اصلا اداره کشور بدون مسلط بودن به ابزار اقتصادی و برنامه ریزی مبتنی بر علم و فن و وحدت نظر امکانپذیر نیست. تشتت در حوزه اقتصاد مرگ است. بدون داشتن تیم منسجم امتحان پس داده کار موفق نخواهد بود.
شما میگویید تیم، ولی نمی گویید می خواهید با چه کسانی کار کنید.
من عرض میکنم این مجموعه کسانی هستند که میخواهند خط مشی را تعیین کنند و در جامعه تأثیرگذار باشند؛ جامعه باید به اینها اعتماد کند. مشکلی که در اقتصاد داریم این است که جامعه باید به تیم ادارهکننده اعتماد حرفهای و نه حرفی داشته باشند. یعنی آنها باید تجربه ای داشته باشند که این بحران را بتوانند حل کنند. اینکه بگویند من فارغالتحصیل هاروارد هستم، الان کسی قبول نمیکند. باید کسانی باشند که این بحران به دستشان حل شود.
قبول! ولی پرسیدم تیم، شما میگویید مسئله فرعی است؟
نه! چرا فرعی است؟ من عرض میکنم رئیسجمهور یک فرد است، البته مهم است ولی اصل عمده اصل تیم کاری است. هر گروه که میخواهد بیاید سر کار، اول باید به مردم تیم خود را معرفی کند بعد این تیم از بین خودش یک آدم حرفهای که سعه صدر داشته باشد را انتخاب کند. این آدمهایی که عرض میکنم، آدمهای معمولی نیستند اینها با هر کسی هم کار نمیکنند. آبرو و حیثیت و توان تاریخی خودشان را در میدان میگذارند و با این مشکلات درگیر میشوند. باید کسی باشد که قبولش داشته باشند و با او کار کنند. نه اینکه بعد از دو روز بین هرکدامشان اختلافاتی بیفتد و به یک سویی بروند. باید آن تیم، تیم منسجم، حرفهای باشد. در عین اینکه کسانی باشند که آن اصول اولیه انقلاب را قبول داشته باشند. یعنی کسانی باشند که به چارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران که شامل اسلام، انقلاب اسلامی، امام و رهبری اعتقاد داشته باشند. در کنار اینها، در کار خودشان هم حرفهای درجه یک باشند و با یک کشمش «گرمی» و با یک نخود «سردی»شان نشود. چون شرایط، ویژه است نمیخواهم بگویم بحران، نه بحران نیست. این آدمهای صفرکیلومتر تازه آمده، ولو فارغالتحصیل بهترین دانشگاهها باشند، نمیتوانند موفق باشند. این فرد باید در عمل آب دیده باشد اقتصاد یعنی چه، کوچه و بازارچه و تیمچه یعنی تولید، کارگر، واردات و صادرات، تحریم، ارز، دلار، ریال و نقدینگی را با پوست و استخوان لمس کرده باشد. وقتی مینشیند میگوید امروز ممنوع، یا آزاد بداند ممنوع کردن یعنی چه؟ و اگر سیاستی وضع نماید آثار و تبعات آن را و کوتاه مدت و بلند مدت بداند چه تاثیری در بازار دارد.
چه تأثیری بر زندگی مردم، چه تأثیری بر تولید و اشتغال دارد. اینکه میگویید آزاد، یعنی چه؟ اینکه دلار بیاید بالا و برود پایین، یعنی چه؟ کسی میتواند بگوید یعنی چی که تجربه کرده آشنا با مسایل باشد این کار، کار آدم تازهوارد نیست. اساساً در اداره امور اقتصادی کشور یک لایه استراتژیک داریم، یک لایه اجرایی و یک سطح ستاری در لایههای عملیاتی، مدیران جوان آچاربهدست میخواهد، ولی آن لایههای استراتژیک و برنامهریزی حتما به آدم های با تجربه نیاز دارد.در دنیا و در اداره بنگاهها و شرکتهای بزرگ جهانی، فی المثل در 50 شرکت اول دنیا، برای لایه استراتژیکش حتماً از مدیران صاحب تجربه و و صاحب علم و دانش استفاده میکنند. در لایههای اجراییاش باید جوانها و کسانی باشند که توان و انرژی لازم را داشته باشند.
