در کلانشهری همچون تهران بازار مصرفی مسکن به چندین بخش تبدیل میشود. یک بخش گروهی هستند که به این شهر مهاجرت کردهاند و با شرایطی متفاوت به بازار مسکن پایتخت وارد میشوند. گروه دیگر ساکنانی هستند که یا از ابتدا در شهر تهران متولد شدهاند یا از زمان مهاجرت آنها به تهران سالیان زیادی میگذرد. گروه اول چون از امکانات مالی کمتری به دلیل مهاجرت به یک شهر بزرگتر برخوردار هستند و اغلب به دنبال کار و فعالیت اقتصادی به این شهر مهاجرت کردهاند قاعدتاً در حاشیه شهرها و شهرهای جدید ساکن میشوند. به تعبیری دیگر خوابگاهی در اطراف کلانشهر برای خود برمیگزینند و روزها برای فعالیت اقتصادی به شهر مادر مهاجرت میکنند. بنابراین نگاه تامین سرپناه در خرید یا اجاره خانه برای آنها اولویت دارد.
اما گروه دوم یعنی ساکنان خود کلانشهر با انگیزههای دیگری مثل تغییر رویکردها و نگرشها میل به جابهجایی درونشهری دارند. یکی از مولفههای مهم در خانوادهها برای تغییر مسکن تغییر نسل است. یعنی وقتی یک خانوادهای در یک محله متوسط زندگی میکند و فرزندانشان در همان محل متولد و بزرگ میشوند در عین حال شهر گسترش پیدا میکند و محلات جدید جاذبههای تازهای برای این نسل به وجود میآورد این موضوع باعث میشود که نسل جدید چندان به امکانات محله خود قانع نباشد. این تغییر نگرش در نسل جدید سبب میشود تا به خانوادهها فشار آورند تا از محله قدیمی خود به محلهای با امکانات رفاهی بیشتر یا به اصطلاح مدرنتر نقل مکان کنند. البته جابهجایی مکانی در شهر الزاماً به منزله پیشرفت نیست. هنوز هم برای بسیاری از خانوادهها هویت محله و همراستایی فرهنگ خانواده با فرهنگ محله در اولویت انتخاب مکان زندگی آنها قرار دارد.
یعنی اگر خانوادهای دارای فرهنگی باشد که به عنوان مثال به منطقه تهرانپارس نمیخورد و بخواهد در آنجا سکونت داشته باشد مسلماً در آن محله نمیتواند پیشرفت داشته باشد. چون ممکن است دچار دگرگونی شود و اگر به نظرش پیشرفتی هم داشته باشد پوستهای خواهد بود. یعنی این خانواده توانسته در یک منطقه گرانقیمت شهر زندگی کند ولی با آن بیگانه است و ممکن است با روحیات آدمها سازش نداشته باشد.
*رئیس پیشین مرکز تحقیقات مسکن
3939