اکران سینماهای کشور در نیمه بهار با جایگزینی آثار جدید به جای فیلمهایی که هنوز به کف فروش نرسیدهاند، نو شدنی را تجربه میکند که بیش از هر چیز متکی بر جذابیت آثار صندوقخانهای است و نشانی از پویایی تولید در سال 91 ندارد.
فهرست پنج فیلم انتخابشده از سوی شورای صنفی نمایش برای اکران سینماها در نوروز 92 این نوید را میداد که در روندی حرفهای مخاطب بتواند با آثار جدید و بهروز سینمای ایران که در طول سال ساخته شده و در جشنواره فجر شرکت کردهاند، بر پرده سینماها دیدار کند.
ترکیب مذکور این نوید را هم میداد که چهبسا بتوان این روند عادی را که به هزاران دلیل برای سینمای ما غیر عادی شده! به کلیت اکران در طول سال نیز تعمیم داد و از خلال آن به یک اکران پویا و تازه از تولیدات جدید و بهروز رسید که در آن کمتر نشانی از فیلمهای تاریخ گذشته و پشت خط اکران مانده باشد.
در میان فیلمهای اکران نوروز 92 تنها از ساخت «تهران 1500» یک سال میگذشت و حضور این فیلم در کنار «حوض نقاشی»، «قاعده تصادف» و «رسوایی» که در جشنواره سی و یکم حضور داشتند - و بخصوص دو فیلم اول مورد توجه قرار گرفته و جوایزی را به خود اختصاص دادند - حال و هوایی تازه و پویا به این ترکیب داد.
«رژیم طلایی» هرچند در جشنواره فجر حضور نداشت، اما از آن دست آثار کمدی سهلالوصول بود که - به مدد حضور بازیگران حرفهای و چهره و کارگردانی دور از حیطه طنز، قصد پوشش نقاط ضعف عدیدهاش را داشت و – با فرمولهای از پیش تعیینشده فتح گیشه ساخته شد و در کمترین زمان به اکران رسید تا کفه فیلمهای تازهی را در این ترکیب سنگین کند.
اما این شروع خوب برای رسیدن به کمترین زمان از تولید به اکران فیلمها، با رسیدن به زمان تغییر اکران و جابجاییها مثل قطاری که از ریل خارج شده باشد، دوباره به همان مسیر سنگلاخی همیشگی خود بازگشت و فیلمهایی که پشت خط اکران مانده و در طول سال گذشته بارها صحبت اکران آنها در مقاطع مختلف بود، به ترتیب جای خود را بر پرده نمایش گرفتند.
فیلمهای شاخصی مثل «برف روی کاجها»، «ملکه» و فیلمهای سیاسی- انتقادی خنثی مثل «تلفن همراه رئیسجمهور» و «پل چوبی» از آثاری هستند که به اکران درآمده یا در حال دورخیز برای نمایش عمومی هستند. نکته جالب اینکه همه این فیلمها از آثار به نمایش درآمده در جشنواره سیام فجر هستند و چهبسا بتوان از این دوره جشنواره به عنوان یکی از پرتلفاتترین دورهها نام برد.
نکته جالب دیگر در کنار نمایش این فیلمها که در سال گذشته امکان نمایش نیافته و از آغاز سال و در این دوره ملتهب باقیمانده تا انتخابات امکان نمایش پیدا کردهاند، اکران فیلمهایی در کنار این آثار است که هرچند بهروز و جدید هستند اما به همان سبک و سیاق اشاره شده، در کمترین زمان تولید و راهی پرده سینماها شدهاند. آن هم درحالیکه فیلمهای به نمایش درآمده در جشنواره سی و یکم فجر در صف اکران هستند و معلوم نیست چرا با حضور تنها سه فیلم از این آثار در اکران نوروز 92 پرونده نمایش آنها بسته شده!
«بازنشستهها» و «یکی برای همه» هر دو در حوزه آثار طنز و کمدیهای سهلالوصولی هستند که ذکرشان رفت و با تکیه بر صفی عریض و طویل از بازیگران این عرصه، دست و پا زدنهای نهایی بر محور یک فرمول کهنه و نخنما برای فتح گیشه هستند که نمونه سلف آنها مثل «رژیم طلایی» مهر تأییدی است بر این شکست از پیش تعیینشده.
حالا این سئوال پیش میآید که اگر در سینمای ما این امکان وجود دارد که فیلمی در روندی عادی و معلوم تولید شده و در کمترین زمان ممکن بدون حاشیه و جدل از تولید به اکران برسد و به گفته بهتر روندی پویا و بهروز از تولید به مصرف داشت باشد، چرا این شرایط شامل حال همه آثار نمیشود و فقط فیلمهای طنز و کمدی آنهم از نوع سطحی و ضعیف این شرایط ویژه را پیدا میکنند؟
سینمای ایران شاهد این معضل بوده که وقتی فیلمهای حرفهای و جدی که متأثر از روح زمان خود و گویای حال و هوای فیلمساز در یک مقطع زمانی خاص هستند در زمان خود دیده و شنیده نمیشوند، عواقبش نه فقط دامان سینماگر بلکه دامان سینمای ایران را میگیرد.
یادمان هست وقتی دغدغه های فیلمسازی مثل ابراهیم حاتمیکیا در «به رنگ ارغوان» با تعویق و تأخیر و مشکلات عدیده دیده شد، چرخش غریبی در مسیر فیلمسازی او و البته مسیر سینمای دفاع مقدس – که او از معدود سردمداران باوفایش است- به وجود آمد. چرخشی که ایکاش میشد خاطرهاش را پاک کرد و فیلم ماندگار دیگری از این کارگردان را جایگزیناش کرد.
عواقب چنین تعویقهایی همیشه هم به ساخت یک یا چند فیلم بد از کارگردانی برجسته ختم نشده و مرحوم مهدی نوربخش نمونهای است از اوج این ناکامی که بعد از حذف و دیده نشدن فیلم شاخص «رأی باز» و تغییر مسیر به سمت «عاشق مترسک» بالاخره به سکوت اجباری مرگ پناه برد.
در حد فاصل این دو نمونه میتوان از عده کثیری فیلمساز خوشآتیه، صاحبسلیقه و دغدغهمند نام برد که عواقب دیده نشدن فیلمهایشان در زمان خود، باعث شد اجباراً به سبک و سیاق دیگری روی بیاورند که چون از آنِ آنها نبود، نتیجهاش هم از پیش مشخص بود. رضا سبحانی؛ کارگردان «رژیم طلایی» یکی از آنهاست که فیلمهایی مثل «زیستن» و «خاک سرد» را در کارنامه دارد که آثار متفاوتی هستند.
با توجه به همه این موارد اشاره شده و بازگشت دوباره روند اکران به سیستم تعویق و تأخیر در نمایش آثار جدید و بهروز سینمایی که جدی و قابل بحث هستند و پناه بردن به نمایش فیلمهایی که با کجسلیقگی در زمان خود دیده نشدند در کنار اکران فیلمهای جدیدِ ضعیف و سطحی آن هم برای نمایش پویایی کاذب، سینمای ایران حکم همان قطاری را دارد که چاره ای جز حرکت بر دور باطل و سنگلاخی تکرار اشتباهات گذشته خود ندارد که سرانجامش از امروز پیداست... اما پرسش مطرح شده همان باقیست!
5858