شما اگر بخواهید تیم معرفی کنید، قاعدتاً به خاطر علاقه به حزب مؤتلفه، یک بخشی از انتخابهایتان، از مؤتلفه خواهد بود؟
نه، عرض کردم هر کسی که چهار خصوصیت را داشته باشد حالا هر رنگی باشد، به رنگش کار ندارم؛ ممکن است در انتخاب های بنده باشد.
حتی یک اصلاحطلب؟
از آدمی که در کار خودش مسلط باشد، رنگ و بوی درگیری با اصول حاکم بر نظام را نداشته باشد، استفاده می کنم. مثلاً حتماً از آقای نعمتزاده دعوت میکنم.
شما الان نامزد مؤتلفه هستید. فکر نمیکنید اگر تیمتان را معرفی کنید و از مؤتلفه کم باشد، دوستانتان ناراحت بشوند؟
نه! ناراحت نمیشوند. من برای مؤتلفه احترام قائلم. دوستشان دارم ولی تنها مؤتلفه من را معرفی نکرده است. بنده منتخب جبهه پیروان خط امام و رهبری هم هستم.
جبهه پیروان خط امام و رهبری، سه نفر را انتخاب کردند، شما هم هستید ولی حزب موتلفه شما را کاندیدای اختصاصی خود معرفی کرده است.
یک گیر اساسی ما در حوزه مدیریت کشور این است که همه مسایل را با مولفه های سیاسی متر میکنیم. یکی از آفتهای اساسی اقتصاد ما این است که سیاستزده است. این دیدگاه را باید کنار گذاشت. آیا وقتی آقای نعمتزاده را مثال میزدم آیا آقای نعمتزاده جزو مؤتلفه است که نیست او آدم خودش است. آیا آقای دانشجعفری، حزبی است؟ که نیست. اصلاً به گرایشش کاری ندارم. میگویم آقای دانشجعفری، کنار آقای نعمتزاده، یا از این قبیل کسانی که در حوزه اقتصاد و مدیریت صاحب نظر و عمل هستند.
آیا این افراد میتوانند کنار هم کار کنند؟
حتماً میتوانند. اگر مبنا، مبنای منافع ملی حیاتی کشور باشد. در اصول حاکم باید با هم همراه باشند، یعنی معتقد باشند به یک اقتصاد فرض کنید که مبنا، مبنای تولید باشد، مبنای رشد توسعه باشد، پیشرفت و عدالت باشد، یعنی یک مبنای مشترکی اگر باشد، اینها مدیرند، نسخهپیچاند. شما اصول را باید به تفاهم برسیدبعد براساس آن خط، حتماً با هم کنار میآیند. نسخههایش هم هست و این نسخهها که الان به آن رسیدیم که الان درد اولمان تولید ، اشتغال ، تورم بهینه استفاده کردن از منابع است، درد اولمان حضور در بازارهای جهانی، عقبافتادگی، درآمد ملی و... است، در اینها همه یکنظرند.
فرمودید که امروز اولویت ما اقتصاد است ولی آقای حسن روحانی میگوید ما باید در دولت آینده کاری بکنیم که حوزه سیاست خارجی در واقع سامانی پیدا کند. وقتی این اتفاق بیفتد، روابط اقتصادی ما هم به شکل اولیه برمیگردد، با دنیا ارتباطمان بیشتر میشود، بعد در چرخه مناسب تراز بارزرگانی مان هم با دنیا بیشتر می شود. ولی شما میگویید اقتصاد اولویت اول است. پاسخ شما چیست؟
در اینکه ما باید در دیپلماسی خارجیمان به ویژه در حوزه اقتصاد تجدید نظر کنیم، اصلاً شک نکنید. اینکه ما باید در سیاست اقتصادی داخلی مان تجدیدنظر کنیم، شک نکنید. اگر قرار باشد در به همین پاشنه بچرخد، به نتیجه نمی رسیم. یعنی باید بین سیاست خارجی و سیاست اقتصادی هماهنگی کامل باشد و هر دو سیاست هم جهت باشند
در حوزه اقتصاد داخلی، در حوزه سیاست خارجی، و... آنچه مسجل است این است که اگر شرایط جدید را یک نقطه عطف بدانیم منحنیمان باید تغییر جهت داده شود به سمت استفاده کردن از تواناییهایمان، امکاناتمان، ظرفیت تاریخیمان، تا به جایگاه اصلی و اهدافمان برسیم، باید یک بازنگری جدی در رفتارمان داشته باشیم.
