در سالهای اخیر و با ورود گسترده دوربینهای فیلمبرداری دیجیتال به صنعت سینما، شاهد تولید فیلمهایی هستیم که یا پس از طی مراحل تولید و برای نمایش عمومی درخواست مجوز ساخت و نمایش همزمان میکنند یا اصولاً قید مجوزهای مذکور را زده و فیلمهای مورد نظر را بدون اکران عمومی داخل کشور، روانه بازارها و جشنوارههای جهانی میکنند.
برخی از فیلمهای مذکور پس از حضور در جشنوارههای خارجی و بردن جوایز این جشنوارهها، مورد استقبال مخاطبان داخلی هم قرار گرفته و از طریق شبکه غیرمجاز نمایش خانگی و و دانلود اینترنتی و راههای غیررسمی دیگر در معرض دید مخاطبان قرار میگیرند.
گاهی اوقات حس کنجکاوی دیدن فیلمی که بدون مجوز تولید شده و در جشنوارههای خارجی حضور داشته به افزایش مخاطب این فیلمها هم کمک میکند. این فیلمها را میتوان فیلمهای زیرزمینی نامید که پس از موسیقیهای زیرزمینی که سابقه چند سالهای در کشور دارد حالا یک چالش جدید برای مدیریت فرهنگی کشور ایجاد کرده است.
در حقیقت میتوان گفت افزایش ممیزیها و نظارتهای قبل و پس از تولید فیلمها از یک طرف و ظهور پدیده فیلمسازی دیجیتال از سوی دیگر باعث شده میزان فیلمهای زیرزمینی افزایش پیدا کرده و بعید نیست که در آینده نه چندان دور، بسیاری از فیلمسازان جوان کشور برای حضور در سینما به این سمت و سو گرایش پیدا کنند بویژه سینماگرانی که به مسایل اجتماعی نگاه منتقدانهای دارند.
از طرف دیگر، ما در حوزه سینما شاهد تولید آثاری هستیم که صرفاً با مصلحت و نظر و سفارش مدیران فرهنگی و البته سیاسی کشور و با بودجههای دولتی و بدون توجه به نیاز و ذائقه مخاطب تولید میشوند و اغلب با استفاده از همین امکانات دولتی، امکان نمایش عمومی پیدا میکنند و متأسفانه تعداد فیلمهایی از این دست که معمولا با شکست تجاری نبز مواجه میشوند در سالهای اخیر در حال افزایش است.
این فیلمها را میتوان با توجه به وابستگی شدیدشان به بودجههای دولتی فیلمهای نفتی نامگذاری کرد. بدون شک، هر دو جریان سینمای زیرزمینی و سینمای نفتی، زیبنده فضای فرهنگی هنری نظام جمهوری اسلامی ایران نیست و توسط هیچ یک از فعالان اصلی و دلسوز این حوزه قابل قبول نخواهد بود.
مردم ما حق دارند فیلمهای مورد نیازشان را به بهترین شکل ممکن و محترمانه در سالنهای نمایش و با کیفیت قابل قبول مشاهده کرده و هنرمندان متعهد و عزیز ما نیز حق دارند بدون نگرانی و با فراغ بال فیلمهای خود را با بالاترین کیفیت و امکانات مورد نیاز تولید و در معرض دید مخاطب قرار دهند بدون اینکه حس کنند به شعور خود و مخاطبانشان توهین شده است. از طرفی، مدیران فرهنگی کشور هم این دغدغه را همیشه داشتهاند که فیلمهای سینمایی تولید شده واجد ارزشهای ملی و دینی بوده و تضادی با منافع ملی نداشته باشد.
در دنیای جدید رسانهای، امکان انتخاب برای همه بیشتر شده است. فیلمسازان برای تولید فیلمهای خود کمتر به دولت نیازمندند و مردم هم برای گذران اوقات فراغت خود و تماشای فیلمهای مورد نظرشان کمتر به امکانات محدود قبلی وابستهاند. مدیریت این فضای جدید رسانهای مانند گذشته امکانپذیر نبوده و نیاز به سازو کارهای تازهای دارد.
گسست فکری و اندیشهای بین مدیران سینمایی و سینماگران بایستی با گفتوگوهای سازنده و مسئولانه و نه با ممیزیها و دستورات از بالا به پایین کاهش یابد و با باز کردن فضای نقد پس از نمایش آثار سینمایی تدبیری اندیشیده شود تا با همفکری سینماگران و اهالی فرهنگ و هنر و مدیران سینمایی کشور، بتوان راه حلهای جامع و مفیدی برای جلوگیری از ورود سینما به ورطه ابتذال جستجو کرد. ابتذالی که در صورت ادامه روند موجود اجتنابناپذیر خواهد بود. روندی که خلاقیت و مسیولیت پذیری هنرمند را همزمان نابود و فضای یک گفتگوی نقادانه و رو به رشد را در جامعه ازبین میبرد. سینمای زیرزمینی و سینمای نفتی، هیچ کدام ما را به سر منزل مقصود نخواهند رساند.
مدرس دانشگاه
5858