اندیشه آزادی نگاهی از منظر اقتصاد سیاسی به تجربه ایران معاصر است که نویسندگان دانشمندش(محمد طبیبیان،موسی غنی نژاد،حسین عباسی ) در پی پاسخ به این پرسش اند که "چرا کشور ما به رغم تلاش های بسیار نتوانسته است وارد جرگه کشورهای توسعه یافته شود؟ "

در این کتاب کوشش بر این است تا به این پرسش پاسخ داده شود که چرا خردورزی دنیای مدرن نتوانسته در کشور ما ریشه دواند؟ چرا تجربه های بسیار برای استقرار حکومت قانون، ایجاد نهاد های مدرن و در نتیجه پیشرفت های سیاسی و اقتصادی طی یک قرن اخیر با شکست مواجه شده است؟

گرچه بیش از یک سده از طرح اندیشه های تجدد طلبی و نوگرایی در ایران می گذرد ولی هنوز به این پرسش پایه ای پاسخی در خور داده نشده است که چرا کشورما به رغم تلاش های بسیار نتوانسته است وارد جرگه کشورهای توسعه یافته شود؟ در این کتاب کوشش بر این است تا به این پرسش پاسخ داده شود که چرا خردورزی دنیای مدرن نتوانسته در کشور ما ریشه دواند؟ چرا تجربه های بسیار برای استقرار حکومت قانون، ایجاد نهاد های مدرن و در نتیجه پیشرفت های سیاسی و اقتصادی طی یک قرن اخیر با شکست مواجه شده است؟ نویسندگان کتاب پاسخ علل فوق و همچنین چرایی مغفول ماندن نظام اقتصاد آزاد در اندیشه معاصر ایرانیان را در حوادث تاریخ معاصر ردیابی کرده و برای تشریح آن فرضیه هایی را ارائه می دهند. فرضیه ای که مطرح می شود این است که قائل بودن اصالت برای کرامت فرد به عنوان "واحد سازمان اجتماعی" در جریان فکری معاصر، مورد غفلت قرار گرفته و در واقع محور قراردادن ارزش و اصالت و حقوق فرد انسانی حلقه مفقود در جریان فکری معاصر پس از انقلاب مشروطه است. به علاوه فرضیه دیگری مطرح شده که عبارت است از تداوم تفکر و ارزش های جمع گرایانه سنتی(قبیله ای) و طرح آنه در قالب مفاهیمی مانند ملی گرایی، سوسیالیسم، عدالت اجتماعی، مصلحت عمومی و نظایر آن.

    نویسندگان این کتاب؛ آقایان دکتر محمد طبیبیان، دکتر موسی غنی نژاد و حسین عباسی می باشند که دو نفر اول از استادان به نام رشته اقتصاد در کشور بوده و از طرفداران اقتصاد آزاد مبتنی بر ساز و کار بازار، منفعت طلبی شخصی، دولت حداقلی و آزادی های فردی و در یک کلام از پیروان لیبرالیسم و اقتصاد سرمایه داری می باشند. اساس کتاب حاضر را می توان در سایر کتابهای غنی نژاد و طبیبیان خصوصا کتاب «تجدد طلبی و توسعه در ایران معاصر» نیز یافت؛ ولی باید گفت که کتاب حاضر را می توان در بردارنده طیفی قدرتمند و تاثیر گذار از اقتصادانان ایرانی دانست.از این رو بود که انتشار کتاب حاضر با استقبال قابل توجهی روبرو شد.
نویسندگان با بیان مبانی فکری، فلسفی و ارزشی فرد گرایی و اقتصاد بازار و بیان ترتیبات قانونی نشات گرفته از این اندیشه ها (در فصول 4 تا 7 کتاب) و بر اساس آنها، جریان تجدد طلبی و روشنفکری در ایران معاصر را به بررسی و نقد نشسته اند. کتاب اندیشه آزادی در 7 فصل نوشته شده که در ادامه، چکیده فصول مختلف کتاب ارائه می گردد.