حرف کلی نزنیم، مصداقی صحبت کنیم! موافقید؟
عرض میکنم! ببینید ما در حوزه روابط بینالمللمان با دنیا سه تا چالش جدی داریم. سه موردش هم امنیتی است: امنیت هستهای، امنیت منطقهای و امنیت انرژی. این سه حوزه برای دنیا شیشه عمر است. چرا؟ در رابطه با مسائل هستهای، دنیا به این نتیجه رسیده است اگر ایران سلاح هستهای داشته باشد، تمام مهندسی و ساختار جهان بههم میخورد. این حرف من نیست و 32 تا از کارشناسان امنیتی آمریکا دنیا این گزارش را سه ماه قبل دادند. 32 تا از مقامات امنیتی آمریکا یک کار تحقیقاتی کردند با 5 سناریو.
حساب کردند که اگر تعادل انرژی به این جهت از بین برود، یک میلیون شغل در آمریکا از بین میرود، تولیدات داخلی آمریکا nدرصد پایین میآید، قیمت یک گالن بنزین و... چقدر می شود؟! یک سناریویشان در رابطه با اسرائیل است که اگر ایران سلاح هستهای داشته باشد، چه اتفاقی میافتد؟ یک سناریوشان در مورد کشورهای منطقه است و... مجموعه اینها را درآوردند که اگر ایران مهار نشود در رابطه با تسلیحات هستهای، منافع جهانی و ساختار جهانی شکل دیگری به وجود می آید. لذا از نظر آنها به هر قیمتی که شده، نباید اجازه داد ایران صاحب سلاح هستهای شود. البته آنها می گویند گزینه اول ما این است که با دیپلماسی سیاسی و اقتصادی برخورد کنیم نه نظامی برخورد نظامی بزرگترین هزینهها را برای آمریکا و غرب دارد و اصلاً توصیه ایشان نیست .
اما در مورد همین پرونده هستهای، مقام معظم رهبری با صراحت سلاح اتمی را حرام دانستند. ولی آنها در مقابل پیشنهاد دندانگیری برای ما نداشتند. مثلاً اگر شما رئیسجمهور شوید، در خصوص سوخت 20 درصد یا تعلیق برنامه ما در فردو یا نظنز گام بر می دارید؟
اگر اجازه بدهید بنده توضیح میدهم، این سه تا امنیت، به صورت یک بسته است و هیچ کدام از اینها انتزاعی نیست. یعنی اینکه بگوییم فقط موضوع هستهای جداگانه حل شود، مسائل ما تمام می شود نیست. این دسته مسائل باید با هم حل شود. یعنی بحث منطقهای، هستهای و انرژی ما به هم مرتبط است. حالا بحث بر سر این است که آیا ما در رابطه با مسئله امنیت هستهای میتوانیم به یک مفهوم مشترک با دنیا برسیم یا نه؟ یک عده میگویند که جنس ما طوری است که اصلاً نمیشود و می گویند: «ما اساساً زنده از آنیم که آرام نگیریم.» نقطه مقابل هم برخی از غربیان دنبال این هستند که اصلاً طومار نظام جمهوری اسلامی را ببندند. سی و چند سال دنبال این حرف دویدند. بعد گفتند جمهوری اسلامی را نمیشود از بین برد پس مهارش کنیم. سیاست مهار را در پیش گرفتند. باز رفتند جلو دیدند نشد. الان میگویند ایران «آسیبرسان» به ما نباشد. یعنی ما و تواناییهایمان را قبول کردند. از آن طرف هم رسماً مقام معظم رهبری بیان کردند که ما اصلاً به دلایل فتوای شرعی نمیخواهیم سلاح هستهای داشته باشیم. موضوع سوخت 5/3 درصد و 20 درصد هم مباحثی فنی است که قابل حل است. یعنی آنها متوجه شدند که ما 5/3 درصد را قطعاً میتوانیم داشته باشیم و به آن رسیدیم. 20 درصد هم میتوانیم تولید کنیم و فقط مانده سر مقدار این 20 درصد و... اینها مسائل فنی است. به نظرم اگر آنها به قول امام آدم بشوند، اگر راست بگویند، اگر با منطق کنار بیایند، ما که رسماً اعلام کردیم زمینه رسیدن به یک تفاهم هست به شرطها و شروطها. شرط و شروطش هم همانی است که آقا گفتند که آنها باید تغییر وضع بدهد . اما چه کسی باید شروعکننده باشد؟ من میگویم هر دو طرف، اول و دوم ندارد. قصد این است مگر اینکه ما بدانیم که طرف مقابل میخواهد کلک بزند و اصلاً قصدش این نیست و او میخواهد که ما نباشیم. ولی اگر این واقعیتها باشد، میشود تدابیری را مناسب تنظیم کرد.
