چهار سال پیش هنگامی که گروه قابل توجهی از هنرمندان در انتخابات ریاست جمهوری پیشِ رو از یک نامزد حمایت کردند، مدیران عرصه فرهنگ و هنر کشور آنان را فاقد «اهلیت» لازم برای ورود و اظهار نظر در عرصه سیاست دانسته، مشفقانه آنان را از این گونه دخالتها منع کردند. چهار سال بعد از این ماجرا گروهی از هنرمندان حوزه سینما و تلویزیون خود را آماده پا نهادن به کارزار انتخاباتی شوراهای شهر میکنند.
ظرف دو سه هفته گذشته نامهای گوناگونی از میان بازیگران و کارگردانان سینما و تلویزیون در منابع خبری برای نامزدی در این دوره از انتخابات شورای شهر مطرح شد. گمانهزنیهای مختلفی صورت گرفت. برخی اخبار و شایعات رواج یافته پیرامون حضور خود را تکذیب کرده و برخی نیز با پاسخهایی نه چندان سر راست، راه را برای کنار کشیدن در نهایت یا ورود در دقیقه 90 باز گذاشتند. یکی دو نفر هم سفت و سخت پای این مدعا ایستادند و حتی یکی از این هنرمندان به صراحت اعلام کرد با تشویق و حمایت نهاد ریاست جمهوری وارد مبارزه انتخاباتی میشود، که خدا خیرش دهد. دستکم صداقت پیشه کرد و امکان ریزش آرای احتمالیاش را به جان خرید.
اصلا چرا باید هنرمندان وارد عرصه سیاسی شوند؟ درست که شورای شهر وجه اجتماعی / شهری افزونتری نسبت به وجه سیاسی دارد، اما به هر حال همه میدانند که حضور در تالار شورای شهر سکوی پرتاب مناسبی برای ورود به چارچوب مناسبات سیاسی کشور محسوب میشود. همان گونه که در دورههای پیشین، ورزشکاران نامدار و قهرمانان المپیک از اتنخابات شورای شهر به عنوان یک مسابقه دستگرمی برای پرش به سکوهای بالاتر بهره گرفتند، اما واقعا حضور یک هنرمند مثلا سینماگر چه دردی از فرهنگ و هنر یا اوضاع شهرِ ما درمان میکند؟
یادمان هست که بهروز افخمی فیلمساز نام آشنای کشور در انتخابات مجلس ششم پیروز شد و به نمایندگی از مردم تهران پا به بهارستان گذاشت. تنها چند ماه پس از آغاز به کار مجلس ششم بود که عکسهایی از او در حال چرت زدن یا با ژستهایی نمایانگر ملال و بیحوصلگی در رسانهها منتشر شد. بعدها خودش گفت که در اندک مدتی دریافته آرمانهای فرهنگیاش را در عرصه سیاسی نمیتواند پیش ببرد و چگونه برای بازگشت به حوزه اصلی کارش بیتابی میکرده است.
حالا هنرمندان ما میخواهند در شورای شهر کدام آرمان فرهنگی و هنری را سامان دهند؟ بیایید خوشبینانه فرض کنیم یکی دو هنرمند اهل سینما و موسیقی پاپ! که این روزها نامشان برای نامزدی بر سر زبان هاست، موفق شده و سر از ساختمان شیشهای خیابان بهشت در آورند. آیا تعداد سینماها، سالنهای تئاتر و کنسرت شهر افزایش مییابد؟ آیا دیگر بر سر نمایش یا عدم نمایش فیلمها میان حوزه هنری (و نهادهای نزدیکش مثل شهرداری) با وزارت ارشاد جدلی به پا نخواهد بود؟ آیا مشکلات مالیاتی و صنفی اهالی سینما یا به طور کلی هنر بر طرف میشود؟ آیا اساسا از یک نماینده شورای شهر تهران برای حل این معضلات کاری بر میآید؟ آیا صرف ساختن فیلمهایی به منظور تشویق مردم به پاکیزگی محل زندگی و حفظ بهداشت و نظافت شهر به آدم این «اهلیت» را میبخشد که در مسائل شهری و شرح وظایف شورای شهر تصمیمگیری و تصمیمسازی کند؟
منظورم لزوما داریوش مهرجویی نیست که او در ردیف تکذیب کنندگان حضورش در انتخابات شورای شهر قرار دارد. به طور کلی عرض میکنم. برخی از هنرمندانی که اعلام آمادگی کردهاند، سابقهای در حد ایفای نقش در چند سریال و تله فیلم دارند. آیا این دوستان گمان دارند با این کارنامه کمبار و یا انتشار یکی دو آلبوم موسیقی پاپ و اجرای چند کنسرت میتوان روی شهرت و خوشنامی میان مردم حساب کرد و به رتق و فتق امور شهری مشغول شد؟
شورای شهر عرصه مردان سیاسی است و امری کاملا تخصصی. آیا متخصصان امر سیاست ما که به حمدالله کم هم نیستند و همه به درستی بر سرِ جای خود ایستادهاند، مجالی به هنرمند و آدم فرهنگی میدهند تا دغدغههای خود و هم مسلکان و همکارانش را در شورای شهر پی گیری کند؟ بعید است.
5858