فصل اول:اژدهای هزار نقش : دگردیسی در چهره استبداد کهن
  در فصل اول به بررسی اجمالی اندیشه های تجدد طلبانه و تلاش های نوگرایانه ای که در ایران معاصر، به ویژه بعد از انقلاب مشروطیت انجام شده پرداخته شده است. هدف از فصل اول یافتن برخی زمینه های فکری مفقود و یا کمرنگ در جریان های فکری معاصر بوده که برای تثبیت انسجام حقوق فردی و اجتماعی و پایه گذاری سازنده های سیاسی و اقتصادی بالنده لازم است. در این فصل، ضمن بیان پاره ای رویدادهای تاریخی و بیان اقدامات عباس میرزا، قائم مقام فراهانی و امیر کبیر، آرا و عقاید برخی تجدد طلبان مانند میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا ملک خان نیز مورد بررسی و نقد قرار می گیرد. نویسندگان نتیجه می گیرند که: تجدد طلبان همگی در اینکه مشکلات ایران در نظام سیاسی حاکم ریشه دارد، اتفاق نظر داشتند. از این رو پیشنهاد آنان در راستای اصلاح امور سیاسی ایران و انجام کارها از مجرای مشخص و تعیین شده، یعنی قانون بود. این افراد سعی داشتند از این طریق تحولاتی را که در کشورهای اروپایی مشاهده کرده بودند، در جامعه ایران ایجاد کنند.
آنچه در اندیشه و عمل بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران ایران غایب بوده توجه به ارزش و اصالت حقوق فردی انسانها می باشد. از این رو آنچه که در اندیشه و عمل اندیشمندان و سیاستمداران ایرانی ظاهر شده، همان استبداد کهن است که در لباسی تازه خودنمایی می کند.
مولفین کتاب، در بیان سیر تحولات تاریخی از عهد ناصری و نظریه پردازان اصلاح طلبی در آن عهد شروع می کنند و سپس نهضت مشروطه، دوران رضا شاه و دوران محمدرضا پهلوی را مورد مداقه قرار می دهند. آنها در انتهای فصل و به عنوان یک جمع بندی از اتفاقات تاریخی به این نتیجه رسیده اند که به رغم تنوع حوادث سیاسی و اجتماعی و ظهور اندیشه های گوناگون، یک الگوی بارز مانند رشته تسبیح در تمامی این دوران قابل تشخیص است. این الگوی مسلط نیز ظهور مکرر همان استبداد قبیلگی و پدر سالارانه ایران است که بنا به مقتضیات زمان رنگ عوض می کند و هر زمان در لباس جدیدی ظاهر می شود. هسته مرکزی این الگو در شکل مطلوب آن، حاکم مقتدری است که همانند پدری، فرزندان نادان و ناتوان خود را هدایت و سرپرستی می کند و نظام جامعه را سامان می بخشد. آنچه در تاریخ معاصر ایران با قوت و قدرت کافی ظاهر نشده و یا در صورت ظهور، پایدار و ماندگار نشده است، اندیشه اصلی شکل دهنده تمدن جدید یعنی اعتقاد به آزادی ها و حقوق و اصالت فرد انسانی است. گرچه آثار این اندیشه ها را در تاریخ معاصر ایران می توان مانند شراره های زودگذر مشاهده کرد. لیکن، به دلیل قوت تاریخی استبداد و همچنین شرایط بحرانی مکرر که مانع توجه عمیقتر روشنفکران ایران به این گونه مسائل شده است. این عامل اساسی و درونمایه مهم توسعه نتوانسته است جای خود را پیدا کند.