آخر ما الان هم داریم همین حرفها را میگوییم، طرف مقابل منطقش قلدری است.
درست است. منطق ما چارچوب های ان. پی . تی است. در این بازی ما باید حواسمان جمع باشد، روی منطق خودمان ایستادهایم. من عرض میکنم «قدم به قدم» فرمایش آقا نه اینکه بخواهم بیخود تعریف کنم، واقعاً آقا منطقی و حرفه ای فرمودند. یعنی اگر شما برخورد مناسب بکنید، ما هم برخورد مناسب میکنیم. اما بسته دومی هم مطرح است. بسته دوم همان داستان امنیت منطقهای است. رابطه با امنیت منطقهای، ما در منطقهای زندگی میکنیم که به تعبیر تمام محققین، صاحبنظران واستراتژیستها خاورمیانه قلب کره زمین است، تمام حوادث عمده تاریخی از اینجا نشأت گرفته است، جنگ اول و دوم جهانی. حتی پیامبران اولوالعزم از این منطقه هستند. یعنی این منطقه دست هرکسی باشد برگ برنده دارد، در جنگهای بری، بحری، هوایی، زمینی. همه حرف این است که این قطعه از کره زمین دست چه کسی باشد لذا برای مدیریت جهانی، این منطقه اصلاً شیشه عمر است. آنها نمیتوانند نسبت به اینجا بیتفاوت باشند. آنوقت در این منطقه هارتلند کره زمین مجموعه ژئوپولتیک ایران، اقتضائات تاریخی و نژادی واعتقادات ما را به قلب قلب تبدیل کرده است. نمیخواهم بیخودی از خودمان تعریف کنم، این واقعیتی است که آنها در محاسباتشان به آن رسیدند. بنابراین ما در منطقه عامل تأثیرگذاریم. باید یک گونه با ما به تفاهم برسند. این بیداری اسلامی که اینجا اتفاق افتاده و غربی ها سعی دارند بگویند بهار عربی و... حالا چه بهار عربی چه بیداری اسلامی، این استخوانبندیاش شکسته است. یعنی یک روزی بنعلی بوده، نیست، یک روز مبارک بوده، نیست قذافی بوده و... نیست. حالا نگرانی این است که این استخوانبندی که شکسته و شکل جدیدی که دارد شکل میگیرد، جمهوری اسلامی میخواهد چهکار کند؟ الان دنبال تعریف یک سناریوی جدید هستند. حالا هنر این است آیا در این حوزه هم ما میتوانیم یک سناریویی را تعریف کنیم که باحفظ همه عزت، منافع حال و آتیه انقلاب ما و تفاهماتی که بتوانیم با منطقه درمهندسی جهان کنیم،سهم ، اثر و جای خودمان را داشته باشیم و به یک تفاهمی برسیم و در مسیر اهداف خود باشیم.
چگونه؟
این دارای اجزایی است. اولین حرفش این است که آنها قبول کند که ما تأثیرگذار هستیم. باید با آنها با ادبیات خودشان حرف زد. آنها باید بدانند دخالت غیرمنطقی، تحکمی و آمرانه دیگر الان جواب نمی دهد. در رابطه با فلسطین، مردم این کشورخودشان در مورد کشورشان تصمیم بگیرند. در رابطه با سوریه، عراق و بحرین و... هم این موضع ما است. آنها باید بفهمند که اوضاع عوض شده است. از آن طرف اگر منطقی حرف بزند، ما هم منطقی حرف میزنیم. باز هم فرمایش آقا هست. در رابطه با انرژی هم باز همینطور است. واقعیت این است که درصد عمدهای از نیازهای انرژی جهان از این منطقه تأمین میشود. چه از نظر کمیتی، چه از نظر حمل و نقل و... میدانند که اگر در حوزه انرژی با ما کنار نیایند، تمام انرژی دنیا به هم میریزد. کما اینکه با یک احتمال اینچنینی، و قیمت نفت از 100 دلار و 110 دلار بالا می رود. با نفت160 دلار یعنی تمام معادلات اقتصادی دنیا به هم میریزد. یعنی دیگر این واحدی که با نفت نزدیک 150 دلار 200 دلار تولید می کند اصلاً اقتصادی نیست و تمام روابط اقتصادی که دارای تعادل است، به هم میریزد. به این لحاظ باید با ما کنار بیایند. منافع ملی حیاتی ما هم ایجاب میکند که از این انرژی که داریم، به صورت بهینه استفاده کنیم.
