این یک حقیقت است که در اقتصادهای باثبات که نقدینگی ثبات دارد و قیمتها باثبات است، نرخ بهره حقیقی باید مثبت باشد. در اقتصادهایی هم که مشکل سرمایهگذاری، مشکل منابع و پسانداز است، آن هم گفته میشود که نرخ بهره باید طوری باشد که انگیزه ایجاد کند تا افراد پسانداز کنند.
اما در اقتصاد ما وضعیت کاملاً متفاوت است و با قیاسهای ساده نمیشود تحلیلهای مربوط به نرخ بهره را انجام داد. ما میگوییم فرق است بین تورم مثلاً دو درصد و نرخ بهره چهار درصد با تورم 40 درصد و نرخ بهره 42 درصد. اولی یعنی اقتصاد سالم و دومی یعنی اقتصاد بیمار و بحرانزده. بنابراین باید اول بگوییم این اقتصاد چرا اینگونه شده است؟ این اقتصاد دچار بحران است و نهادها و متغیرهای کلانش مشکل دارد. این اقتصاد بیثبات است، شفاف نیست و توزیع درآمدش دارد واگرا میشود. بخش نامولد در اقتصاد ما وجود دارد و دارد بیش از حد جولان میدهد. مهمتر از همه نیروی انسانی در اقتصاد ایران دارد تضعیف میشود. بنابراین قبل از اینکه وارد این بحثها بشویم، باید بپرسیم این اقتصاد را باید چه کار کرد که تورم 40 درصد را تجربه نکند. مساله دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که تورم در کشور ما متناسب عمل نمیکند. کلاسیکها میگویند تورم خنثی است و قانون ظروف مرتبطه بر حجم پول و سطح قیمتها حاکم است. یعنی وقتی که حجم پول زیاد میشود، قیمتها به یک نسبت بالا میروند و حقوق همه و قیمت کالاها هم به همان نسبت بالا میرود.
از سوی دیگر قیمت نیروی انسانی در اقتصاد ما به نظر من مهمترین قیمتی است که اصلاً به آن توجه نمیشود. در این تحلیلهای دستپاچه که ما مرتب ارائه میدهیم، چرا نمیگوییم که بر سر نیروی انسانی چه دارد میآید؟ این عدم تناسب باعث میشود که خیلیها مثل صاحبان سود یا صاحبان دستمزد یا صاحبان اجاره، متناسب با تورم قیمتهایشان بالا نرود. در نتیجه همین مسائل الان یک بخش نامولد در اقتصاد سیطره افکنده که از ناحیه تورم و بیثباتیهای قیمتی میلیاردها درآمد کسب میکند. مثلاً زمین و مسکن را میبینید که جولانگاه این فعالیتها شده است؛ لذا اقتصاد الان دو بخشی است و بخش نامولد بازدهیهای بسیار بالایی را دارد. اما بخش مولد باید تولید فیزیکی انجام بدهد و در معرض محدودیتهای زیادی قرار دارد. حقوقبگیر و کارمند و کارگر را هم که ملاحظه میکنید.
در اقتصادی که این وضعیت را دارد شما اگر نرخ سود بانکی را بالا ببرید، ترکیب مشتریان وامگیرنده به نفع بخش نامولد و به زیان بخش مولد عوض میشود. قیمتهای تولیدکننده که متناسب با تورم بالا نرفته و سودش زیاد نشده است. در این بخش اگر نرخ بهره از یک حدی بالاتر برود، دیگر نمیتواند تسهیلات بگیرد. اما برای بخش نامولد این طور نیست. مثلاً میرود در بخش مسکن وارد میشود و بازدهی صد درصد و بالای صد درصد میگیرد. میرود در بافت فرسوده تهران مثلاً دو میلیارد تومان خانه کلنگی میخرد و بعد از دو ماه مثلاً سه میلیارد میشود. در حالی که اگر یک عمر کار میکرد یک میلیارد به دست نمیآورد. در این اقتصاد داریم حرف میزنیم. ما همان روز اولی که میخواستند بانک خصوصی تاسیس کنند، گفتیم بانک خصوصی خوب است؛ ولی ابتدا بروید بازدهیها را در اقتصاد همگن کنید. اگر این کار را بکنید میروید وجوه را از مردم میگیرید و سود سپرده بالاتر هم میدهید، اما با نرخ بهره بالا به بخش نامولد پمپاژ میکنید. که حالا نهتنها این اتفاق افتاد، بلکه موسسات اعتباری و بانکهای خصوصی خودشان هم وارد معاملات سوداگرانه شدند و هر جا که برای اقتصاد بیثباتی پیش آمد، این بیثباتی را تشدید کردند.
*عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
3939