فصل دوم:آزادی خواهی : شکست در اولین خاکریز
   در فصل دوم متفکران ایرانی و اندیشه های آنان مورد نقد قرار می گیرد. نویسندگان معتقدند بسیاری از متفکران ایرانی هنگامی که به تمدن جدید چشم گشودند، فقط، نتایج آن را در کشورهای اروپایی مشاهده کردند: جوامع قانونمند، مردم مرفه، کشورهای مقتدر، پیشرفت اقتصادی، ارتش های مجهز، راههای منظم، هتل های راحت، پارک های دلگشا، مزارع بارور، کارخانه های مولد، دانشگاههای خلاق و ملت هایی که از ظلم و ستم حکومت های خود در هراس نبودند. متفکران ایرانی این دستاوردها را کم و بیش پسندیدند، از رستم الحکما گرفته تا ملکم خان و از طالبوف تا طباطبایی، از تقی زاده گرفته تا مدرس و مانند آن. اما بسیاری از این متفکران به خصوص در یکصد سال اخیر، یک دست آورد مهم اندیشه مدرن را مشاهده نکرده اند یا مورد توجه قرار نداده اند. آن دستاورد نیز این کشف است که توجه به فرد انسانی و حقوق و آزادی فردی، تجزیه جامعه به ذرات کم اهمیت و از دست دادن انسجام اجتماعی و رها کردن منافع و مصالح جمعی نیست. بلکه، توجه به فرد در واقع یک نظریه جدید و کارآمد سازمان اجتماعی و انسجام و تقویت نظم اجتماعی است.
مولفین کتاب دستاوردهای فکری در حیطه سیاسی و اجتماعی را مرهون جان لاک، مونتسکیو، روسو و متفکران مشابه آنها و در حیطه اقتصادی را مرهون افرادی مانند بورک و آدام اسمیت دانسته اند و معنقدند، دسته اول زمینه سازمان حکومت بر مبنای قوانین اساسی، تفکیک قوا، محدود کردن حیطه اختیار حکومت و ایجاد زمینه های حکومت قانون را فراهم ساختند و دسته دوم زمینه سازماندهی اقتصادی بر مبنای حفظ و احترام به مالکیت خصوصی، پذیرش منافع فردی و آزادی افراد برای پی گیری منافع خود در چارچوب قوانین و تخصیص منابع از طریق بازارهای رقابتی را فراهم آوردند.
نویسندگان معتقدند برای بسیاری از اصلاح طلبان کشور، قبول آزادی های فردی آنچنان دور از ذهن بوده که در نوشته ها و گفته های دلسوزانه خود از اینکه این نوع آزادی ها را مذموم و ناپسند بدانند دریغ نکرده، بلکه وظیفه دلسوزانه خود تلقی کرده اند. ملاحظات تاریخی مولفین نشان می دهدکه بعضی افراد نیز آزادی های فردی را - با این توجیه که مردم را قادر به تشخیص مصالح و منافع خود نمی دانستند- وسیله فساد می دانند.عده ای نیز افکاری مانند دموکراسی محدود و دموکراسی نخبگان را که در واقع جمع اضداد و عبارت های دارای تناقض درونی است، به عنوان برنامه سیاسی خود مطرح می کنند. نویسندگان تمامی این شیوه ها را ترجمان و بیان استبداد کهن می دانند که در افکار و عقاید اجتماعی پایگاه عمیقی یافته اند.
نویسندگان معتقدند برای اذهانی که گرفتار استبداد کهن هستند، خواه مربوط به یک مبارزه اجتماعی و خواه از آن یک شاه، اولین اندیشه ای که مردود است، اندیشه آزادی فرد است. از این دیدگاه، آزادی فردی همان هرج و مرج است و آزادی فردی همان زمینه سازی دیکتاتوری و آزادی فردی همان عامل اضمحلال و سقوط تمدن هاست. از این نقطه نظر جمع مهم است و نه فرد، مصالح جمعی مطرح است نه فردی و فرد انسانی چیزی جز عامل ناچیزی برای فداشدن در راه اهداف جمع یا نظام نیست. این نکته وجه مشترک دیدگاه افراد مختلف از طیف های متنوع سیاسی است که در کشور ما فعالیت کرده اند. تعجب انگیز اینکه، افرادی از دو سوی طیف سیاسی، یکی ظالم و دیگری تحت ستم، یکی مستبد و دیگری معترض، یکی سرکوبگر و دیگری سرکوب شده، یکی دژخیم و دیگری زندانی، تا این حد دارای وجه مشترک در نحوه بینش اقتصادی و اجتماعی باشند. این دیدگاه که امکان جمع بندی نظریات متناقض را میسر می کند از نوعی عملگرایی (پراگماتیسم) عاری از مبانی فکری برخوردار است. سخن از ضرورت اقتصاد بازار می رود و در همان حال اقتصاد دولتی در نظر است، ضرورت آزادی عاملان اقتصادی مطرح و از نقش کنترل کننده دولت دفاع می شود، ضرورت آزادی و ضرورت نبود آزادی هر دو در کنار یکدیگر مطرح می شود، لزوم احترام به حقوق مردم و توجیه پایمال کردن آن و انواع مواضع ضد و نقیض دیگر را می توان در این گونه طرز تفکر مشاهده کرد. این نوع دیدگاههای متناقض عملگرایانه، در جبهه چپ متولد می شود و راست ها نیز به دلیل فقدان فرهنگ فلسفی دنباله رو آن می شوند.