منظورم این است که میتواند این باشد که ما مثلاً اگر امروز n بشکه به غرب صادر میکنیم، وقتی یک رئیسجمهور جدید میآید سعی کنیم این n بشکه را کمتر کنیم نه اینکه بیشترش کنیم. اما معنی اش این نیست که نفت را د رزمین دفنش کنیم.
اینکه باید اقتصاد ما از نفت جدا شود، آرزوی دیرینه ماست. الان مسئولیت کشورهای خلیج فارس سوخترسانی دنیاست. یعنی دنیا را تقسیم کردهاند و گفتند وظیفه شما سوخترسانی به جهان است. شما نفت و گاز را به ارزانترین قیمت دربیاورید، به کارخانه های غربی بدهید. ما وظیفه سوخت رسانی نداریم. ما وظیفه داریم ضمن اینکه تعادلات جهانی را حفظ کنیم، به منافع خودمان هم فکر کنیم.حالا عدهای میگویند باز در این زمینه مجموعه مهندسی جهانی اجازه نمیدهد ما با حفظ منافعمان در امنیت انرژی جهانی همراه باشیم. من معتقدم نه، اگر سناریوی درستی تعریف کنیم، چون در موضع ضعف نیستیم. میتوانیم یک سناریوی بلندمدتی را برای خود و با جهان تعریف کنیم که ضمن حفظ همه منافعمان، سود ببریم.
مجموعه اینها این میشود که شما معتقد به دیپلماسی تعاملی نیاز داریم؟ در حالی که سبک سیاست خارجی دولت فعلی،دیپلماسی تهاجمی است.
معتقدم ما باید جنس تعاملمان تعامل از نوع منطقی و حفظ منافع باشد.
منظورتان این است که الان نیست؟
اگر ملاک و شاخص ما فرمایشات آقا باشد، چشمانداز ما میشود تعامل منطقی با جهان. بحث ما سر آن «منطقی بودن» است؛ منطقی یعنی چی؟ یعنی حفظ منافع ملی، منافع حیاتی، آرمانها، اعتقادات و همه اهداف. یک عده میگویند ممکن نیست اما من میگویم ممکن است.
منظورتان از این یک عده، دولت فعلی است؟
از این پس این موضوع از موضوعات امنیت ملی کشور است موضوع باید در چهارچوب شورایعالی امنیت ملی حل و فصل شود. هر دولتی باشد باید با هماهنگی و همدلی با سیاست کلی نظام و تعامل با همه نهادها اقدام یابد.
این سه تا استراتژی که عرض کردم، بر مبنای استراتژی تعاملی با حفظ همه منافع، امکانپذیر است. این ادعای من است. این سه تا استراتژی سه تا رویکرد هم دارد. یعنی چی؟ یعنی برنامه عملیاتی، سه تا گزینه داریم برای رسیدن به این اهداف. ما در رابطه با دنیا یا باید هضم در نظامات بینالمللی بشویم یا باید حذف بشویم یا باید یک تعامل منطقی با دنیا داشته باشیم. همانطور که میفرمایید اگر قرار بود هضم شویم، اصلاً انقلاب لازم نبود. ما انقلاب کردیم که در نظامات بینالمللی هضم نشویم. اساساً نظامات ارتباطات امروز جهانی بدون تعامل جهانی امکانپذیر نیست. حذف از نظام جهانی نه ممکن است و نه چرا حذف شویم ما معتقدیم که ما یک آرمان و اعتقاد دینی جهانی داریم. ما خودمان را موظف میدانیم که زمینهساز آن باشیم. ما معتقدیم موفقیت ما در حضور فعال معنادار در نهادهای بینالمللی با حفظ همه اصول خودمان است.
