بسیاری را اعتقاد بر این است که اسرائیل از آغاز بحران سوریه، بنا را بر این گذاشته بود که بطور مستقیم در این بحران مداخله نکند چرا که دخالت وی به نفع مخالفان، موجب بی آبرویی و رسوایی آنان و از دست رفتن اعتبار و جایگاهشان نزد افکار عمومی میشود، لذا رژیم صهیونیستی تا مدتی پیش از انجام چنین کاری به صورت مستقیم خودداری میکرد و علاوه بر آن، سران این رژیم دستورالعمل کردند که مقامات رسمی این رژیم در مورد بحران سوریه اظهار نظر نکنند تا مبادا اثر منفی بر روی وضعیت مخالفان نظام سوریه بگذارد، اما مدتی است که اسرائیل تغییر خط مشی داده و تصمیم گرفته که ماهیت مداخله خود را در بحران سوریه از غیر مستقیم به مستقیم تبدیل کند.
واقعیت هم آن است که اسرائیل مشاهده میکند که بیشتر کشورهای منطقه از دور و نزدیک در بحران سوریه ایفای نقش میکنند، از قطر به عنوان کشور ذرهبینی گرفته تا عربستان که شهروندان خود را سرکوب میکند، اما برای دفاع از حقوق شهروندان سوریه احساس تکلیف کرده تا ترکیه طرفدار تز تنش صفر با همسایگان که بالاترین میزان تنش را با همسایگان در ازای دریافت رشوههای قطر و عربستان ایجاد کرده تا اردنی که در شرایط تزلزل داخلی، به گذرگاه و پایگاه اصلی و محوری عبور و تقویت و تجهیز و آموزش تروریستهای القاعده تبدیل شده است.
وقتی که همه این کشورها به خود اجازه دخالت در سوریه میدهند، این سؤال برای سران رژیم صهیونیستی مطرح میشود که چرا اسرائیل که مهمترین دغدغه وجودیاش مقوله امنیت است، و اسد اصلی ترین دشمن وی در بین رژیمهای عرب است، در سوریه دخالت نکند؟! و اگر بنا باشد آن کشورها در آینده سوریه به زعم خود اثر گذار باشند چرا اسرائیل نباشد؟ لذا سوریه اخیراً شاهد چرخشی در رویکرد رژیم صهیونیستی به سمت مداخله مستقیم در تحولات این کشور بوده است.
در این بین سؤالاتی کم و بیش مطرح است از جمله این که این مداخله چرا در دوره دوم ریاست جمهوری باراک اوباما و در مرحله تصدی وزارت خارجه جان کری اتفاق افتاده است؟
این مداخله و بویژه حملات هوایی و موشکی رژیم صهیونیستی به سوریه چه ارتباطی با سفر هیئت اعزامی اتحادیه عرب به واشنگتن و اعلام موافقت آن با مبادله سرزمینیِ خاک فلسطین اشغالی سال 1967 با سرزمین های اشغالی سال 1948 تحت عنوان اسرائیل دارد؟
ورود مستقیم و نظامی رژیم اسرائیل به بازی بحران سوریه، تا چه اندازهای متأثر از تحولات اخیر و آرایش قدرت در داخل این کشور بویژه موفقیتهای نظامی ارتش سوریه در مقابل گروههای تروریستی و اعمال کنترل بیش از پیش این کشور بر راههای تدارکاتیِ تسلیحاتی و نفراتی گروههای تروریستی از مرزهای ترکیه و لبنان و اردن است؟
اگر رژیم صهیونیستی در گذشته به خاطر بی اعتبار نکردن گروههای تروریستی از دخالت مستقیم خودداری کرده است، این ملاحظه در شرایط کنونی یعنی با دخالت مستقیم چه وضعیتی را پیدا کرده است؟ و البته دهها سؤال دیگر.
واقعیت آن است که نقطه عطف روند مداخله مستقیم اسرائیل، به دومین دوره ریاست جمهوری باراک اوباما بر میگردد که تصمیم گرفت راه حلی برای بحران دیرپای خاورمیانه بیابد و به این کشمکش محوری که موجب بی آبرویی و نفرت عمومی ملتها علیه آمریکا و همپیمانان منطقهای اش به شمار میآید، پایان دهد.
لذا آمریکا در صدد بر آمد تا با انتخاب رئیس جدید دستگاه دیپلماسی کاخ سفید یعنی جان کری، رویکرد جدیدی را در خاورمیانه در پیش گیرد که نتیجه آن شکل دهی به معادله جدیدی در منطقه است، که در این معادله جدید تضاد اصلی و دغدغه محوری، وجود تحمیلی و نامشروع رژیم صهیونیستی نیست بلکه در آن رژیم صهیونیستی همپیمان و یار و یاور است و نه دشمن.
در این معادله و در نظام منطقهای جدیدی که بر محور آن شکل میگیرد، علاوه بر رژیمهای مرتجع هم پیمان آمریکا نظیر عربستان، قطر و ترکیه، تلاش بر آن است که کشورهای حوزه بیداری نیز به هر نحو ممکن در آن و در کنار آمریکا قرار داشته باشند و تضاد اصلی و محوری در آن رویارویی با ایران و همپیمانان آن باشد.
این محور بندی جدید در وهله نخست بر اساس اختلاف نظر بر روی مسئله سوریه و صف بندی کشورها در دو سوی آن شکل گرفته و به نوعی نهادینه شده است، اما از آن جا که همواره افکار عمومی ملتها، ائتلافهای طرفدار آمریکا و اسرائیل را با ناکامی مواجه ساخته و آنان را در برابر محور مقاومت در موضع ضعف قرار دادهاند لذا این بار آمریکا و اسرائیل و رژیمهای همپیمان، ترتیبی را تدارک دیدهاند که ملتهای عرب را به نحوی ریشهای از جبهه مقاومت جدا کنند.
این ترتیب چیزی جز شعله ور کردن اختلافات و جنگ مذهبی و گره دادن آن به بحران سوریه نیست. شعله ور شدن آتش جنگ مذهبی همه پیوندها را میسوزاند و خطرِ مذهب مقابل را از خطر آمریکا و اسرائیل و خطر یهود و نصاری بر امت اسلام افزونتر مینمایاند و دره عمیق و شکاف گستردهای را بین ایران و محور مقاومت با دولتها و ملتهای عرب ایجاد میکند، که هیچ پل و وسیله ارتباطی نمیتواند این دره را پر و این شکاف را کم کند.
دو سفر اوباما به منطقه پس از تصدی دور دوم ریاست جمهوری آمریکا و چندین سفر جان کری پس از تصدی وزارت خارجه این کشور و سفرها و دیدارهای پی در پی سران و مسئولان کشورهای منطقه به واشنگتن همگی در امتداد طراحی و اجرای طرح «نظام منطقهای جدید»ی بر محور «شکاف مذهبی» است.
در نظام جدید اسرائیل دیگر دشمن نیست بلکه همپیمان و خویشاوند است و در شرایط سختِ برادرانِ سلفی و القاعده در سوریه در مقابل نظام به اصطلاح علویِ همپیمان ایران شیعی، در شرایطی که کار زیادی از دولتهای عرب ساخته نیست، این تنها اسرائیل است که به فریاد برادران سلفی خود میرسد و با حملات نظامی به سوریه و مواضع نظامی و کشتار ارتشیان این کشور، به این برادران پیام دوستی و حمایت میدهد، که البته با استقبال آنان نیز مواجه میشود.
فارس