عرضم این است که در رابطه با جهان و ارتباطات جهانی در همه حوزههای اقتصادی و سیاسی، حتی نگرانیهای فرهنگی در تعاملات بینالمللی نداریم. یعنی میگوییم اگر ما با جهان تعاملات فرهنگی کنیم، هجمه فرهنگی به ما صورت میگیرد و ما میرویم روی هوا. در حالی که اصلاً افتخار و توانایی ما به فرهنگمان است. اقتدار ما به فرهنگمان است. ما مدعی هستیم که بهترین فرهنگ جهانی را داریم.. معتقدیم کاملترین و نابترین اعتقادات را داریم، پس چه ترسی داریم؟ اگر ضعف داریم، باید خودمان را درست و جبران کنیم نه اینکه کنار بکشیم. کشیدن کنار مشکلی را حل نمیکند. عین آدمی میماند از ترس مریضی، از خانه بیرون نیاید. برود یک محیط ایزوله درست کند، خب حتماً مریض میشود. شکی نیست. میماند گزینه سوم که تعامل منطقی با جهان است.
بحث سر این است که این تعامل با تدبیر متناسب، انسجام داخلی ، روحیه مقاومتی ، خودباوری، غیرت دینی، عزت ایرانی، و نگاه تاریخی به دست می آید.بنده اعتقادم این است که ما میتوانیم یک سناریوی قابل قبول به شرط الزاماتش به دست بیاوریم.این مقطع انتخابات، نقطه عطف تغییر منحنی است. این دهه چهارم، دهه ویژه است. ما حدود 60، 70 درصد راه را آمدیم. یک مقدار همدلی، سعه صدر و حرف آقا را گوش دادن ما را به مقصد می رساند.به نظر من موفقیت نزدیک است.
شما همیشه در مواقع اظهار نظر سیاسی، اینقدر ملاحظه میکنید؟
نه، من اساساً معتقدم فقط تعارض عامل موفقیت نیست، بلکه با تدبیر صحیح و منطقی میتوان موفق شد.
بالاخره وقتی میخواهید شما وارد فضای انتخاباتی بشوید، معمولاً دو تا جنبه دارید، یک جنبه اینکه شما خودتان را معرفی کنید. یک جنبهاش هم این است که نقدهایتان را بگویید. ظاهرا شما بنا دارید فقط جنبه ایجابی قضیه را بگیرید.
انتقاد که اصلاً لازمه پیشرفت کار است. در بحثها یک بحث عقلایی داریم و یک بحث غیرواقعی. ما وقتی داریم با هم بحث میکنیم، اگر واقعاً بحث باشد، ثواب هم میبریم ولی وقتی رسید به جدل، فعل حرام است. من در زندگیام جدل را حرام میدانم. بحث و انتقاد را لازم میدانم. خیراندیشی را واجب میدانم.
فکر می کنید با این شیوه رأی هم میآورید؟!
بنده که به دنبال انجام وظیفه هستم یک وقت بحث سر این است که من به هر قیمت میخواهم رئیسجمهور شوم. اصلاً این را حرام میدانم. من معتقدم آنچه برای من مهم است رشد و پیشرفت و عدالت... است.
شما که میگویید من نمیخواهم رئیسجمهور شوم، پس چرا وارد عرصه شدید؟
من میگویم حاضر نیستم به هر قیمت که شده رئیس جمهور شوم. اگر همه دست به دست هم دادند و قبول کردند که من همانطوری باشم که همه با آن کار کنند، بله هستم. ولی اگر یک آدم اصلحتری بود و من خودم دیدم که کسی از من واقعاً ارجح تر است حتماً با آن تیم همکاری میکنم.
پس الان بین آدمهایی که وارد عرصه شدند، هنوز چنین آدمی ندیدید؟
میگویم الان کسی که به تنهایی و بدون تیم باشد، موفق نیست.
آخر آقای ولایتی، حداد و قالیباف هم قول دادند که یک نفر از میانشان بیاید.
خب من میگویم میدان را باز کنید، در را نبندید. توصیه شخصی من این است. من میگویم الان این جریاناتی که پیدا شدهاند، در را نبندند. یک کمی سعه صدر داشته باشند، آن را به روی همه آن کسانی که احساس میکنند در چارچوب نظامند باز کنند. میدان بدهند. بگویند مثلاً آقای سعیدیکیا، پورمحمدی، محسن رضایی شما هم بیایید. همه بیایید دور هم جمع شوید و بعد تقسیم کار کنید. یکی بشود مبصر کلاس. صراحتاً عرض میکنم این روحیه من است و به نظرم همه دوستان هم اینطوری فکر میکنند. اصلاً ما دنبال انحصار نیستیم.
ممکن است شما هم به 2+1 بپیونید؟
بله، ممکن است. اصلاً من آرزویم این است این سه تا به اضافه آن سهتا به اضافه آن سه تای دیگر (آقای فتاح، آقای لنکرانی، آقای جلیلی) هم بیایند و آقای محسن رضایی هم بپیوندد. باید دورهم جمع شویم و بین خودمان یکی را انتخاب کنیم و تقسیم کار کنیم.
زیادی فکرتان خوشبینانه نیست؟
این آرزوی من است.
آخر اگر قرار بود این آرزوها محقق شود محسن رضایی به آن تیم سهنفره پیوسته بود.
هرکسی به تنهایی بخواهد بیاید باید حتماً بداند به جایی نمیرسد. شرایط امروز، اقتضائات کشور، تیمی کار کردن است.شرایط ما طوری است که باید کسانی باشند که این سردی و گرمی را چشیده باشند. بصورت همکاری و خرد جمعی تصمیمگیری و برنامهریزی و کار کنند.
شما اگرمایل بودید، به این مجموعه سه نفر میپیوستید؟ ولی اضافه نشدن شما این معنی را میدهد که شما خودتان را متفاوت از آن گروه سه نفر می دانید؟
عیب ندارد، هرکس تکتک کار کند، مثلاً آقایی برود برای خودش ستاد بزند و بقیه هم همینطور. اما آخرش باید با هم جمع شوند.
فکر میکنید مثلاً اگر مجموعه سه نفره تا آخر دوره انتخاباتی یک نفر از بین خودشان انتخاب کنند، اقبال مردمیشان خوب است؟ آقای حداد عادل نظرشان این است که نظرسنجیها 60 درصد مردمی را به این گروه نشان می دهد.
نظر سنجی ها تا 10، 12 روز به انتخابات 20 درصد بیشتر جایگاه ندارد. آنچه که مشخص میکند، روز آخر است. آن یک هفته آخر است. عیب هم ندارد، بگذارید همه همینطور کار کنند و در یک هفته آخر معلوم شود چه کسی اقبال مردمی بیشتری دارد.
ممکن است شما کنار بکشید؟
اگر اصلح باشد ، با اصلح همکاری میکنم. میآیم عضو تیم میشوم و همه جور کمک هم میکنم. اگر ببینم اقبال عامه مردم به یک آدم اصولی حرفهای زیاد است، حتماً دستش را هم میبوسم.
اگر آن آدم نخواهد با شما کار کند. چی؟
هیچی، دستش را نمیبوسم!
منظورتان این است که براساس وظیفهتان به این عرصه وارد شدید؟
بله، شک نکنید. عقل سلیم حکم میکند این همه فشار، این همه مشکلات، جز براساس وظیفه به نتیجه نمی رسد.اصلاً عقل معمولی حکم نمیکند، وارد این عرصه شویم .حتماً هر کسی بیاید، چهار سال شبانهروز باید کار کند. اگر همکاری پیدا نکنیم جواب خدا را چه بدهیم، جواب وجدان خودمان را چه بدهیم؟ جواب تاریخ را چه بدهیم؟
شما گفتید مؤتلفه را دوستشان دارید؟
به مؤتلفه احترام قائلم. من کاندیدای موتلفه و جبهه پیروان هستم.
فکر نمیکنید چهره های مطرح فعلی جوانتر از شمایند و اقبال بیشتری دارند؟
اگر از پس کار بر بیایند، چه بهتر. من عرض کردم شرایط فعلی کشور آدمی میخواهد که پخته باشد.
آخر الان دیپلماتها زیاد در عرصه هستند مثل آقای ولایتی، آقای جلیلی، آقای متکی، آقای روحانی...
من میگویم باید یک چهره اقتصادی بیاید که مسلط هم باشد، مردم هم به او رأی بدهند.
ادامه دارد...
عکس از لیلا افشار
/27212
/212